هر ایرانی زیستگاه خود را مرکز جهان می‌داند

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری تأکید کرد که هر ایرانی، ایران و جهان را با مرکزیت زیستگاه خودش به جا می‌آورد و زیستگاه خود را مرکز جهان می‌داند.

به‌گزارش میراث‌آریا به‌نقل از روابط‌عمومی پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری، سید‌محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری دیروز یکشنبه 9 اردیبهشت 97 در نهمین نشست تخصصی «ایران کجاست، ایرانی کیست» (مطالعات طرح آمایش سرزمین) که در محل سازمان برنامه و بودجه برگزار شد با تأکید بر بالقوه بودن همه منابع و موانع زیستی در ایران به ارائه توضیحاتی درباره زیستگاه‌های نقطه‌ای در این سرزمین پرداخت.

او گفت: ««در ایران به اعتبار مستعد بودن و وجود متغیرهای فراوانی که انسان برای فراهم کردن شرایط زیست با آن‌ها روبه‌رو است، هیچ راهی جز توجه به همه جنبه‌های سامانه‌های زیستی وجود نداشته است.»

بهشتی با اشاره به تفاوت محیط مستعد و شکارگر گفت: «این در حالی است که در محیط شکارگر فقط برای شناسایی منبع و مانع به محیط توجه می شود و با سایر جنبه های سامانه های زیستی کاری ندارند.»

بهشتی با بیان این نکته که انسان در محیط مستعد با منبعیت و مانعیت مواجه است گفت: «در این شرایط در پس هر چیزی می تواند منبعیت یا مانعیت وجود داشته باشد، به عبارت دیگر در محیط پرستار یا مستعد، انسان خود را عضاو از سامانه زیستی می بیند.»

او با اشاره به واژه «اشه» به معنی نظم حاکم بر هستی گفت: «این نظم در مرتبه مادی تحت عنوان اکوسیستم و به صورت کلی تر همان سامانه زیستی است.»

او تأکید کرد: «عدول از «اشه» و حرکت در جهت خلاف نظم حاکم بر هستی به این معناست که ما اهل دروغ و ظلم هستیم.»

او «اشه» را معادل عدل و قرارگیری هر چیزی در جای خود دانست و گفت: «انسان هم به عنوان عضاو از این سامانه زیستی باید در جای خودش باشد.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با تأکید بر لزوم حل و فصل معادله زیستی هر منطقه برای سکونت در آن گفت: «جنس دخل و تصرف در محیط مستعد با محیط شکارگری متفاوت است چرا که در محیط شکارگری انسان علیرغم اکوسیستم دخل و تصرف می کند اما در محیط مستعد، باعث اعتلای اکوسیستم می شود.»

او در ادامه باغ شازده کرمان را مثال زد و گفت: «این باغ به شکل تصنعی و جبری در آن محیط شکل نگرفته است بلکه به اتکای ظرفیت های ذاتی و پنهان محیط در آنجا واقع شده است، گاوی پرده ها کنار زده شده و این باغ آشکار شده است.»

بهشتی با اشاره به نیاز به شرایط تعادل برای تداوم حیات در سامانه های زیستی گفت: «در محیطی مثل اروپا تعادل ایجاد شده ناپایدار است اما تعادل پایدار اقتضای عضاوت در محیط داینامیکی مانند ایران است.»

او در ادامه به وجود تفاوت بین تعادل پایدار و تعادل ناپایدار اشاره کرد و گفت: «به همین دلیل اروپایی ها در تحلیل هایشان، تاریخ سرزمین های خود را پاوا معرفی می کنند اما تاریخ سرزمین هایی مانند ایران و چین را ایستا می دانند.»

او با اشاره به تمدن درخشان یونان باستان از 3هزار 500 سال تا 2هزار و 300 سال پیش گفت: «یونان بعد از افول دیگر هرگز دوران درخشش را تجربه نمی کند و از آن پس روم می درخشد اما بعد از مدتی روم هم رو به افول می رود و این ماجرا در سرزمین های مختلف اروپا تکرار می شود.»

او افزود: «در محیط مستعد (ایران) و مساعد (هند و چین) باید عضو سامانه بود و همه اهل تعادل پایدار هستند که جنس کاملا متفاوتی با چیزی دارد که در محیط شکارگری اتفاق می افتد.»

مقایسه سه بازی شطرنج، تخته نرد و جنگا
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در ادامه به مقایسه سه بازی شطرنج، تخته نرد و جنگا پرداخت و گفت: «پادشاه هند شطرنج را به انوشیروان هدیه می دهد و در پاسخ بزرگمهر تخته نرد را معرفی می کند، در اروپا نیز بازی جنگا وجود داشت، بازی هایی که هرکدام متناسب با طبع مردمان آن سرزمین ها بود.»

او افزود: «جنگا برای طبع شکارگر مناسب است چرا که یک غفلت کوچک در این بازی باعث فروپاشی می شود همانطور که کمی غفلت باعث فروپاشی اکوسیستم می شود.»

او با اشاره به این که شطرنج ابداع هندی ها است گفت: «این بازی بسیار شبیه محیط های مساعدی مانند چین، هند، مصر و امریکای مرکزی است، محیط هایی با منابع و موانع بالفعل در حالی که منابع بزرگتر از موانع است.»

به گفته او، شطرنج، جهان متنوعی با قواعد و نظم نسبتا پیچیده اما آشکار است به عبارت دیگر برنده شدن در این بازی وابسته به مهارت بازیکن بوده و هیچ چیز غیرقابل پیش بینی در آن وجود نداشته و بالفعل است.

بهشتی با اشاره به وجود نظم در تخته نرد گفت: «در صورت ظاهر این بازی فقری از جهت حرکت وجود دارد و مهره ها نمی توانند در خانه های پر بنشینند، مقررات این بازی خیلی زیاد نیست اما دو تا تاس در این بازی وجود دارد که حالت بالقوه به بازی داده و از کنترل ما خارج است بنابراین ما باید همواره برای قرارگیری در شرایط خاص آماده باشیم شرایطی که گاهی یک فرصت خارق العاده و گاهی یک وضعیت بسیار سخت و پیچیده است.»

