اين هنر که از لحاظ تکنيک و شيوه اجرا نزديک به گرهچيني است، در حقيقت به کارگيري نقوش گردان است و بسياري آن را اسليميچيني ميخوانند.
اما تفاوتي که در اين دو وجود دارد سادگي و نوعي به انتزاع رسيدن نقشها در قوارهبري است.
در واقع، محدوده قرارگيري قطعات چوبي و برش طرحها، نقشها را کمي دچار دگرگوني ساخته و گاه نقشهاي بديعي پديد آورده است.
از مرسومترين آنها ميتوان به نقش بته جقه اشاره کرد. البته نبايد فراموش کرد که گاه ظرافت و پرکاري بيش از حد نقوش که به درجه اهميت آنها در محل قرارگيري بستگي دارد، چيزي کم از يک اسليمي پرکار ندارد.
به طور کلي، تغيير در نقشها براي بالا بردن قابليتهاي اجرايي و کارآمدي است.
در حقيقت قوارهبري به کارگيري نقوش بر روي چوب است و اين نقوش بسته به محل و موقعيت قرارگيري، تفاوت بسيار دارند و دست هنرمند، در تغيير و ايجاد نقشهاي جديد باز است. از اين روست که تنوع نقشها بسيار زياد است و از پيچشهاي ساده گرفته تا نقشهاي گلداني در اين هنر کاربرد دارد.
در گرهچيني، نقشها گرههايي هستند هندسي و منظم، ولي در اسليميبري، نقوش اسليميهايي پيچيده و منحنياند که در حقيقت بخشي از قوارهبري به شمار ميآيند.
ب/112
انتهای پیام/