چند روز بعد نامهاي نوشتند و آوردند و گفتند بعضي همکاران آن را امضا کردهاند.نامه را که خواندند، ديدم پر از احساسات تند است و معمولاً در مقام اظهار احساسات، ادب چنانکه بايد رعايت نميشود. تقاضا کردم نامه را مؤدبانهتر و مبري از احساسات تند بنويسند. پيشنهاد مرا پذيرفتن. من زير نامه را امضا نکردم بلکه نامم را در ليست اسامي امضا کنندگان نوشتم.
روز بعد هم به قصد يادآوري تلفن کردم و تذکر دادم که ادب خطاب را در تناسب با مقام مخاطب رعايت کنند و تعابير تند و احساساتي نامه را حذف کنند. قول دادند که چنين ميکنند. اکنون چنانکه نقل کردهاند هنوز بعضي تعبيرهاي نامتناسب و آميخته با احساسات تند و خشن در آن وجود دارد.
من از اين بابت متأسفم. وي همچنين در پاسخ به اين پرسش که ميگويند که شما در دهههاي گذشته وضع علم و سازمانهاي علمي و فرهنگي کشور را نقل ميکرديد، اکنون از آنها دفاع ميکنيد، گفت: من فلسفه ميگويم و کار فلسفه نقد و نقادي است. منتهي در جهان کنوني يا در بيشتر مناطق اين جهان نقد با مخالفت و موافقت و احياناً با دشمني و تعصب اشتباه ميشود.
در فلسفه نه فقط وضع علم در ايران، بلکه وضع علم به طور کلي نقد ميشود، اما در اين که آيا بر مبناي اين نقد بتوان تدابيري انديشيد و علم و تکنولوژي را اگر از راه به در رفته است به راه صلاح آورد، مطلبي است که بايد درباره آن تأمل و تحقيق شود.
دفاع من هم از وضع علم نيست بلکه از مقام صاحبنظران و حرمت دانشمندان است، اما ميگويم اگر بايد تحولي در علم روي دهد، اين تحول ابتدا بايد در وجود مردمان و به ويژه اهل نظر و دانشمندان پديد آيد.دانش با اتخاذ تصميمي که در بيرون از نظام علم و تفکر گرفته ميشود، دگرگون نميشود.
البته اگر مقصودتان از پرسش اين است که من چرا به تغيير در يک سازمان اين همه اهميت دادهام، پاسخ اين است که من صرفاً به يک پيشنهاد ساده و عادي صحه گذاشتهام و اگر قضيه سياسي شده است، به من ربطي ندارد.اصرار حکم درباره کارهاي اداري و سياسي به فلسفه مربوط نميشود، بلکه از فهم عادي برميآيد.
/104
انتهای پیام/