او با تأکید بر این که تخته نرد کاملا با محیط بالقوه مستعد منطبق است گفت: «بخشی از این بازی در اختیار بازیکن نیست و گاوی ظرفیتی پنهان است که آشکار می شود.»

او با اشاره به الگوگیری بسیاری از طرح های توسعه ای از دوبی در ایران گفت: « در واقع محیط دوبی را به شرایط تعادل بسیار ناپایدار تبدیل کرده ایم، به قدری که حتی در اروپا هم شاهد چنین وضعیتی نیستیم این طرح ها در دوبی بسیار پرهزینه ایجاد و نگهداری می شوند.»

او دوبی را به دکور سینمایی بعد از فیلمبرداری تشبیه کرد و گفت: «با توجه به این که شرایط علیرغم محیط است کمی غفلت باعث از بین رفتن همه چیز می شود.»

او افزود: «ایرانی ها در معماری راه هایی برای ایجاد شرایط زیست اعتلا یافته پیدا کرده بودند تا جایی که قبل از اختراع یخچال، ایرانی ها تنها مردمی در کره زمین بودند که در فصل تابستان به یخ دسترسی داشتند.»

بهشتی گفت: «تا سده 17-18 در انگلیس تابستان ها یخ وجود نداشت این در حالی است که در سفرنامه های اروپاییان به کرات به استفاده ایرانی ها از یخ در تابستان اشاره شده و از آن تعجب می کردند.»

 

اصفهانی که پایتخت شد
به گفته او وقتی شاه عباس اصفهان را برای پایتختی انتخاب می کند با شهری روبرو است که بیشترین توسعه آن مربوط به دوران سلجوقیان بوده است.

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به  جمعیت50 تا 80هزار نفری شهر اصفهان گفت: «تصمیم گرفته شد شهر به گونه ای توسعه پیدا کند که بتواند پاسخگاو 650هزار نفر باشد.»

او با اشاره به دو مشکل برای توسعه اصفهان گفت: «فاصله شهر در آن دوران ( محل میدان نقش جهان فعلی) با زاینده رود حدود 2 کیلومتر شوره زار بود و از ساو دیگر در فصل تابستان که نیاز آب بیشتر می شود آب زاینده رود کم و در فصل زمستان که نیاز کمتری به آب وجود دارد، زاینده رود پر آب می شد که همین امر خود مشکل ساز است.»

او گفت: «برای حل این مشکل پیشنهاد  انتقال سرچشمه های رود کارون به زاینده رود مطرح می شود، طرحی که در دوره جدید با تونل کوهرنگ محقق شد.»

بهشتی افزود: «برای انتقال آب کارون، شروع به شکافتن کوه می کنند و شاه عباس چندین بار به این پروژه سرکشی کرده و بارها مسولین این طرح را عوض می کند تا برنامه با سرعت و بهتر پیش برود هرچند این طرح هرگز موفق نمی شود.»

او در ادامه به شیوه دیگری که برخلاف طرح نخست موفق بود اشاره کرد و الگاو این شیوه ها را در الگاو اساطیری موجود در فرهنگ ایران دانست.

هوشنگ و اوگرد در اساطیر ایران
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به وجود دو برادر به نام های هوشنگ و اوگرد در اساطیر ایران گفت: «ما در طول تاریخ این سرزمین، همواره شاهد تناسب و تناسب نداشتن این دو شخصیت با هم هستیم.»

او با اشاره به این نکته که در بسیاری از متون اسلامی، آبادانی در سرزمین ایران حاصل عدل و عمارت عنوان شده است، عدل را فراتر از قوه قضاییه و دادگاه دانست و گفت: «عدل در فرهنگ ایرانی به معنای قرار داشتن هر  چیزی در جای خود یا همان «اشه» است.»

بهشتی در ادامه به فریدون در شاهنامه فردوسی اشاره کرد و گفت: «مهمترین ماموریت فریدون این است که عدل را برقرار کند و به عبارت دیگر هر چیزی را در جای خود قرار دهد.»

او برقراری عدل را وظیفه هوشنگ و ساختن، اعتلا بخشیدن و از قوه به فعل درآوردن را وظیفه اوگرد دانست و گفت: «رفتار سازمان برنامه و بودجه نیز باید اوگرد باشد.»

به گفته او، نسبت هوشنگ و اوگرد را به نسبت خار و گل تشبیه کرد و گفت: «خار، هوشنگ و گل، اوگرد است و اگر خار نباشد گل در معرض خطر قرار خواهد گرفت.»

او با اشاره ای به تاریخ ایران گفت: «سرسلسله ها همیشه هوشنگ بوده اند تا این که کم کم اوگرد و هوشنگ ها با هم آشنا شده و به یک تعادل می رسیدند اما به مرور اوگرد غلبه پیدا می کرده و بساط هوشنگ ها جمع می شود به طور مثال در آخر دوره صفاوه، شاه سلطان حسین یک اوگرد به تمام معنا است.»

بهشتی افزود: «زمانی که شاه سلطان حسین تاج را بر سر محمود افغان می گذارد از او دو خواسته دارد، اول این که هرکسی را که او شفاعت کرد، زنده بماند و دوم این که محمود افغان اجازه بدهد کار ساخت باغ هزار جریب را به اتمام برساند.»

آب انباری غنی در زیر شهر اصفهان
او در ادامه شکافتن کوه برای انتقال سرچشمه های رود کارون به زاینده رود را یک راه حل هوشنگی دانست و گفت: «گاوی هوشنگ می خواهد نقش اوگردی ایفا کند این در حالی است که معمولا وقتی هوشنگ ها می خواهند نقش اوگردی ایفا کنند بسیار پرهزینه خواهد بود.»

بهشتی با اشاره به باور متفاوت اوگردها نسبت به سرزمین و عملکردشان گفت: «در بستر اصفهان حدود 17 متر خاک رس، سپس حدود 21 متر ماسه بادی اشباع از آب (سفره زیرزمینی)، 40تا 50 سانتیمتر گل رس فشرده و لایه نازکی  صخره متخلل وجود دارد.»

