«ديو سپيد عرصه‌ي تاثيرات فرهنگي» خوان هفتم در اين برهه از زمان است

متن پيام موسوي به اين شرح است:

به نام حضرت دوست

ايران سرزمين اديبان و سخنوران است. ادواري که پيشينه‌ کهن اين سرزمين را مي‌سازند همه، با نام اديباني بزرگ مزين شده‌اند: از رودکي، سعدي، حافظ، مولانا،‌ نظامي،‌ جامي، ناصرخسرو، خيام، صائب، هاتف و باباطاهر، ... تا بهار و نيما. در جمع همتاياني چنين بزرگ و ارزشمند، فردوسي از قرن چهارم تاکنون به عنوان «بزرگ‌ترين حماسه‌سراي تاريخ ايران و يکي از برجسته‌ترين شاعران جهان» جايگاهي شامخ و بلند داشته است؛ جايگاهي بي‌رقيب که هيچ‌گاه متزلزل نشده است. اين حرفي است که جمله مستشرقين مثل ژول مول و ويليام جونز بر آن‌اند.

هر يک از بزرگان ادب ايران را با صفتي حاکي از قلم منحصر به فرد او مي‌خوانيم: يکي پدر شعر فارسي است و ديگري سلطان غزل؛ اين يکي خداوندگار آفرينش معاني بلند است و آن ديگري قله‌ رفيع عرفان؛ يکي منظومه مي‌سرايد، يکي فيلسوف و يکي آفريننده استعارات پيچيده و تودرتوست و يکي ديگر سراينده ترانه‌هاي دلنشين‌ و لطيف و مردمي.

اما در سبک قلم، فردوسي را با چه صفتي بشناسيم؟ حماسه‌سرايي؟ تاريخ‌نگاري؟ اسطوره‌‌نگاري؟ پند و اندرز؟ فلسفه؟ پارسي‌سرايي؟ حديث‌ دلدادگان؟‌ حکايت ميهن‌دوستي؟ روايت ايرانيت؟ ...

گزافه‌گويي نيست اگر فردوسي بزرگ را سراينده‌ همه اين گزينه‌ها بخوانيم.
اما آنچه در کلام او و در تمام عرصه‌هاي مورد اشاره موج مي‌زند «صلابت قلم» ‌است. دين‌نگاره‌ها، ‌اندرزها و عاشقانه‌هاي فردوسي به همان اندازه مستحکم‌اند که حکايت او از جنگ‌آوري‌ها، حماسه‌ها و رويدادهاي تاريخي. سخن بسيار موجز است، اما گزينش‌ واژه‌‌هاي بجا و چينش‌هاي بي‌همتا، اين عرصه را به پهنه‌اي وسيع براي فردوسي بدل مي‌سازد، به‌گونه‌اي که با فراغ بال در موضوعاتي متنوع، با چيره‌دستي، سخن‌پردازي مي‌کند.

دينداري فردوسي نيز مانند ديگر مضمون‌هاي گنجانده در آثارش، رنگ و بويي کاملاً ايراني دارد؛ گويي يک ايراني در زمانه ما، از ارادتش به خاندان نبوت و امامت، با افتخار ياد کرده و اطاعت از اين بزرگان را تنها کليد رستگاري در هر دو جهان برشمرده است.
همان شاعر، همان قالب شعري، همان صلابت و کوبندگي سخن و همان واژگان؛ اما اين بار در دفاعي جانانه از مواضع و مباني ديني و عقيدتي. مکاني نيز که حکيم براي بيان اين مباني اعتقادي برگزيده بسيار بجاست در آغاز سخن و پيش از ورود به بحث روايي ‌گويي حکيم توس مي‌خواهد و پيش از هر کار به مخاطب بفرمايد آنچه در پي خواهد آمد با همه عظمت و جلالي که دارد، و با تمام غرور و افتخاري که در آن موج مي‌زند، از زبان فردي است، که خود را بنده ناچيز درگاه نبي گرامي اسلام و وصي بر حق او مي‌داند.

فردوسي، کسي است که رهبر فرزانه انقلاب او را خداي سخن و پدر زبان فارسي توصيف کردند.

جمع حاضر، جمع فضلا، انديشمندان فردوسي‌شناس، جمع ادبا و خادمان به فرهنگ و ادب فارسي، جمع پاسداران ميراث کهن ايران‌زمين و جمع مجريان هنرهاي سنتي و نمايشي مرتبط با مضامين شاهنامه، يعني نقالان و قصه‌گويان ايراني است. ماندگاري و پايداري تمدن کهن و تاريخ‌ساز ايران‌زمين، به واسطه انتقال مطلوب آن در ميان نسل‌هاي متمادي حاصل شده است. در اين ميان هر چند انتقال سينه به سينه و شفاهي نقشي اساسي داشته اما به‌تنهايي نمي‌توانسته تمام جنبه‌هاي «تمدني» به آن عظمت را در گستره‌اي اين‌چنين وسيع در طول تاريخ طولاني اين سرزمين حفظ نمايد. فرهنگ ايران‌زمين، در واقع همراه با انتقال شفاهي، به مدتي بسيار طولاني از طريق خط و کتابت، پاسداري شده است. ايرانيان جزو معدود مللي هستند که از کهن‌ترين دوران با نوشتار و ارزش و ماندگاري آن آشنا بوده‌اند. حضور و نقش‌آفريني سنت نگارش در بستر فعاليت‌هاي يک ملت، خود زمينه‌ رشد و تعالي فعاليت در زمينه‌ي اسناد مکتوب و حوزه‌هاي مختلف را پديد مي‌آورد.

