آنچه از يک فرهنگ انتظار ميرود اين است که هر فرهنگي بنا بر ويژگيهاي خاص خود پوشش خاصي را اقتضا ميکند که مغايرت با آن چندان مورد قبول افراد فرهنگ دوست آن جامعه واقع نميشود و بيشتر جوانان به اقتضاي تنوعطلبي خاص اين سنين به سمت تغيير در نوع پوشش گرايش پيدا ميکنند و به عبارت ديگر تنوع طلبي در پوشاک بيشتر در بين جوانان متجلي است.
لباس نه تنها به برداشت جامعه از فرد بلکه بر شخصيت او نيز تأثير ميگذارد و به مرور زمان شخصيت فرد زاده نوع پوشاک او ميشود و فاجعه زماني روي ميدهد که فاصله پوشاک مورد استفاده با فرهنگ آن جامعه مغايرتي چشمگير داشته باشد که اين همان مدگرايي است.
مد پديدهاي اجتماعي و به نوعي افراط در توجه به نحوه پوشش نادرست و ناصحيح است که بيشتر جوانان و نوجوانان به آن گرايش دارند. يک مدگراي تمام عيار تمام وقت و هزينه خود را صرف پوشش خود ميکند تا به باور خود فردي شيک پوش باشد حال آنکه بسياري از مدهاي رايج نه تنها نشانهاي از شيکپوشي و زيبايي ندارد بلکه در بسياري از مواقع زيبايي طبيعي فرد را نيز از او سلب ميکند و اين جدا از زيانهاي مالي است که به واسطه گرايش به مد به او تحميل ميشود.
مد تنها در نوع پوشاک خلاصه نميشود بلکه تغيير در الگوهاي رفتاري و گفتاري و رواج و تثبيت آن در يک جامعه نيز نمودهايي از مدگرايي است که گاه منشأ آن ريشه در درون جامعه دارد و گاه نيز از الگوهاي رفتاري بيرون جامعه نشأت گرفته است .
الگوهاي رفتاري و گفتاري که در هر دوره زماني رواج مييابد در بعضي مواقع برخواسته از فرهنگ بومي است و مغايرتي با محتواي تاريخي، فرهنگي و مذهبي جامعه ندارد اما در بعضي مواقع منشأ اين الگوهاي رفتاري بيرون از جامعه است که در مدت طولاني به الگوي افراد جامعه و به خصوص نوجوانان و جوانان تبديل ميشود که از آن به عنوان تهاجم فرهنگي نيز ياد ميشود.
مدگرايي در يک جامعه تلاش براي احياي هويتي گمشده است که جوان امروزي براي احراز آن دست به دامن اين پديده شده و خود را با آن تطبيق ميدهد و لذا لازم است شرايطي به وجود آيد تا مدگرايي در جامعه به صورت آگاهانه رواج پيدا کند نه اينکه تقليدي ناآگاهانه و کورکورانه از الگوهاي موجود باشد./115
انتهای پیام/