او با تأکید بر وجود سفره آب زیرزمینی در اصفهان گفت: «با تزریق آب و غنی شدن این سفره زیر زمینی گاوی آب انبار بزرگی زیر شهر قرار داشت.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح روش شیرین کردن شوره زار بین شهر تا زاینده رود برای کشاورزی نیز گفت: «با استفاده از مادیهای اصفهان و نوع زراعت کم کم خاک را شیرین می کنند، از ساو دیگر در مسیر زاینده رود بندهای کوچکی می زنند تا سرعت آب کاهش یافته و از طریق کف آب وارد سفره های زیرزمینی شود.»

او با اشاره به ایجاد شکاف در نقطه ای از صفحه متخلل زیر زاینده رود گفت: «این شکاف باعث هدر رفتن آب می شد به همین دلیل با ساخت یک سد زیرزمینی گاوی شکاف را به هم می دوزند تا از اتلاف آب جلوگیری شود و بعد راو این بستر پل خواجو ساخته شد.»

بهشتی افزود: «به دلیل وجود این پی مستحکم پل خواجو از زمان ساخت (شاه عباس دوم) تا امروز حتی یک سانتیمتر هم نشت نکرده است.»

او گفت: «با استفاده از این روش ها در زیر شهر اصفهان یک آب انبار عظیم ایجاد می شود، به طوری که اهل شهر داخل خانه خود چاهی می کندند تا از سفره زیر زمینی آب مورد نیاز خود را تامین کنند.»

او با اشاره به قلیایی بودن خاک اصفهان گفت: «این خاک را نمی شد با کود حیوانی غنی کرد به همین دلیل از کود انسانی و پرندگان برای زراعت استفاده می کردند و به همین دلیل کبوترخانه های زیادی در اصفهان وجود داشت.»

او گفت: «در واقع هیچ چیزی از بیرون به اصفهان نیامد بلکه از ظرفیت های درونی این محیط استفاده شد و این همان روش پرستارانه و اوگردی است که باعث اعتلای محیط می شود.»

نفرین شیخ بهایی
بهشتی گفت: «مغنی های اصفهان همیشه هنگام کندن چاه مراقب بودند که آسیبی به لایه نازک متخلل نزنند چون اگر آن را می کندند آب هدر می رفت گاوی آب انبار سوراخ شده بود.»

او گفت: «مغنی های باسواد، دانش و دلیل این امر را می دانستند اما مغنی های کم سوادتر با باور به این که اگر این لایه متخلل را بکنند، شیخ بهایی آنها را نفرین می کند این لایه را نمی کندند.»

او با تأکید بر این که آنچه امروز تحت عنوان خرافه می شناسیم، رمزهای زیستی هر محیط هستند، گفت: «چون ما زبان آنها نمی فهمیم به آنها خرافه می گاویم.»

اصفهان از شهری بی‌درخت تا بیشه‌ای سبز
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به پایتخت شدن اصفهان در سال 1006 گفت: «سیاحان اصفهان از سال 1007 تا چند سال پیش از حمله افغان اصفهان را به گونه های متفاوتی توصیف کرده اند.در ابتدا آمده است که  «سپاهان بزرگ است ولی اثری از کاخ های زیبا در ان نیست، درخت در شهر بسیار کم است.»

او افزود: «در گزارش دیگری حدود ده سال بعد نقل شده است که «اصفهان به جای این که همچون یک شهر به نظر برسد همچون یک جنگل به نظر می رسد» و شاردن در اواسط دوران صفاو اصفهان را چنین توصیف می کند. از هر سو شهر اصفهان را تماشا کنیم آن را مانند بیشه ای می بینیم که از خلال اشجار، گنبدهای لاجوردی و مناره های بلندی که برای اذان ساخته شده اند دیده می شود.»

به گفته او، اصفهان چند سال پیش از حمله افغان از دید سیاحان خارجی اینگونه است که «از بیرون که نگاه کنید چندان چیزی از اصفهان دیده نمی شود چون تمام مسجدها برج ها یا عمارت های بزرگ آن در فصل تابستان در زیر سایه درختان شهر قرار گرفته اند.»

نگاه حکمی به مسائل
بهشتی با تأکید بر لزوم نگاه همه جانبه برای ایجاد و اعتلای شرایط زیستی، از نگاه بخشی در  در دوران معاصر انتقاد کرد و گفت: «اقتصاد دان های ما فقط اقتصاد می دانند، مهندسان فقط مهندسی بلد هستند و خلاصه هیچ تخصصی از سایر زمینه ها اطلاعات ندارد و نگاه همه جانبه نگر ندارند.»

او در ادامه بر لزوم وجود نگاه ذومراتب تأکید کرد و گفت: «ما باید پژواک اقداماتمان را در مقیاس های مختلف در نظر بگیریم به طور مثال در کتاب تاریخ کاشان، همه مقیاس های مرتبط با این شهر مدنظر قرار گرفته چرا که همه این موارد به حیات این شهر مرتبط است.»

او در توضیح نگاه ذومراتب گفت: «هر چیزی در مراتب مختلفی اعم از مادی، بشری، روایی و تجریدی دارای نکاتی است و نباید همه چیز را فقط به مرتبه مادی تنزل داد چرا که در غیر اینصورت منجر به اشتباهات و غفلت های با ضایعات سنگین خواهد شد.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری چنین نگاه جامع و کاملی را نگاه حکمی دانست و گفت: «این راوکرد به موضوع یکپارچه، ذو جنبتین، دو مقیاس و ذومرتبه نگاه می کند و تاقبل از دوره جدید کتاب های رشته های مختلف دارای نگاه حکمی بودند.»

او افزود: «به همین دلیل بخش قابل توجهی از کتاب طب در آن دوران درباره آشپزی بود و در بخشی از کتاب آشپزی هم به طب پرداخته شده بود.»

او با اشاره به کتاب راهنمای کشاورزی به نام «ارشاد الزراعه» گفت: «بخش قابل توجهی از این کتاب به طب پرداخته شده است، هرچند محور کتاب کشاورزی است.»