کشورمان جزو معدود کشورهايي است که در طول تاريخ خود کتابت متوني بي‌شمار را در حوزه‌هاي دين، اخلاق، ادبيات، هنر، اسطوره، حقوق و حکومت‌داري و به تمامي اشکال ادبي از نثر و نظم شاهد بوده است.

با اين همه، همان‌گونه که ذکر شد، نقش تعيين‌کننده سنت‌هاي شفاهي در انتقال محتواي اين آثار انديشمندانه، به‌هيچ‌روي نبايد ناديده گرفته شود. ترديدي نيست که عدم امکان نشر آثار در ابعاد گسترده،‌ عدم برخوردار نبودن عموم مردم از امکانات، ممکن نبودن ارتباط مکتوب در مسافت‌هاي طولاني، و امثال آن‌، ‌حتي تا همين اواخر ملت ما را به طرزي چشمگير به ناقلان محتواي اين آثار، وابسته ساخته بود. نقال، پرده‌خوان، شاهنامه‌خوان، منقبت‌خوان، حمزه‌خوان، نظامي‌خوان و امثال ايشان بحق وظيفه‌اي بس سترگ در طول تاريخ اين سرزمين بر دوش داشته و تا به امروز آن را به سلامت به سرمنزل مقصود رسانده‌اند. پرسش من اين است: فردوسي بزرگ که «طي سي سال رنج و محنت، عجم را بدين پارسي زنده کرد» آيا اگر نبود عشق خالصانه و ميهن‌دوستانه نقالان، اين محتواي غني مردمي، اسطوره‌اي، تاريخي و البته فرهنگي و مذهبي به نسل‌هاي آتي مي‌رسيد؟ ترديدي نيست که نقال يک هنرمند است و در ستايش هنر والاي او سخن‌ها رفته است و متخصصان کتاب‌ها نوشته‌اند.

اما پرسش من پرسش «تضمين انتقال بي‌کم و کاست فرهنگ در ميان نسل‌ها» ست... اگر به جادوي هنر نقال، تنها در چارچوب هنروري و توانايي جذب مخاطب در يک نمايش يک‌تنه نگريسته شود، به گمان من حق مطلب در اين‌باره ادا نخواهد شد. مايلم کل جامعه‌ي «قصه‌پردازان اجرايي ايران» را از گذشته و حال به عنوان پاسداران دلسوز و دلسوخته‌ ميراث ادبي، حماسي و مذهبي اين مرز و بوم بستايم؛ آنان که در کوران حوادث بي‌شمار و در طول تاريخ پرفراز و نشيب اين ديار، شاهنامه فردوسي، مجموعه آثار نظامي،‌ مجموعه‌ ادبيات ديني، اندرزي، حماسي،‌ اسطوره‌اي و تاريخي اين ملت را به سلامت تا اين زمان حفظ و به باليدن آن خدمت کرده‌اند.

اما امروز اين جامعه‌ جهان‌ديده،‌ خسته، رنج‌ديده و البته اميد از کف نداده، دريافته است که اين امانت گرانبها را با گذر از «شش‌خوان» پرخطر به سلامت به عصر حاضر رسانده است و اکنون در مواجهه با «خوان هفتم» نيازمند همکاري، همياري و تلاش مجدانه و از سر تعصب ماست.

مايلم توطئه‌هاي زمانه‌ي اخير در عرضه‌ محصولات فرهنگي فريبنده، پوچ و بي‌محتواي بيگانه را که به منظور مضمحل کردن بنيه‌ تاريخي، فرهنگي و تمدني ملل صاحب‌تمدن، در ديار مشرق‌زمين و از جمله در سرزمين‌مان ايران، ‌بي‌وقفه در جريان است، «ديو سپيد عرصه‌ تاثيرات فرهنگي» بنامم و مواجهه با آن را با کسب اجازه از محضر استادان فن «خوان هفتم» اين برهه بخوانم. در همين زمينه لازم مي‌دانم تاکيد نمايم که ديگر جايز نيست جامعه‌ انتقال‌دهندگان ميراث فرهنگي و در آن ميان «اجتماع نقالان» تنها بماند چرا که عرصه،‌ عرصه‌ مواجهه‌ تمامي قواي تبليغاتي سطح‌نگر زمانه‌ نو با فرهنگ کهن و ريشه‌دار اين سرزمين است.

سازمان ميراث ‌فرهنگي، صنايع‌ دستي و گردشگري از ابتداي دولت جناب آقاي دکتر احمدي‌نژاد در اين زمينه به ايفاي نقشي تعيين‌کننده مبادرت ورزيده و خوشبختانه به موفقيت‌هاي چشمگيري دست يافته است. آنچه امروز به نکوداشت آن نشسته‌ايم، اقدامي شايسته است که در حوزه‌ ثبت جهاني رخ داده و طي آن پرونده‌اي موفق و درخشان به ثبت جهاني رسيده است. گزارش شده که اين پرونده‌ به لحاظ استحکام‌ شکلي و محتوايي و بيان شيوا و محکمه‌پسند به عنوان پرونده‌اي شاخص در مرکز ميراث ناملموس يونسکو، ستوده شده است.

اين‌جانب نيز به نوبه‌ خود مراتب قدرداني‌ام را از تمام دست‌اندرکاران اين عرصه ابراز مي‌دارم و ثبت جهاني نقالي را به رهبر فرزانه انقلاب،‌ رياست محترم جمهور و ملت شريف ايران تبريک عرض مي‌نمايم.

والسلام
سيد حسن موسوي
معاون رئيس‌جمهور و رئيس سازمان ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري


انتهای پیام/

کد خبر 1391031076