اما آنچه در تاريخ مشهور است و گزاره‌ها و شواهد تاريخي بر آن گواهي مي‌دهد، اين است که اقوام آريايي ظاهراً از اواخر هزاره دوم تا اوايل هزاره نخست، در امتداد دو کرانه شرقي و غربي درياي مازندران و جنوب روسيه به صورت مهاجم و مهاجر در جستجوي چراگاه و سکونت‌ گاه وارد فلات ايران شدند. از ميان آريايي‌ها گروه پارسيان جنوب ايران را محل سکونت خود قرار دادند. گرچه پرشيا(Persia پارس )،پيشتر نامي بود که جنوب و بخشي ازجنوب، خاور ايران را در بر مي‌گرفت، امّا يونانيان و روميان نام اين قسمت را به تمام امپراتوري ايران زمين دادند.

بنا بر شواهد تاريخي و الواح يافته شده در شوش (پايتخت تمدن ايلامي)، پارس‌ها حدود 685 پيش از ميلاد در سراسر سرزمين ايلام سکونت داشته‌اند. در آن زمان پارس بخشي از قلمرو ايلام به شمار مي‌رفت. ايلام (کوهستان و کشور طلوع خورشيد) بندر باستاني ليان (نام تاريخي بندر بوشهر) را در خود داشت که به معناي سرزمين آفتاب درخشان بود. پارس‌ها به رهبري هخامنش حکومت محلي خود را تشکيل دادند.

«چيش پيش» فرزند و جانشين هخامنش پادشاه انشان که بعدها وارث ايالت پارس شد، قلمرو خود را بين دو فرزندش آريارمنه و کوروش اول تقسيم کرد. کمبوجيه اول، فرزند کوروش اول با دختر استياگس پادشاه مادي ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج کوروش بزرگ بود که پس از برکنار کردن پادشاه ماد (استياگس) با تصرف پاسارگاد در 555 پيش ازميلاد سنگ بناي نخستين و بزرگترين امپراتوري را در تاريخ بنيان نهاد، امپراتوري بزرگ پارس.

بوشهر: بوشهر که نام ليان تاريخ کهن و ديرپاي اين سرزمين را به ياد ما مي آورد از مراکز مهم تمدن ايلامي و سپس هخامنشي، سلوکي، اشکاني و ساساني به شمار مي رفت و توانست در همه اين ادوار، جايگاه تاريخي خود را حفظ کند. اين دروازه بزرگ دريايي ايران به مناسبت موقعيت سياسي ـ جغرافيايي ويژه و برجسته اش همواره مورد تاخت و تاز بيگانگان، همچنين محل تردد اقوام و ملل گوناگون بوده، بنابراين در طول تاريخ مرز واقعي تبادل فرهنگ هاي متنوّع انساني بوده است.

گوردختر: از آنجا که پيشينه گور دختر (در استان بوشهر) را به نياکان و اسلاف کوروش مي رسانند، اين پرسش مطرح مي شود آيا کوروش و جانشينان اودر اين سرزمين آثاري بر جاي گذاشته اند؟ در پاسخ مي توان به سه اثر مهم تاريخي اشاره کرد: 1ـ کاخ کوروش در يک کيلومتري جنوب غرب برازجان در محلي به نام چرخاب، در حوالي تپه باستاني «تُل مر». 2ـ کاخ هخامنشيان در دشتستان (روستاي جتوط) معروف به کاخ «سنگ سياه». 3ـ کاخ هخامنشيان در دشتستان (روستاي درودگاه) موسوم به «بردک سياه».

محل گور دختر در منطقه کوهستاني پشت پر (بزپر) قرار دارد، ناحيه اي که در حال حاضر جزو شهرستان دشتستان مي باشد. اين ناحيه در گذشته بخشي از بلوک دشتي بوده است. اگر به منابع قديمي و معتبري همچون فارسنامه ناصري و آثار عجم، رجوع کنيم مخصوصاً نقشه اي را که مؤلف آثار عجم مرحوم\" محمد نصير فرصت شيرازي \"تهيه و نگاشته است، بنگريم، مناطقي همچون بوشکان، طلحه، فارياب، تنگ ارم، خون، کلمه، ده رود و خلاصه پشتکوه [بهارستان] را جزو بلوک دشتي مي بينيم. وجود قلعه محمدخان دشتي در «دهرود عليا» شاهدي بر اين مطلب است. اينجانب در وقف نامه هاي قديمي و تاريخي که در اداره اوقاف و امور خيريه دشتستان موجود است نيز اين مطلب را مشاهده نمودم. (مناطقي همچون طلحه، دهرود و فارياب منتسب به دشتي بودند).