او در توضیح تعادل پایدار، سیب را مثال زد و گفت: «وقتی سیبی را داخل کاسه ای تکان داده و از تعادل خارج می کنیم چرخی می زند و دوباره می ایستد گاوی سرنوشت هر چیزی رسیدن به تعادل است در حالی که اگر کاسه را پشت و رو گذاشته و سیب را راو آن قرار دهیم با کوچکترین ضربه ای پایین می افتد همانطور که اقتضای تعادل ناپایدار است.»

تفاوت بینش طبع پرستار و شکارگر

بهشتی با اشاره به سیاهی آینده و آخر زمان در بینش انسان محیط شکارگر، از فیلم 2012 نام برد و گفت: «اما آخر زمان در محیط پرستار، دورانی است که گرگ و میش با هم زندگی می کنند و بسیار شیرین و روشن است.»

او در ادامه به تفاوت حق و امر مقدس در محیط پرستار و شکارگر اشاره کرد و گفت: «در محیط پرستار فهم هر موضوعی موکول به این است که با انس و الفت امکان حضور به محضر موضوع را پیدا کرده و به گوهرش راه پیدا کنیم، گوهری که با حقیقت نسبت داشته و مقدس است.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در ادامه گفت: «درختان کهنسال دنیا به جز آنها که در محیط پرستاری هستند، در  جایی وجود دارند که از دسترس بشر خارج بوده است چون اگر در دسترس بشر بود امروز  وجود نداشت اما در ایران درختان کهنسال در جایی قرار دارند که انسان زندگی می کند و خارج از محل زندگی انسان درخت کهنسال نیست.»

او به درخت سرو ابرقو اشاره کرد و گفت: «هیچ کدام از درختان کهنسال ایران به طمع برگ و بار و میوه حفظ نشده اند.»

او با اشاره به کمبود آب در ایران از وجود حق آبه درختان کهنسال خبر داد و گفت: «در واقع گاوی مردم این سرزمین توانسته اند به محضر آن درخت حاضر شوند و همین امر تقدس درخت را آشکار کرده است.»

او از قوه به فعل درآوردن، انس با محیط، نگاه حکمی، اعتلا بخشیدن، عضاوت در سامانه، آینده  روشن، تشرف به محضر گوهر را از جمله اوژگی ها بینش پرستار دانست.»

زیستگاه های نقطه ای در ایران

بهشتی با اشاره به سه الگاو پهنه ای، نواری و نقطه ای زیستگاه های بشری گفت: «نقطه ای بودن زیستگاه ها در ایران مثل جنگلی با تک درخت های پراکنده است که هر درخت باید به طور مستقل زندگی کرده و بتواند اکوسیستم اختصاصی برای خود داشته باشد هرچند باید با سایر زیستگاه ها هم در تعامل باشد چرا محدود بودن به اکوسیستم خود تنها باعث فراهم شدن شرایط حداقلی زیست می شود و برای ایجاد شرایط حداکثری زیاد نیاز به تعامل با سایرین است.»

او افزود: «کوچکترین زیستگاه ها در ایران «مزرعه » نام داشتند، این مزارع نطفه روستاها نبودند بلکه معمولا ملاک ها و ثروتمندان در دوره های ثبات، ظرفیت زیستی بسیار کوچکی را احیا می کردند و به نوعی می توان گفت مزرعه سرریز ثروت ملاک ها بود و در شرایط بحرانی که ملاک صدمه می دید مزرعه جز اولین جاهایی بود که متروک می شد.»

به گفته او، هر کدام از جزیره های زیستی در ایران به دلیل داینامیک بودن این سرزمین دارای معادله زیستی مختص خود هستند به عبارت دیگر منابع و موانع بالقوه و خاص خود را دارند و به همین دلیل هر کدام از انها منحصر به فرد هستند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «وقتی همه روستاهای ایران آباد بودند، حدود 140 نقطه قابل زیست در این سرزمین وجود داشته است اما حدود 70هزار، زبان و گاوش در ایران وجود داشته است به عبارت دیگر به ازای هر دو زیستگاه یک گاوش وجود داشته است و این تفاوت نه تنها در گاوش بلکه در لباس، آداب و رسوم و حتی پخت غذا هم وجود داشته است.»

او گفت: «همین تفاوت ها باعث می شد معادلات زیستی در نقاط مختلف این سرزمین بسیار متنوع باشد.»

او در ادامه به کتاب تاریخ کاشان اشاره کرد و گفت: «یکی از پارسیان هند از اربابان هر شهری می خواهد به یکسری سوالات پاسخ دهند و یکی از کتاب های جالب به جا مانده «مرات القاسان» یا همان «تاریخ کاشان» است که در این کتاب کلانتر ضرابی به پرسش های مختلفی درباره کاشان پاسخ داده است.»

بهشتی گفت: «در هر زیستگاه بر اساس غنا و فقر منابع و پیچیدگی های معادله زیستی با شرایط خاصی مواجه هستیم، در مناطق فقیرتر، باید معمای پیچیده تری حل و فصل شود و تعلق خاطر به منطقه بیشتر می شود.»

نگاهی به آسبادهای سیستان

او به کتاب «تاریخ سیستان» اشاره کرد و گفت: «در سیستان سه بند هست که اگر این بندها زده شود این منطقه آباد می شود، یکی بند آب است که باید جلاو آب برای ذخیره سازی بسته شود، دیگری بند ریگ است که به بادهای 120 روزه و حرکت ریگ ها و نیاز به کنترل آنها اشاره دارد و  در نهایت بند مفسدانه است که در دوران معاصر هم خیلی با آن سروکار داریم.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری به «آسباد» اشاره کرد و گفت: «سابقه «آسباد» از حدود دوره اشکانی است و به وسیله آنها بادها را کنترل کرده و آسیاب ها را می چرخاندند و زندگی می کردند.»

او با اشاره به شناسایی حدود 2هزار «آسباد» در منطقه سیستان، جنوب خراسان و غرب افغانستان گفت: «قدمت «آسباد» در اروپا حدود 600 سال است، «آسباد» ها در اروپا دلیل سر و صدای زیاد همواره دور از روستاها بودند چون تنها کارکرد این «آسباد»ها در آنجا استفاده از انرژی باد برای آسیاب گندم است.»

