ساعت ۱۱ صبح پنجم مهر ماه/ مجتمع ایرانمال/ آغاز کمپ فیلم، صلح و سفر
کرگدن که از راه میرسد، جمع حاضرانی که اندک اندک به محل قرار رسیده و برخیهایشان، این لندور آفرود سبز رنگ را در سفرها شناختهاند از جمع پنجشنبههای خوشمزه جدا شده و با سلامی به صاحب کرگدن از برنامه و چند و چونش میپرسند. مسیح شریف در اوج شلوغیها و تماسهای تلفنیاش صبورانه به پرسشها پاسخ میدهد و با افراد تازه وارد آشنا میشود. اجرای این برنامه رویای چند سالهاش بوده و به توصیه دوستانش این بار رویایش را با وجود همه سختیها عملی کرده تا شاید با رفع اشکالات به مسیر ادامه دهد. رویدادی که اسمش کنجکاوی هر مخاطبی را قلقلک میدهد. «کمپ فیلم، صلح و سفر» و بهانه برگزاریاش، روز جهانی گردشگری و شعار امسال سازمان UNWTO با عنوان گردشگری و صلح است. کمپی یک و نیم روزه برای تماشای فیلم و حضور در کارگاههای رنگارنگ فیلمسازی از تصویربرداری هوایی گرفته تا شیوه تصویربرداری از فرهنگ و اقوام با کمترین دخالت از سوی کارگردان در دکوپاژ. طبق برنامه، ایرانمال آغاز کننده سفر بود و در مراسمی نمادین چندین کبوتر در آسمان آبی آزاد شدند و درختی به نشانه صلح کاشته شد تا همسفران کوله بار بسته راهی وارنگهرود شوند.
ساعت ۱۳ همان روز/ وارنگهرود/ خواب در کنار رودخانهای پرآب
میثم کزازی همراه گروهش با سازهایی جذاب در کناررودخانهای پرآب در انتظار مسافران بودند تا در هوایی خنک و حتی کمی سرد اندکی به صدای طبیعت گوش دهند و با آوای موسیقی، درون پرتلاطم خود را بیاسایند و خالی از فکر و خیال زندگی شلوغ شهری راهی دیزین شوند. بماند که برخی به قدری تنشهایشان را فراموش کردند که دقایقی به خواب عمیق فرو رفتند و خستگی راه هم از بدنشان به در شد.
ساعت ۱۹ همان روز/ هتل دیزین/ افتتاحیهای بی تکلف
همان ابتدای مراسم یکی از همسفران بداههای در نقد رویداد اجرا کرد. مسافران با شنیدن انتقادهایش درباره برخی ناهماهنگیهای کوچک که نمکی دلچسب به آن افزوده بود، آگاه شدند که قرار نیست شاهد مراسمی پرتکلف و تکراری باشند و همواره فرصت برای نقد خواهند داشت چرا که برگزارکنندگان گوشی شنوا دارند. خالق «اینجا آفریقاست» که پشت تریبون رفت، سخنانش را با خبری خوش به حاضران شروع کرد: «زبان خانه هستی است و اگر میخواهیم با خودمان، فکرمان و جهان به صلح برسیم، باید ارتباط خلاقی با واژهها پیدا کنیم. شما در صلح هستید و خیلی به صحبت در این باره نیاز ندارید چرا که اگر در صلح نبودید در کنار هم در دامن طبیعت حضور نداشتید.»
و آنجا بود که پخش موسیقی از یکی از اتاقهای هتل دیزین، مراسم افتتاحیه را تحت تاثیر قرار نداد و به قول رامین حیدری فاروقی با صدایی که برایمان قابل پیشبینی نبود به صلح رسیدیم و داستان «برادران امیدوار» ساخته بیژن میرباقری را به گوش جان شنیدیم. دو برادری که سال ۱۳۳۶ سفرشان به دور دنیا را شروع کرده و در کمتر از ۱۰ سال پنج قاره را زیر پا گذاشتند.
نوبت به دورهمی کنار آتش و موسیقی دلنشین امید اسکندر و بهداد رنجبر رسید. برایمان از ساز اوکوله له و راحتیهای حملش در سفر گفتند و در همنوازی با سنتور علاوه بر اجرای چند قطعه از آهنگی ویژه به زبان انگلیسی گفتند که مسافران پازلهایی از تولید آن با موضوع صلح بودند. همه با هم این مصرع را همخوانی کردند «زیر ستارهها و آفتاب همراه با هم در اینجا ایستادهایم و از طریق لنز جهانمان را میبینیم. فیلم و سفر روحمان را آزاد میکند.» و این گونه اولین روز سفر کوتاه علاقهمندان پایان یافت.
ساعت ۹ روز دوم/ ساختمان شماره ۲ هتل دیزین/ آغاز ماراتن کارگاهها با طعم قهوه
روزی شلوغ پیش رو بود. چندین کارگاه که هر کدام مخاطبان خاص خود را داشت. طوبی و حجت از آیروپرس و آسانی تهیه قهوه در سفر با استفاده از این دستگاه گفتند و جعفر میراشرفی در نهایت سادگی از به تصویر کشیدن زندگی اقوام بدون دخل و تصرف و اتفاقات خوشی که در روزهای ساخت فیلم دلی داشته گفت. حاضران علاقمند نگاهش میکردند وقتی از مستندش درباره کلات نادری و تاثیرش در اشتغال زنان روستا با ایده فروش لباسهای کورمانجی میگفت که چگونه این هنر در حال فراموشی را زنده کرده و دلش در این فضایی که پول معنایی ندارد، برای همین لحظات اندک تاثیرگذاری میتپد.