به نظر مي رسد تغييرات و تبدلات مرزهاي جغرافيايي در طول تاريخ امري طبيعي باشد، همان گونه که خورموج در گذشته ناحيه اي در بلوک دشتستان بوده و در فارسنامه ناصري آن را با نام «خورموج دشتستان» مي خوانيم، که بعدها ضميمه بلوک دشتي شد. به هر حال در منابع تاريخي دوره قاجار و پيش از آن دشتي و دشتستان دو بلوک مستقل و جدا از هم بوده اند، اما آنچه که مهم است، توجه به اين نکته است که دشتي و دشتستان هر دو پيکره اي واحد و يادگاري پر افتخار از همين سرزمين هستند.

گور دختر در فهرست آثار تاريخي کازرون!- در جزوه و بروشوري که از سوي اداره ميراث فرهنگي کازرون (فارس) تهيه شده بود، بناي تاريخي گور دختر در فهرست آثار تاريخي کازرون قرار گرفته بود. به ظاهرعلت آن، نزديکي اين منطقه و بناي تاريخي، با شهر کازرون مي باشد و گر نه در همان جزوه اشاره شده بود که بناي گور دختر در محدوده جغرافيايي استان بوشهر قرار دارد. متاسفانه گروهي از نويسندگان و مورخان ما نيز از ديرباز در لغزشي آشکار محل گور دختر را که در منطقه کوهستاني پشت پر (بزپر) استان بوشهر
قرار دارد، به ناحيه اي ديگر منسوب کرده اند. دکتر\" باستاني پاريزي\" در کتاب خاتون هفت قلعه (ص 190) مي نويسد: گور دختر در جنوب حسن آباد جره فارس است. همين نويسنده در کتاب کوروش کبير (ذوالقرنين) (صص 141 ـ 142) محل گور دختر را در ناحيه سرمشهد فارس پنداشته است، که البته خطا و مسامحه يي آشکار است.

نکات قابل ذکر درباره گور دختر- 1ـ بناي گور دختر در دشتي سرسبز و باريک قرار دارد که چارسوي آن را کوههاي بلند و مرتفع در بر گرفته اند. آب و هواي آن در فصل زمستان سرد و در تابستان نسبتاً معتدل است. اين بنا از يادگارهاي دوره هخامنشي است که يک باستان شناس بلژيکي به نام «لويي واندنبرگ» در سال 1339 خورشيدي آن را کشف مي کند. 2ـ واندنبرگ کاشف اين بنا معتقد است که گور دختر قبر «چيش پيش» يا کوروش اول (جد کوروش کبير) مي باشد. بناي گور دختر بسيار به آرامگاه کوروش کبير در پاسارگاد شباهت دارد. اين آرامگاه در شکل و هيأت عيناً قبر کوروش کبير است با يک تفاوت ناچيز از جهت مقياس ابعاد. به تعبيري مي توان آن را نسخه اول قبر کوروش ناميد. قبري که در دوره هاي اسلامي به مقبره سليمان، گور مادر سليمان، مشهد مادر سليمان و ... معروف بوده است. 3ـ برخي از نويسندگان اين گونه مي انديشند که آرامگاه کوروش کبير در پاسارگاد، تقليدي از بناي گور دختر است. نگاه، دقت و جستجويي عميق ما را به حقيقتي بزرگتر و فراتر از اين نگرش، نزديک مي کند که اين بناها هر دو نمادي از معبد ناهيد و الهه آناهيتا (خداي آب و باران، فرشته حافظ رودخانه ها، آب ها و چشمه سارها) مي باشند. محل بناي گور دختر را دخمه دو دختر هم مي نامند که همان دايه دختر مي باشد. ايرانيان قديم، معابد خود را بيشتر در قله هاي کوههاي بلند ساخته بودند و ستايش ايزدان در همين معابد انجام مي شده است. معابدي که بيشتر آنان بر بلنديها و نقاط صعب العبور قرار داشته و از جنبه تقدس و عبادتي برخوردار بوده اند، ضمن آنکه اين بناها با توجه به موقعيت طبيعي دژهاي دفاعي معتبري در برابر يورش دشمنان و قتل و غارتگري آنان بوده است. ستايش و يا پرستش ناهيد [آناهيتا]، خداي آب و آباداني و حاصل خيزي و توليد نيز معمولاً در همين معابد بزرگ که اغلب بر بلندي ها ساخته مي شده، انجام مي گرفته است.
4- درباره آناهيتا: شايد آن گونه که محققان و پژوهشگران درباره ميترا mitra[ميثرَ، مهر] ايزد روشنايي و پيمان، جنگ و پيروزي که دارنده دشت هاي فراخ و نگاهبان سرزمين هاي آريايي است ـ مطالعه کرده اند، به «اَرِدوي سورا اَناهيتا» Aredvi sura Anahita اُوردوي سورا آناهيتا يا ردوي سورا آناهيتا» ـ که آب و برکت را نصيب دشتهاي پهناور و گسترده پارس نموده ـ نپرداخته اند. پرستش و ستايش آناهيتا (اَناهيد) يک جريان ديني بسيار کهن مي باشد، که سال ها بعد در انديشه ديني شاهان هخامنشي و سپس ساساني نيز بخوبي خود را نمايان مي سازد.