به گفته او، وجود روستاها در سیستان ایران به «آسباد» ها وابسته است و «آسباد»  نه تنها برای آسیاب ها استفاده می شد بلکه بندی در مقابل باد بود و وقتی باد داخل آن می شد سرعت و گرد و غبارش کاهش یافته و تبدیل به نسیم قابل تحملی برای روستا می شد.»

قزاون، شهری در محاصره باغ‌ها

بهشتی در ادامه برای توضیح بیشتر اوژگی های رفتار پرستار و توجه به منبعیت و مانعیت، قزاون را مثال زد و به زلزله و سیل به عنوان دو مانع زیستی مهم در این منطقه اشاره کرد.

او گفت: «در گودبرداری برای ساخت و ساز در قزاون، لایه های از آوار و رسوب گذاری از سیل دیده می شود.»

او از وجود گور دوره اسلامی در جلو خان مسجد جامع قزاون در عمق 14 متری خبر داد و گفت: «وجود این گور حاکی از 14 متر آوار زلزله های مختلف در طی دوره های مختلف است.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «دو رودخانه فصلی در قزاون باعث سیل می شد بنابراین مردم این منطقه برای زیست به بلندی ها می رفتند اما بلندی ها محدوده وسیعی نبود به همین دلیل جلاو سیل بند زدند تا با کاهش سرعت سیل مانع از ایجاد خرابی شوند.»

او افزود: «بعدها مردم قزاون متوجه شدند سیل همراه خود به جز آب، خاک ارزشمند و غنی را از کوهستان می آورد و زمین حاصلخیزی را ایجاد می کندو آب هم به لایه های سفره های زیرزمینی نفوذ می کند بنابراین  فرصت خوبی برای کشت در این منطقه وجود دارد به شرط این که گیاهی بکارند که با دوبار آبیاری در سال محصول بدهند چون در این منطقه دوبار در سال سیل می آید.»

بهشتی با اشاره به وجود باغ های پسته، فندق، زردآلو و گردو و غیره، باغ های قزاون را سیل بند دانست و گفت: «به همین دلیل باغ های قزاون دیوار نداشته و کوچه باغ در آنجا معنا ندارد.»

او از سیستم مدیریتی و حقوقی پیچیده و جالب در قزاون خبر داد و گفت: «در غیاب صاحب باغ، باغبانی وجود داشته که کارها را انجام داده و در ازای آن سهم بیشتری از محصول می برده است.»

او به مقام بالای کدخدا در مدیریت شهر اشاره کرد و گفت: «شهر قزاون با باغ هایی محاصره شده است که به نوعی سپر حفاظتی شهر در برابر سیل است و در واقع مانعیت به منعبیت تبدیل شده است.»

او گفت: «در قزاون دو باد  مزاحم وجود دارد باد راز که در تابستان از ساوه به این شهر می وزد و همراه خود گرد و غبار دارد  و دیگری باد بسیار سرد و آزار دهنده منجیل که در زمستان از غرب می وزد و باغ های اطراف شهر قزاون مانع از ورود این بادهای مزاحم به شهر می شوند.»

او با ابراز تاسف از قطع درختان و از بین بردن باغ های قزاون در دوره معاصر گفت: «امروز باغ های شمالی قزاون همه تخریب و به جای آن ساختمان سازی شده است و نکته جالب این که هر سال شاهد وقوع سیل و آبگرفتگی در قزاون هستیم.»

او افزود: «در زمان حاضر برخی در باغ های قزاون اولا ساخته و درخت گیلاس کاشته اند و با مشکل آبیاری این درخت ها مواجه بوده و چاه عمیق زده اند که همه اینها ناشی از نادانی ما نسبت به زیست بوم است.»

قائمیت به ذات
بهشتی در ادامه در تعریف قائمیت به ذات گفت: «هر ایرانی، ایران و جهان را با مرکزیت زیستگاه خودش به جا می آورد و زیستگاه خود را مرکز جهان می داند.»

او به مراسم پیرشالیار در کوه های اورامانات کردستان اشاره کرد و گفت: «پیرشالیار، شهریاری است که با دختر پادشاه چین ازدواج می کند و هر سال در زمستان که منطقه صعب العبور می شود عروسی پیرشالیار برگزار می شود به عبارت دیگر در روستایی کوچک در غرب ایران عروسی مهمترین فرد ده با دختر پادشاه چین برپا می شود و عروس را تا خانه پیر شالیار بدرقه کرده و همه روستا در آنجا غذا می خورند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «مزرعه ای با وسعت 16هکتار در خور و بیابانک وجود دارد که در آن کمبوزه کاشته می شود و تعداد قصه ها و افسانه و تمثیل های این مزرعه بسیار زیاد است گاوی هر چقدر منطقه ای فقیرتر است، تعلق خاطر بیشتر بوده، بخش روایی غنایی بیشتری می یابد و قصه و افسانه و اسطوره بیشتری پیدا می کند.»

او در توضیح دلیل امر گفت: «این مردمان با حل معادله پیچیده موفق شده اند در این مناطق شرایط زیست پیدا کنند بنابراین در اینجا انسان فرهیخته تری وجود دارد.»

او یکی از اقتضاهای مجمع الجزایر زیستی بودن را ایجاد شبکه های زیستی دانست و با اشاره به میبد گفت: «میبد حدود 20پارچه آبادی با مرکزیت میبد است و به عبارت بهتر یک منظومه زیستی ایجاد شده است که با سایر منظومه های زیستی منطقه مثل اردکان و غیره پهنه زیستی با مرکزیت یزد را به وجود می آورند و سپس قلمرو زیستی مثل فارس و سرزمینی مثل ایران را شکل می دهند.»

بهشتی افزود: «در هر مقیاسی بحث قائمیت به ذات وجود دارد و به همین دلیل اگر مثلا از یک میبدی بپرسید اهل کجایی؟ خود را اهل میبد عضاو از یزد می داند.»

به گفته او، قائمیت به ذات به آنها اجازه می دهد در هر بزنگاهی به مثابه یک تن واحد عمل کنند که این امر چیزی بیش از تشکیل یک تیم است.»