وحید مالمیر مدرس دومین کارگاه بود و بنا بود از ویدئوگرافی هوایی بگوید که چگونه به روایت جان میدهد. از شگفتیهای «باد صبا»یی که در سال ۱۳۴۷ با حداقلها در تصویربرداری هوایی، ایران را از زاویه نگاه بادی بازیگوش به تصویر کشیده و تصاویر هوایی نابی از بادگیرها و زیباییهای سرایمان دارد. او از دردسرهای امروزی کار با هلیشات و نقش هواشناسی، لیدر محلی و شناخت منطقه در ثبت تصویر هوایی جذاب هم گفت اما وقتی متخصصانی پرمعلومات چون شادی گنجی، افسانه احسانی و ... شاگردان کلاس باشند مشخص است که کار برای انتقال تجربه سخت میشود و استفاده از یک واژه برج خاموش در نمایش تصاویر هوایی موجب میشود خانم گنجی با لحنی آرام و خندهای بر لب تاکید کند که گوردخمه نام درست است و برای حاضران از مراسم «سگدید» بگوید. سگ چه موجود عجیبی است که راه تشخیص فرد زنده از مرده بوده و اگر نانی را از روی آنکه گمان میبردهاند مرده است، برداشته و مشغول خوردنش میشده، به زبان بیزبانی زرتشتیان را مطمئن میساخته که از روح در بدن میت خبری نیست.
در ادامه ماراتن کارگاهها، پیمان نوروزی کارگاهی درباره عکاسی در سفر داشت و خودمانی به علاقهمندان عکاسی تاکید کرد که عکسهای خوب زیاد ببینند و به فکر مجموعه جمع کردن باشند. تا روایت نباشد عکس بی معناست و تنها زاویه نگاه متفاوت است که به عکس جانی دوباره میدهد.
تصور کنید کارگاهی با این جمله آغاز شود: «این تجربه شخصی من است و شاید چند روز دیگر خودم گفته خودم را نقد کنم.» مجید عرفانیان با همین جمله علاقهمندان پرشمار کارگاهش را که با چشمهایی خسته نگاهش میکردند سر ذوق آورد تا آخرین انتقال تجربه خود به خاطرهای جذاب از گپ و گفتی شنیدی و پرچالش بدل شود. اعتبار در سفرنگاری و جسارت نمایش واقعیت، تنها دو موضوع از چندین مبحث داغ نشست پایانی بود که حتی ساکتهای جلسه را هم وادار به گفتگو کرد.
ساعت ۱۰ روز دوم/ هتل دیزین/ سفرهایی که جان گرفتند
برگزاری چهار کارگاه عکس و فیلم، تمام داشتههای «کمپ فیلم، صلح و سفر» نبود و در این سمت و درست در میانه لابی هتل دیزین پرده سفید و دستگاه آپاراتی بر پا شده بود تا پنج فیلمی را که هیات انتخاب سه نفره(هادی آفریده، شادی گنجی و علی شاهمحمدی) با سختگیریهای بسیار پذیرفته بودند، برای علاقهمندان نمایش داده شود. «باران آسمانهای بدون ابر» به کارگردانی پریسا باجلان، «داستانهای خاورمیانه، پدر» به کارگردانی محمدرضا دقاق، «چمدان» به کارگردانی برادران سامکو سامان حسینپور و آکو زند کریمی، «منفی چهل درجه» به کارگردانی شکیبا علی حسینی و فیلم «وقتی رویا نباشد» به کارگردانی سعید دشتی نمایش داده شدند و به پرسشهای حاضران پاسخ داده شد. وقتی جمعی سینمایی گردهم میآیند امکان ندارد بیان تجربهها موجب دوستیابیهای تازه و شکلگیری ایده یا امکانات برای ساخت فیلم بعدی نشود و مسیح شریف این امکان را در سفری دو روزه برای حاضران فراهم کرده بود.
ساعت ۱۸ همان روز/ هتل دیزین/ اختتامیهای ساده و کوتاه
تقدیر از اولین مدیرتولید زن سینمای ایران که نامی آشنا در کارگردانی مستند هم دارد به عنوان حسن ختام «کمپ فیلم، صلح و سفر» مخاطبان را پرانرژی تا انتها نگاه داشت و همه در گوشه و کنار در انتظار زن پرقدرت سینمای ایران بودند که خبر رسید جاده یک طرفه شده و مهوش شیخالاسلامی امکان حضور در هتل دیزین را نیافته و نیمه راه ناچار به بازگشت شده است. پرندهای طلایی رنگ با نگاتیوی در منقار به عنوان پیام آور صلح تندیسی بود که برای خانم فیلمساز در نظر گرفته شده بود و هادی آفریده به نمایندگی از او تندیس را گرفت تا سفر پرنده تا منزل شیخالاسلامی توسط فیلمسازی جوان ادامه یابد. عکسی یادگاری و همخوانی آهنگ خاطرهانگیز مرغ سحر پایان بخش سفر دو روزه سینمادوستان و همسفران بود تا روزی و فرصتی دیگر شاید به بهانهای تازه گرد هم آیند.
گزارش از سمانه فراهانی فعال حوزه فرهنگ و گردشگری
عکاس: ارسلان امانتی
انتهای پیام/
نظر شما