«نيبرگ» معناي آناهيتا را «آبدار زورمند نيالوده» مي داند. «آبان يشت» اوستا در ستايش فرشته آب، ناهيد است و هم «آبان نيايش» در ستايش اين فرشته است. واژه «اردويسورآناهيتا» که نام کامل ناهيد است مرکب از جزء «ارد» به معني بر آمدن و فزودن و باليدن است. سور به معني قوي و قادر ـ و در سانسکريت به معني نام آور و دلير است. آناهيتا مرکب از جزء «ا» (حرف نفي) و «آهيت» (چرکين و پليد) و روي هم به معناي پاک و بدون عيب و دور از پليدي است. زيرا اَناهيد، ايزد موکل و سرپرست آب ها و سرچشمه مينوي آب هاست. آبان نيايش که از آن سخن گفتيم، نيايشي است ويژه آب که در اوستا با نام هاي «آبزور نيايش» و «آبزور بُن» نيز خوانده شده است. روز دهم هر ماه که آبان نام دارد، «آبان نيايش» خوانده مي شود. اين نيايش در روز و معمولاً در کنار رودها و جويبارها و آب هاي روان خوانده مي شود: مي ستايم آب را که آفريده اهورامزداست. ستايش مي کنم تو را، اي اَرِدويسور اَناهيتا، مي ستايم تو را که نمايا نگاه همه ي آبهاي پاک و درخشاني و نمازت مي گزارم براي خشنودي اهورامزدا که آفريده اش هستي ... بپرستيم اهورامزداي فرهمند و روان اراده را، و بستاييم همه ي آب هاي پاک را که داده ي اهوراست و آن ايزد بزرگ را که آب هاي مزدا داده را زير گام دارد و سرپرست است ... آناهيتا ايزد نگاهبان آب و فرشته انوثت و زيبايي ـ که يونانيان او را «آرتميس آنائيتيس» خوانده و لقب الهه عصمت و عفت يوناني را بدو داده بودند ـ را مي توان با «ايشتَر» ربه النوع سومري، آفروديت Aphrodite الهه يوناني [ديانا در روم] و الهه «کريرشه» در ايلام مقايسه و تطبيق نمود.

در
کتيبه هاي هخامنشي از زمان اردشير دوم 404) ـ 358 ق . م .) به بعد آناهيتا اهميت خاصي يافته و ستايش او را در اين کتيبه ها مي بينيم. «نيايش آناهيتا و ميترا که او در معابد رسم کرد و نام آنها را در کتيبه ها در رديف اهورامزدا قرار داد، از علاقه شخصي او به اين دو ايزد حاکي بود. آناهيتا در معبد خويش در پاسارگاد جان او را از سوء قصد برادرش کوروش حفظ کرده بود و ميترا اين برادر را به خاطر پيمان شکني سزا داده بود.» [روزگاران، دکتر عبدالحسين زرين کوب، ص 119].اما روشن است که چنين آيين و عقيده اي نمي توانست به يکباره از سوي اردشير دوم هخامنشي انتشار داده شود، مگر آنکه پيش از او زمينه رواج و انتشار اين آيين (ستايش آناهيتا) فراهم آمده باشد. از همين روست که ما ستايش آناهيتا را يک جريان ديني بسيار کُهن مي دانيم که گوشه هايي از آن در اوستا کُهن ترين نامه مقدّس ايران باستان بازتاب يافته است.

اردشير دوم در کتيبه گنج نامه همدان مي گويد: «اين اپدانه Apadana را به خواست اهورامزدا، آناهيتا [ناهيد] و مثره mithra(مهر) ما ساختيم. همچنين در کتيبه شوش مي گويد: «به خواست اهورامزدا، (آناهيتا) و مثره من اين اپدانه را ساختم» . «اهورامزدا، آناهيتا و مثره مرا نگاهدارند».