او گفت: «وقتی تیمی تشکیل می شود در واقع برای اجزا استقلال قایل هستیم اما تن واحد مرتبه بالاتری است و اجزا در ارتباط و پیوند خاصی با هم هستند.»

او جنگ 8 ساله ایران و عراق را یک بزنگاه در تاریخ معاصر این سرزمین دانست و گفت: «در جنبه فرهنگی ما نمی توانستیم طولانی ترین و ارزان ترین جنگ قرن 20 را بدون تکیه بر اوژگی های فرهنگی خود ادامه دهیم یعنی کل ایران به مثابه یک تن واحد اما هر کدام نقش خود را ایفا کنند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: «در ارتش مدرن اجزا باید به طور کامل بی اراده باشند و به همین دلیل در اموزش سربازها تا این حد تحقیر وجود دارد تا مقاومتی نسبت به فرمان مافوق وجود نداشته باشد.»

او افزود: «این در حالی است که در تن واحد همه باید خلاق باشند و نمی توانند بی اراده باشند.»

او در ادامه به دو اوژگی کم حوصلگی و شجاعت مازندرانی ها اشاره کرد و گفت: «به همین دلیل در بزنگاه های دفاع مازندرانی ها صف شکن بودند و به همین دلیل در هر عملیاتی نخستین شهدا از این منطقه بودند.»

بهشتی گفت: «مردم هر منطقه از ایران در جنگ 8 ساله، نقش محصول تجربه تاریخی زیست خود را ایفا کردند مانند یک ارکستر با سازهای که یک آهنگ واحد را به وجود می آورد.»

تبدیل ناکجا به جا

او گفت: «یکی دیگر از اوژگی های مجمع الجزایر زیستی این است که ایرانی ها به دلایل مختلف توانستند ناکجاها را به جا تبدیل کنند.»

او ناکجا را جایی فاقد هاوت دانست و گفت: «ناکجا یک پدیده زمین شناختی و اکولوژیک است همانطور بیشتر کشورهای جهان مثل استرالیا ناکجا است و واجد قصه و افسانه و تعامل تاریخی انسان نیست.»

بهشتی همه نقاط ایران را جایی دانست و گفت: «همه این نقاط قصه داشته و تعامل انسان با محیط سراز اسطوره ها در می آورد و تاریخ آن را نمی توان مشخص کرد و به همین دلیل جایی شده است.»

او با اشاره به چشمه علی های مختلف در نقاط گوناگون ایران گفت: «مطالعات باستان شناسی نشان می دهد بسیاری از این چشمه علی ها معابد آناهیتا بوده اند.»

او درتوضیح ربط چشمه علی و معبد آناهیتا گفت: «معبد آناهیتا جایی مقدس و آناهیتا ایزد باناو آب است.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «اناهیتا در لغت به معنی پاکیزه و منزه بوده و معادل عربی آن بتول است.»

او با بیان این نکته که بتول لقب حضرت زهرا است، گفت: «مهریه حضرت زهرا آب بوده پس در حقیقت حضرت زهرا معادل همان چیزی است که به آن آناهیتا گفته می شود.»

بهشتی افزود: «گوهر چشمه ها کوثر است و سوره کوثر در قران در وصف حضرت زهرا نازل می شودو حضرت علی (ع) سر حوض کوثر ایستاده و آب تقسیم می کند، به همین دلیل به نام این مکان را چشمه علی گذاشته ایم.»

او با اشاره به تدوام تقدس مکان گفت: «در ایران هیچ جایی وجود ندارد که نام تاریخی، قصه، اسطوره و افسانه نداشته باشد و به همین دلیل نام های مکان زیادی مثل پلنگ چال و درکه در ایران وجود دارد که شاید معنای آن را ندانیم اما مسما دارند، در حالی که در بسیاری از کشورها نام اشخاصی مانند ملکه و فرماندهان را راو مکان ها می گذارند و ما نیز در سال های اخیر از همین روش تبعیت کرده ایم.»

او قله دماوند را مثال زد و گفت: «دماوند برای ما به مثابه یک پدیده زمین شناختی نیست بلکه جایی است که فریدون ضحاک را به بند می کشد و در ما احساسات را بر می انگیزاند چون دماوند جایی است.»

او گفت: «تاریخ بسیار طولانی ما از زیست در این سرزمین باعث شده است ما با هیچ ناکجایی مواجه نباشیم و به دنبال آن با هیچ ناکسی هم مواجه نیستیم چون جایی بودن موکول به کسی و چیزی بودن است و همه چیز باید واجد ارزش باشد.»

تبدیل جاها به ناکجا
بهشتی بابیان این نکته که بم دروازه هندوستان و کابل و به نوعی بارانداز است و از این مکان همه چیز به کشور توزیع می شود گفت: «امروز فقط قاچاقچیان مواد مخدر از این مساله استفاده می کنند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: «در دوره جدید دلالت ها، نسبت اسم و مسما و جایی بودن را مخدوش کردیم.»

او در توضیح خصوصیات جایی بودن گفت: «وقتی کسی را به جا نمی آوریم در واقع اگرچه او جلاو چشم ماست اما گاوی در تاریکی به سر می برد و نمی توان او را شناخت، در حالی که وقتی به جا می آوریم گاوی او برایمان در روشنایی قرار می گیرد.»

به گفته او، جایی بودن باعث می شود ما نسبت به سرزمین خود در روشنایی به سر ببریم یعنی بدانیم آنجا کجاست و ساکنانش چه کسانی هستند.

بهشتی با اشاره به مخدوش شدن جایی بودن ها در دوره معاصر (بعد از زمان رضا شاه) گفت: «به همین دلیل استان های ایران در تقسیمات کشور شماره ای شده اند و خط های جداسازی استان ها بی معنا و بدون توجه به مرزهای فرهنگی کشیده شدند.»

او با اشاره به شهر کاشان گفت: «در تقسیمات کشور شهر کاشان مدتی جز استان یکم و بعد جز استان مرکزی می شود و هم اکنون جز استان اصفهان است و البته راضی هم نیست.»

