بهگزارش میراث آریا بهنقل از روابطعمومی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری، در بخش دوم این نشست که بعدازظهر امروز 16 اسفند برگزار شد، محسن زیدی و نیکلاس کنارد، حجت دارابی و نادر علیدادیسلیمانی گزارشهای مربوط به کاوش و مطالعات باستانشناختی خود را ارائه دادند.
غار بوف یکی از کهنترین فرهنگهای پارینهسنگی جدید در ایران
در ابتدا محسن زیدی و نیکلاس کُنارد، گزارش مقدماتی فصل سوم کاوش باستانشناختی غار بوف شهرستان رستم را در استان فارس ارائه کردند.
بهگفته این دو باستانشناس، تیم کاوش با انجام فصل سوم کاوش در «غار بوف» توانست توالی گاهنگاری را در محوطه بهطور محسوسی کاملتر کند.
این در حالی است که برای نخستین بار نهشتههای مربوط به دوران پارینهسنگی میانی در محوطه شناسایی و کاوش شد و امید میرود که مجموعه کوچک یافتههای بهدستآمده از دوران پارینهسنگی میانی اطلاعات جدیدی در مورد شباهتها و تفاوتهای موجود میان ساکنان غار در دوران پارینهسنگی میانی و جدید از نظر سیستم استقراری و معیشتی فراهم کند.
درحالحاضر و با توجه به مطالعات مقدماتی انجامگرفته، پیشفرض این است که در دوران پارینهسنگی میانی، ساکنان غار چه از نوع انسان نئاندرتال یا انسان مدرن آغازین، بهصورت کوتاهمدت از محوطه استفاده کردهاند، درحالیکه در دوران پارینهسنگی جدید، انسانها زمان بیشتری در غار سپری میکردهاند و بهاحتمال زیاد، با توجه به تنوع بسیار دستابزارهای سنگی بهدستآمده، به انجام فعالیتهای مختلفی در طی سکونت در غار میپرداختهاند.
با توجه به تاریخنگاریهای انجامشده، قدمت این محوطه به 41هزار تا 35هزار سال پیش یعنی مراحل آغازین دوران پارینهسنگی جدید میرسد و جزو قدیمیترین محوطههای مربوط به این دوره در ایران محسوب میشود و غار بوف جزو کهنترین فرهنگهای پارینهسنگی جدید در کوهستان زاگرس و در ایران است.
سرنخهایی از دوره نوسنگی بیسفال در تپه مهتاج بهبهان
حجت دارابی، دومین سخنران این بخش، نیز به ارائه گزارش کاوش در تپه مهتاج بهبهان پرداخت و گفت: «درحالحاضر، این محوطه بهعنوان یگانه محوطه از دوره نوسنگی بیسفال در دشت بهبهان مطرح است که البته متأسفانه بر اثر تخریبهای ناشی از فعالیتهای کشاورزی و تسطیحسازی درمعرضِ نابودی قرار گرفته است.»
این باستانشناس، با بیان اینکه نتیجه این کاوش توانسته گاهنگاری منطقهای شرق خوزستان و دشت بهبهان را عقبتر ببرد، گفت: «نتایج این کاوش برای نخستین بار مدارک و سرنخهایی از دوره نوسنگی بیسفال را نشان داد.»
بهگفته او، در کاوش تپه مهتاج یافتههای مختلفی شامل بقایای معماری، بقایای جانوری و گیاهی، صنایع سنگی، ادوات سنگی و تعدادی اشیای سنگی و استخوانی بههمراه نمونههای آزمایشگاهی بهدست آمده است و مطالعه بر روی بقایای جانوری و گیاهی و نیز نمونههای آزمایشگاهی ادامه دارد.
او با اشاره اینکه براساس بقایای معماری سه فاز استقراری در محوطه مشهود است گفت: «کشف حجم بالایی از ادوات سنگی مانند دسته هاون، سنگساب و کوبنده حاکی از تمرکز بر روی گیاهان است؛ اما برای بررسی ماهیت کشت گونههای احتمالی باید منتظر نتایج باستانگیاهشناسی ماند. جالب اینکه اغلب ادوات سنگی در بافت ثانویه بهدست آمده و بهعنوان مصالح در ساختارهای سنگی بهکار رفتهاند.»
او همچنین به فقدان نهشتههای ضخیم بهدلیل ماهیت فصلی و موقتی استقرار اشاره کرد و گفت: «بهنظر میرسد که ساکنان محوطه برای ساخت مسکن خود از مصالح فاسدشدنی و موقتی مانند نی استفاده میکردهاند.»
