امروز روزنامه ها و سايت هاي زنجيره اي تيتر مي زنند که دوران مدارا با دولت نهم به سر آمده است! جالب آن که واژه مدارا (که با وضع موجود بايد باز تعريف شود) نه از سر ترجيح مسايل ملي و تمکين به راي ملت ،بلکه اين مدارا بنابر توصيه هاي پدرانه و عالمانه مقام معظم رهبري بوده است.
ظاهرا از دو هفته قبل دوران تخريب غير علني و پوششي دولت به سر آمده و گويي فرمان حمله به دولت نهم و مديران ارشد آن به سخت ترين شکل ممکن صادر شد.
آري زماني که منافع حزبي با خواست مردم در هماهنگي نباشد، و دولت منتخب مردم، تامين کننده زياده خواهي ها و باج گيري هاي گروه هاي معدود قدرت مدار و ثروت اندوز نباشد، موتور تخريب بدون توجه به راي و اراده مردم، به کار خواهد افتاد.
چه دردناک است وقتي ناجوانمردانه ترين حملات به شخص رييس جمهور، وزرا و معاونان دولتي مي شود که منتخب مردم اين کشور هستند. برخي شيفتگان قدرت در رسانه هاي تحت امر خود آن چنان در سراشيبي تند تخريب دولت قرار دارند که گويي دولت حاضر، همچون مغول ها با يورش به خاک ايران به قدرت رسيده اند.
حال آنکه بخش اعظمي از دولتمردان حاضر از کساني هستند که در جبهه هاي دفاع از اين وطن لباس رزم به تن پوشيده و هنوز هم آثار ترکش هايي که دردش امانشان را برده در بدن دارند.
منتي نيست ليکن فرمان حمله علني به دولت با از ميان بردن معاونان و وزيران دولت آغاز شده است. در اين راستا نيز از هر ابزار و روشي اعم از نقل گزينشي افکار و سخنان ايشان گرفته تا جعل هر آنچه امکان دارد به کار گرفته شده است.
امروز فرمان حمله به دولت، با اسفندياررحيم مشايي آغاز شده و وي هدف آماج حملات ناجوانمردانه قرار مي گيرد، فردا فلان وزير و کمي دورتر شخص رييس دولت بي شک هدف بعدي موتور تخريب و گردانندگان اتاق براندازي احمدي نژاد و يارانش خواهند بود.
و به راستي آيا کسي پاسخي براي اين پرسش دارد که مگر قرار نبود ميزان راي ملت باشد؟ اگر چنين نيست پس آنانکه از راه بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي خارج شده اند، کيستند و به کجا خواهند رفت؟
انتهای پیام/