ستايش و پرستش «اَناهيد» در زمان ساسانيان نيز اهميت خاصي داشت. در آيين خانوادگي خاندان ساساني که خود زمان هاي بس دراز داراي مناصب عالي ديني بودند ـ نيايش آناهيتا يک سنت و رکن اساسي بود. اين اهميت آنجا آشکار مي گردد که بدانيم خاندان ساساني و باني اين سلسله، خود از موبدان و خادمان معبد ايزد آناهيتا بوده اند. 5ـ دکتر سيد جعفر حميدي در کتاب استان زيباي بوشهر (صص 188 ـ 189) مي نويسد: گوردختر يا گبر دختر يا دختر زردشتي يا به لهجه محلي گوردختر محلي است در روستاي «پشت پر» يا «بزپر» در بيست و چهار کيلومتري «تنگ ارم» در پشتکوه دشتستان. کوشک اردشير، تنگ خزانه و بسياري مناطق باستاني در محدوده دشتستان قرار دارند. ساختمان گور دختر از سيزده تخته سنگ بزرگ ودر مجموع با سقف از بيست تخته سنگ عظيم درست شده که بر سطح يک پلکان چهار رديف که يک رديف آن به زير خاک رفته قرار گرفته است.

براي شناسايي اين بنا حدس هايي زده شده ازجمله اين که اين محل گور «ماندانا» مادر کوروش، «آتش سا» دختر کوروش يا چيش پش (675 ـ 640 ق . م) پدر کوروش است.همه اين نظرات خارج از حدس و گمان نيست. اما از اين که اين بنا يک بناي هخامنشي است هيچ شکي نيست.

پرفسور واندنبرگ، باستان شناس بلژيکي در سال 1339 خورشيدي اين بنا را در دشت «بسپر» يا «بزپر» شناسايي کرده و حدس زده است که آرامگاه اجداد کوروش مي باشد. ممکن است اين بنا يک معبد از جمله معبد آناهيتا بوده که طبق رسوم معمول يکي از بزرگان هخامنشي را در اين معبد دفن کرده اند، زيرا دفن در معبد يا کنار آن، ـ چنان که امروز هم مسلمانان مردگان خود را در صورت امکان در صحن يا کنار مقبره امامان، امامزاده ها و زيارتگاه ها دفن مي کنند ـ مرسوم بوده است .6ـ اما فضل تقدم در بيان اين نظريه با استاد باستاني پاريزي مي باشد. وي در کتاب کوروش کبير )ذوالقرنين) مي نويسد: دو تا گور در فارس داريم که به هم شبيه هستند و از روي هم ساخته شده اند. يکي موسوم است به گوردختر که در جنوب حسن آباد جره فارس است [پيشتر خطاي ايشان آشکار گشت، چه اينکه محل گوردختر در منطقه «پشت پر» استان بوشهر قرار دارد]. اين محل را اول بار واندنبرگ کشف کرد. قبر دوم معروف است به قبر مادر سليمان و همان جايي است که مجسمه ذوالقرنين بالدار کوروش در آنجا بوده و همه آنجا را قبر کوروش مي دانند.

اعتقاد من اين است که اين جا، خود يکي ديگر از معابد ناهيد بوده، به دليل اينکه آن را مشهد ام النبي نيز گفته اند و «مادام ديولافوا» مي نويسد: مردها نبايستي به احترام مادر سليمان در مقبره داخل شوند، مثل مقبره بي بي شهربانو. عقيده من اين است که چون کوروش به آناهيتا احترام زياد داشته و شايد هم اصلاً ناهيد پرست بوده، وصيت کرده که جسد او را به پارس بياورند و در معبد آناهيتا به خاک بسپارند و داريوش اين مأموريت را سال ها بعد از قتل کوروش انجام داده است. (رک به کوروش کبير (ذالقرنين)، صص 116 ـ 120). 7ـ دکتر باستاني پاريزي در کتاب خاتون هفت قلعه نيز با ذکر شواهد بسيار و اشباه و شواهد گوناگون و فراوان بر اين نظريه پاي مي فشرد و مي نويسد: همه اين نقاط مقدس و معبد ناهيد بوده است و هم «هوخشتر» و هم «چيش پيش» و هم «کوروش کبير» از جهت اعتقادي که به اين الهه داشته اند، شايد به وصيت خود

انتهای پیام/

کد خبر 1386061927