دارابی در پایان با اشاره به اینکه از حیث گاهنگاری، نتایج تاریخگذاری کربن 14 اهمیت زیادی دارند گفت: «درحالحاضر، میتوان با استناد به وجود قطعات ابسیدین، بازه زمانی اواخر هزاره هشتم قبلازمیلاد را برای استقرار نوسنگی بیسفال تپه مهتاج در نظر گرفت.»
او خاطرنشان کرد: «کاوش تپه مهتاج فقط در محدودههای کوچک انجام گرفته و دستیابی به اطلاعات و یافتههای بیشتر مستلزم کاوشهایی در ابعاد وسیعتر است.»
یک دوره خلأ در مطالعات باستانشناختی جنوب کرمان
نادر علیدادیسلیمانی، سرپرست دومین فصل کاوش در محوطه نوسنگی اسفندقه جیرفت، پروژه مشترک بررسیهای باستانشناختی جنوب کرمان را نخستین مطالعات هدفمند باستانشناختی جنوبشرق ایران عنوان کرد و گفت: «این پروژه بخش مهمی از شهرستانهای جنوبی کرمان تا هرمزگان را دربر میگیرد.»
او با اشاره به تمرکز این پروژه بر دورههای مفرغ و آهن گفت: «این پروژه، ضمن بررسی جامع منطقه و شناسایی استقرارها، ارتباط این بخش از ایران را از راه دریا با بینالنهرین روشن میکند. این در حالی است که براساس متون تاریخی، این بخش از ایران تأمینکننده منابع سنگ دیوریت در ساخت مجسمهها و تندیسهای بینالنهرینی بوده است.»
او حوزه مورد مطالعه هیئت در این فصل را بررسی بخش میانی تا باختری دشت بلوک و پهنه دشت فاریاب و گلاشگرد در شهرستان فاریاب استان کرمان عنوان کرد.
بهگفته این باستانشناس، برآیند این بررسی، شناسایی و مستندسازی و ثبت 41 تپه و محوطه در حوزه یاد شده بوده است.
او افزود: «کهنترین استقرارهای شناساییشده به اواخر هزاره پنجم پیشازمیلاد و دورهای که در باستانشناسی جنوبشرق ایران بهنام دوره یخی 7 معروف است تعلق دارد.»
او خاطرنشان کرد: «تجربه بررسیهای باستانشناختی که پیش از این در حوزه فرهنگی هلیلرود صورت گرفته بود نشان میداد در فاصله زمانی نیمه اول هزاره دوم پیشازمیلاد تا آغاز دوره هخامنشی شواهدی از استقرار در منطقه بهچشم نمیخورد، که در این بررسی نیز این فرضیه اثبات شد.»
نادر علیدادیسلیمانی، با اشاره به اینکه بهنظر میرسد ما همچنان با دوره یادشده بهعنوان دوره خلأ در مطالعات باستانشناختی منطقه مواجهیم، گفت: «در اواخر عصر آهن، دوباره شاهد رشد محوطهها هستیم و این اتفاق در دوره هخامنشی صورت گرفته است. شواهد بهدستآمده گویای آن است که استقرارها در دورههای اشکانی و ساسانی نیز تداوم داشتهاند.»
او از مهمترین محوطههای دوره تاریخی که شامل سه دوره هخامنشی و اشکانی و ساسانی است به تپه بزرگ معروف به «تُم حصار» و محوطههای اقماری اشاره کرد.
این باستانشناس در ادامه افزود: «شمار محوطههای اسلامی شناساییشده بیانگر کاهش بسیار استقرارهاست. هرچند بر این باوریم که بخش مهمی از استقرارهای این دوره در دشت قرار داشته که با ورود ماشینآلات سنگین مکانیکی و گسترش زمینهای کشاورزی از بین رفتهاند.»
او با اشاره به اینکه سه محوطه شناساییشده از این دوره به سدههای نخست تا ششم قمری تعلق دارند گفت: «وجود همین شواهد بیانگر آن است که ادوار تاریخی بدون وقفه به دورههای اسلامی پیوند خوردهاند.»
او یادآور شد: «محوطه معروف به ”چاه عبدل“ در بخش مرکزی دشت فاریاب از شاخصترین این محوطهها بهشمار میرود.»
نادر علیدادیسلیمانی، در پایان ابراز امیدواری کرد که هیئت باستانشناسی جنوب کرمان با اجرای برنامههای موردنظر ــ ضمن شناسایی و مستندسازی و ثبت کامل محوطههای ارزشمند این بخش از جنوبشرق ایران ــ به اهداف موردنظر خود در مطالعات هدفمند منطقه دست یابد.
انتهای پیام/