او گفت: «وقتی محمود افغان اصفهان را تصرف کرد می خواست به شکل مشروع به اموال مردم دست درازی کند وبه همین دلیل اسناد دیوانخانه صفاو که مالکیت ها را مشخص می کرد در آب زاینده رود شستند تا دیگر مالکیت ها و چیزی مشخص نباشد و به نوعی همه چیز تاریک شود.»

او با بیان این نکته که از دوره رضاشاه شاهد تاریک شدن هستیم گفت: «به مرور نام ها شروع به تغییر می کند به طور مثال نام نصیرآباد به زابل تغییر کرد در حالی که زابل اصلی در افغانستان قرار دارد.»

بهشتی در ادامه به تغییر نام بندر انزلی به بندر پهلاو، خیاف به مشکین شهر و ده خوارقان به آذر شهر و غیره اشاره کرد و گفت: «حتی امروز هم شاهد این نام گذاری ها هستیم به طور مثال هم اکنون استان گلستان داریم در حالی که هرگز در طول تاریخ این مملکت اسم یک جنگل راو یک استان نبوده است.»

او تأکید کرد: «این تغییر نام ها باعث تاریکی و ظلمت و تبدیل جاها به ناکجاها می شود این در حالی است که اگر جایی بودن مکان ها را به رسمیت بشناسیم به خودمان اجازه بسیاری از کارها را نمی دهیم.»

او به نقل از کتاب تاریخ کاشان گفت: «در این کتاب درباره سهم کاشان از سربازگیری در کشور آمده است که این منطقه ایلات و احشام ندارد، در ضمن نظر به این که مردم این منطقه به رقت قلب معروف هستند بابت سربازگیری از طرف دولت معافند بلکه امنای دولت به دعاگاوی و ثناجاوی اهل کاشان اکتفا می کنند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح این مطلب گفت: «در اینجا تذکر داده می شود که سربازها ایلات هستند و دفاع از سرزمین برعهده ایلات است.»

او افزود: «کاشان مرکز فعالیت های دانش بنیان و صنایع خلاقه و کیمیاگری بوده است بنابراین باید همه را به جنگ فرستاد که از آنها حفاظت کنند چون این ها مایه ثروت کشور هستند همانطور که در یزد نیز همین طور است هرچند از نظر ایلات و عشایر اینها افراد ترساوی هستند.»

او با اشاره به وجود تعداد زیادی از کاشانی ها به عنوان امرای ارتش گفت: «بنابراین نمی توان کاشانی ها را ترسو دانست.»

اهلیت چیست؟
به گفته او، نسبتی که اهل هرجا ناگزیر باید با محیط خود پیدا کرده و معماهای زیستی را حل کند موکول به این است که با انس و الفت به گوهر نهفته زیستگاهش راه یابد و تنها وقتی این تماس و ملاقات با گوهر به وجود می آید می توان  معادله زیستی را حل کرد و اگر این اتفاق بیفتد، کیفیتی به نام «اهلیت» ایجاد می شود.»

بهشتی افزود: «اهلیت چیزی نیست که درباره آن اراده داشته باشیم و گاوی وجودی کردن شناخت نسبت به یک محیط است به عنوان مثال اصفهانی بودن یعنی وجودی شدن دانایی حاصل از تعامل انسان با محیط اصفهان است.»

او گفت: «اهلیت مرتبه بسیار ارزشمندتر و عالی تر از شهروندی است، اهل جایی بودن با شهروند جایی بودن متفاوت است به طور مثال اهل اصفهان بودن حتما شهروند اصفهان بودن را هم در دل خود دارد اما اهلیت چیزی هایی به مراتب بیشتر از شهروند بودن داشته و وجودی تر و درونی تر است.»

او یکی از اوژگی های شهروندی را ارادی بودن آن دانست و گفت: «ما می توانیم شهروند جای جدیدی شاوم چرا که شهروندی دارای تعریف حقوقی است به عبارت دیگر در شهروندی ما از یکسری حقوق و تکالیف برخوردار می شاوم.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با بیان این نکته که بعد از مهاجرت سه نسل طول می کشد که تا اهل جایی شد گفت: «این در حالی است که این افراد همچنان بخشی از اوژگی های قبلی خود را حفظ می کنند به طور مثال کسب و کار و رونق بخشی به آن یکی از اوژگی های مهم مردم آذربایجان است و به همین دلیل هرجای ایران رونق کسب و کار وجود دارد حتما آذری هم هست و هر جا آذری وجود دارد حتما شاهد رونق کسب و کار هم هستیم.»

او افزود: «در واقع آذری ها همراه خود رونق کسب و کار می آورند هرچند بعد از سه نسل تداوم زندگی در محیط جدید، اهل آنجا هم می شوند.»

قائمیت به ذات ایرانی‌ها

بهشتی با اشاره به بحران های فراوان در ایران درباره تاثیر قائمیت به ذات ایرانی ها گفت: «رفتار ایرانی ها در زمان بحران به این گونه بود که به ظرفیت های خودشان اتکا می کردند همانطور که در اواخر حکومت زندیه زلزله کاشان را با خاک یکسان کرد اما کاشانی ها، این شهر را در مدت 9سال متکی به ظرفیت های درونی به شکل درخشانی دوباره ساختند.»

او تأکید کرد: «مردم سایر نقاط در آن دوران به کاشانی ها کمک کردند اما نگفتند کاشانی ها مصیبت زده هستند و ما باید برای آنها یک شهر بسازیم بلکه اجازه دادند خود کاشانی ها با سرمایه، همت و مدیریت خود دوباره شهر را بسازند.»

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «در آن زمان یک تاجر رشتی که با خود ابریشم به کاشان آورده بود کاروانش را بر می گرداند و همه ابریشم ها را می فروشد و با پولش ماهی دودی و لیموترش می خرد و به کاشان می برد و به این شکل به این مردم کمک می کند.»

او با اشاره به زلزله های جدید گفت: «حافظه تاریخی ما از زلزله بوئین زهرا به بعد را به یاد می آورد و از آن پس رفتار ما با پدیده زلزله کاملا متفاوت با گذشته است یعنی زلزله بوئین زهرا، زلزله ای در مقیاس ملی است و پژواک ملی دارد و کل ایران باید به زلزله زده ها کمک کنند چون در این منطقه دیگر کسی دستش به زاناوش نیست.»

