مجتبی گهستونی در یادداشتی نوشت: دهم اردیبهشت روز ملی خلیجفارس است. در خوزستان مردمی که از سمت شمال، میراثدار و نگاهبان خلیجفارس هستند.
در خوزستان شهرهای خرمشهر، آبادان، سربندر، ماهشهر و هندیجان یا از طریق خورموسی و یا مستقیم از طریق شاخاب خلیجفارس با این پهنه آبی در ارتباط هستند.
خلیجفارس آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه جزیره عربستان قرار دارد و از شرق از طریق تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب و از غرب به دلتای رودخانه اروندرود، که حاصل پیوند دو رودخانه دجله و فرات و پیوستن رود کارون به آن است، ختم میشود.
زمین شناسان معتقدند که صورت نخستین خلیجفارس در حدود ۵۰۰ هزار سال پیش، در کنار دشتهای جنوبی ایران تشکیل شد و در آغاز، بسیار پهناور بوده است به طوری که تا اواخر دوره سوم زمینشناسی، بیشتر جلگههای برازجان، بهبهان و خوزستان ایران تا کوههای زاگرس، زیر آب بودهاند.
برخی از انگارهها بر این باور هستند که به دلیل نوسان پیدر پی سطح آب دریا نباید انتظار وجود زیستگاههای پیش از تاریخی در سواحل خلیج فارس را داشت. اما شواهد زمینشناسی و به ویژه باستانشناسی یکی پس از دیگری اشتباه چنین انگارههایی را روشن میسازد.
کارشناسان معتقدند که در دورههایی، جلگهها و نواحی پست و نیز درههای جنوب و جنوب غربی ایران از نظر تعداد زیستگاههای انسانی رشد قابل توجهی را شاهد بوده است.
پژوهشهای صورت گرفته در نواحی جغرافیایی مختلف ایران و به ویژه در مناطق جنوب و جنوب غربی ایران نشان میدهد مناطق ساحلی کمتر مورد توجه بودهاند و حتی ممکن است وجود زیستگاههای پیش از تاریخی در نواحی ساحلی نزد بسیاری از پژوهشگران دور از انتظار باشد. ممکن است این کم توجهی بیشتر به دلیل پرسشهای رایجی باشد که در خصوص باستانشناسی پیش از تاریخ وجود دارد.
انجام کاوشهای چگاسفلا توسط عباس مقدم، تعلق خلیجفارس به ایرانیها را به هزارههای پیش از میلاد برد. این کاوشها سرنخهایی به باستانشناسان داد که نشان میدهد ایرانیها در ۲۰ کیلومتری خلیجفارس چگونه در هزارههای بعد روی تمدنهای منطقه در بین النهرین، عربستان، فلسطین اشغالی و امارات تاثیر گذاشتهاند. شهر چگاسفلا به تنهایی روی ادعای کشورهای حاشیه خلیجفارس برای عادی سازی نامی مجهول، خط بطلان کشید.
به گفته باستانشناسانی همچون عباس مقدم؛ از جنبههای مختلف، خلیجفارس اهمیت دارد. البته لزوما اهمیتش در نزد باستانشناسان شناخته شده نیست. پهنه آبی منحصر بهفردی که امروزه آنرا «خلیجفارس» مینامیم برای بسیاری از علوم اعم از زمینشناسی، نفت، دریانوردی، محیط زیست دریایی و... مهم است.
اما یکی دیگر از جذابیتهایی که باستانشناسان را معطوف به خلیجفارس کرده است، باستانشناسی زیر آب است. میدانیم که از هزارههای دور دریانوردی در بین جوامع پیرامون خلیجفارس مرسوم بوده است. به ترتیب و با پیچیدهتر شدن روابط تمدنها و فرهنگهای پیرامون خلیجفارس و رفت وآمدهای دریایی که با مخاطراتی نیز مواجه بوده، بقایای کشتیهای غرق شده در نیز در برخی نقاط خلیجفارس پیدا میشود که در نوع خودش از مدارک ارزندهای است برای شناخت جوامع دوران باستان. بطور کلی، خلیجفارس حداقل از هزارههای پنجم تاکنون در قامت یک شاهراه ارتباطی بین فرهنگها ظاهر شده است.
بنابراین، بسیاری از رخدادها، حوادث، مواد باستانشناختی و... در کرانهها، پسکرانهها و حتی بستر خلیجفارس وجود دارد. بنابراین بی دلیل نیست که برای باستان شناسان، مطالعه در باب خلیجفارس جذاب است.
البته کاوش در چگاسفلا، ارتباط نزدیکی با خلیجفارس دارد. البته این ارتباط تنها ارتباط مکانی نیست. بلکه بسیاری از یافتهها در چگاسفلا اعم از بقایای استخوان آبزیان دریایی (خصوصا کوسه) و صدفهای دو کپهای آب شور، مدارکی هستند که وابستگی غذایی خیلی نزدیک چگاسفلا به خلیجفارس را روشنتر میکند.
البته «پروژه بررسیهای باستانشناختی فراگیر در کرانهها و جزایر خلیجفارس و سواحل مکران» رازهای سر به مهر دیگری را هم نمایان میکند. باستان شناسان چند مسئله با مطالعات باستانشناسی در حوضه خلیجفارس (کرانههای شمالی) دارند. نخست اینکه هیچگاه این گستره فراخ مطالعات بررسیهای باستانشناسی قرار نگرفته است.
عمدتا برنامهریزی برای بررسیهای باستانشناسی در این ناحیه بصورت محلی بوده و خصوصا که اطلاعات باستانشناسی ما از آن بررسیها بسیار کم و در بسیاری موارد ناقص است. خب این نقصان برای باستانشناسی و میراثفرهنگی خلیجفارس و سواحل مکران بسیار نامطلوب است و اگر نیمنگاهی به رقبا در سواحل جنوبی خلیجفارس بیافکنیم خواهیم دید که آنها طی ۵۰ سال اخیر پژوهشهای گستردهای صورت دادهاند و خصوصا نتایج پژوهشهایشان به خوبی به زبانهای زنده دنیا چاپ و منتشر شده است.
انتهای پیام/
نظر شما