هنکلمن با اشاره به نتايج بررسي اطلاعات موجود در گلنوشتههاي باروي تختجمشيد اظهار داشت: با نگاهي به اطلاعات موجود در گلنوشتههاي باروي تختجمشيد بايد بررسي کرد که رابطه بين «جامعه عيلام نو» و «نورسيدگان پارسي» در سرزمين فارس به چه صورت بوده است.
وي با نشان دادن نمونههايي از متوني که در آنها نامهاي عيلامي در خانوادههاي پارسي و بر عکس نامهاي پارسي در خانوادههاي عيلامي ديده شده است، تصريح کرد: اين دو جامعه جداگانه، به مرور زمان با همديگر خويشاوندي پيدا کرده و با هم ترکيب شدهاند.
باستانشناس آلماني با ارائه نمونههايي از متون که خدايان عيلامي در جامعه پارسي مورد ستايش قرار داشتهاند، افزود: البته اين بدان معنا نبود که پارسيان نو رسيده باورهاي عيلاميان را پذيرفته بودهاند، بلکه ايزداني با پيشينه عيلامي در جامعه آنها نهادينه شده بود.
وي ادامه داد: ايزدان عيلامي در زندگي پارسيان به بخشي از باورهاي آنان تبديل شده است و به عبارتي ديگر اين ايزدان، پارسي شده بودهاند.
هنکلمن با نشان دادن متون عيلامي و گلنوشتهها تاکيد کرد: کلمات پارسي در اين متون رخنه کرده است و متون عيلامي توسط پارسيان غير مسلط به زبان عيلامي نوشته شده است.
ووتر هنکلمن گفت: بر عکس آنچه که در کتيبههاي شاهي هخامنشيان، اهورامزدا به عنوان ايزد واحد و بزرگ هخامنشي نشان داده شده است، در متون گلنوشتههاي باروي تخت جمشيد، کمتر نامي از اهورامزدا ديده ميشود و بيشتر ايزدان ديگر پارسي ـ عيلامي ديده ميشوند.
هنکلمن افزود: اين بدان معناست که گرچه متون سلطنتي هخامنشيان تمايل دارد اهورامزدا را به عنوان بزرگترين و گاهي تنها ايزد جامعه هخامنشي نشان دهد اما در بطن جامعه آن روزگار، باورها و ايزدان ديگري نيز وجود داشتهاند که شايد بسي از اهورامزدا مهمتر و پر طرفدارتر بوده باشند.
123/
انتهای پیام/