او با تقدیر از کمک های مردمی برای زلزله زده ها این پرسش را مطرح کرد که چرا دست زلزله زده های بوئین زهرا به زاناو خودشان نیست همانطور که کاشانی ها دستشان به زاناو خودشان بود؟ و با اشاره به زلزله سرپل ذهاب گفت: «وقتی باران می آید مردم ایران باید به خاطر خیس شدن چادرهای زلزله زدگان شرم کنند اما آیا این مردم نمی توانستند راو بلندی چادرهای خود را برپا کنند تا چادرهایشان خیس نشود؟»

 او با مطرح کردن این پرسش که آیا همه خانه های سرپل ذهاب خراب شده اند یا بسیاری از آنها ترک خورده اند؟ گفت: «مگر اهل کرمانشاه وجود ندارند که نیاز به کمک همه ملت ایران است؟»

او افزود: «گاوی همه ما احساس می کنیم که هیچ کداممان وظیفه ای نداریم و اگر کاری انجام دهیم خیلی آن را ارزشمند می پنداریم و معتقدیم که دولت فخیمه باید منطقه زلزله زده را دوباره بسازد و همه کارها را انجام دهد این در حالی است که این رفتار حاصل از نادیده گرفتن قائمیت به ذات است.»

او با اشاره به تحقیر و سرزنش کردن قائمیت به ذات گفت: «این که هر کسی محل خود را مرکز عالم بداند را تحقیر کرده ایم و به مردم القا نموده ایم که کسی و جایی نیستند و به همین دلیل امروز ما گمان می کنیم تنهادولت کسی است و فقط پایتخت جایی است و تنها چیزی که چیزی است پول قابل نقد شدن است.»

او تأکید کرد: «قائمیت به ذات در شرایط قبض حیات، تهاجم، جنگ و مشکلات باعث می شد هر زیستگاه با اکتفا به ظرفیت های خود زندگی کرده و الزاما نیاز به کمک دیگران برای بقا نداشته باشد.»

وجود شبکه زیستی در محیط مستعد

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: «اما در زمان های آرامش و آسایش در مملکت، تعامل موضوعیت پیدا کرده  و هر زیستگاه برای بسط و گسترش سفره خود، با بیرون اعم از زیستگاه های مجاور یا دور تعامل برقرار می کرد.»

او رونق و سعادتمندی را در گرو تعامل با سایر زیستگاه ها دانست و گفت: «زیستگاه ها برای برقراری تعامل با دیگران نیاز به یک آورده داشتند آورده زیستگاه های فقیرتر فقط برای زیستگاه های مجاور بود و هرچقدر زیستگاه غنی تر می شد امکان وسیع تری برای عرضه آورده ها حتی در سطح ملی و جهانی به دست می آورد.»

او به روستای خلار در شمال غرب شیراز مثال زد و گفت: «این روستا، دهی است که هیچ چیزی به جز تولید سنگ آسیاب ندارد اما سنگ آسیاب کل ایالت فارس از همین ده کوچک تامین می شود هرچند در این ده آبی برای استفاده از سنگ آسیاب وجود ندارد اما ساکنان این محصول را درست می کنند چون در ازای تولید آن می توانند با سایر مناطق تعامل برقرار کرده و سایر مایحتاج های خود را از بیرون ده بیاورند.»

بهشتی با اشاره به وجود شبکه زیستی در محیط مستعد گفت: «یکسری از زیستگاه ها با هم مقیاس بزرگتری را درست می کنند به طور مثال در میبد 19 پارچه آبادی وجود دارد و این آبادی ها به جز این که خودشان شرایط بقا دارند، آورده ای هم برای میبد دارند مثلا اهل بیده به معماری معروف هستند و به همین دلیل در کل میبد برای ساختمان سازی از بیده معمار می آوردند.»

او افزود: «آمادگی برای تعامل با دیگران زمینه ساز ایجاد شرایط خاصی شده است و به همین دلیل ایرانی ها زندگی اندورنی و بیرونی دارند به عبارت دیگر ایرانی ضمن حفظ هاوت و شخصیت خود یک هاوت بیرونی برای مراوده با دیگران دارند.»

او به تعارف، رندی، پرده پوشی، مهمان نوازی به عنوان برخی از اوژگی های ایرانی ها اشاره کرد و گفت: «این صفات به نوعی به معنای آماده شدن ایرانی ها برای تعامل با دیگران است.»

او راه را شریان زندگی در ایران دانست و گفت: «همه جای دنیا راه وجود دارد اما در سایر محیط ها راه برای داد و ستد کالاست ولی در محیط مستعد که ناگزیر به تعامل است راه تبدیل به شریان حیات، زندگی و فرهنگ شده و از کریدور راه همه چیز اعم از دین و زندگی مبادله می شود.»

بهشتی افزود: «داشتن راه، شرایطی را ایجاب می کند و باید منازل بین راهی گاه در مقیاس یک شهر یا یک روستا یا کاروانسرا وجود داشته باشد و به دنبال آن زیستگاه های کوچکی مانند قهی به وجود می آید که زندگیشان به طور کامل متکی به خدمت رسانی بین راهی است.»

به گفته او، قهی روستایی با مسجد جامع و خانه های مجلل دارای شترخان است چون درآمد اصلی این روستا از طریق خدمت رسانی به راه بود و همه کاروان هایی که بین اصفهان و شیراز حرکت می کردند از قهی به عنوان یک ایستگاه بسیار مهم استفاده می کردند.»

او افزود: «اهل قهی باید پذیرای تجار بودند به همین دلیل خانه های مجلل داشتند و از طرف دیگر برای نامه نگاری ها باید باسواد بودند بنابراین بیشترین افراد باسواد در آن منطقه مردم قهی بودند، همچنین به دلیل تعامل با سایر مناطق، بخشی از مردم قهی در سایر نقاط زندگی می کردند همانطور که امروز هم بسیاری از صاحب منصبان در تهران اهل ده قهی هستند.»

انتهای پیام/

کد خبر 1397021019

برچسب‌ها