برخی از طرفداران جناح سیاسیای که انتخابات را واگذار کردهاند ممکن است آن را به قواعد دموکراسی و مردمسالاری مرتبط کنند و بگویند جناح پیروز باید تحمل نقد جناح مقابلش را داشته باشد. اما اینجا بحث بر سر «بیان نقد و بحث سیاسی» در فضای اجتماعی نیست که البته حق همگان است بلکه «استفاده مطلق، یکپارچه و یکطرفه از تریبون عمومی برای نقد جناحی» است که مشکلساز خواهد شد.
مهمترین اندوخته یک نظام سیاسی که آن نظام را در تندبادهای بینالمللی بیمه میکند «سرمایه اجتماعی» است. تدارک سرمایه اجتماعی و مراقبت دائم از آن ویژگی متمایز نظامهای سیاسی کارآمد و با ثبات است. در یک جامعه مردمسالار، سرمایه اجتماعی زمانی شکل میگیرد که جمهور مردم خود را در مناسبات عمومی و جهتگیریهای سیاسی و بینالمللی آن سامانه سیاسی دخیل میپندارند و به مکانیسم انتخابات به مثابه تجلی «تأثیر رأی و نظرشان برای ایجاد تغییرات یا اصلاح رویهها» اعتماد میکنند. اما انتخابات آغاز و پایان فرآیند توسعه سرمایه اجتماعی نیست. یکی از جنبههای تقویت سرمایه اجتماعی دیدهشدن رأی و خواست اکثریت و اقلیت جمهور مردم در تریبونهای عمومی است. درحقیقت توزیع منصفانه تریبونهای عمومی، تجسد عینی «ایجاد فرصت متوازن برای بیان اجتماعیشده درک و دریافت جمهور مردم از محیط پیرامون شان» است.
حال به وضعیت توصیفشده در ابتدای این نوشته بازگردیم وقتی تریبونهای عمومی به صورت «مطلق»، «یکطرفه» و «بیتوازن» در اختیار یک جناح سیاسی قرار میگیرد که دستکم در شرایط فعلی نتوانسته رأی اکثریت مردم را به خود متمایل کند چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
نخستین تبعات چنین وضعیتی میتواند به از دست رفتن «اعتماد عمومی نسبت به قواعد توزیع قدرت بر اساس رأی نسبی مردم» در آن سامانه سیاسی منجر شود. از دسترفتن این اعتماد میتواند یا به «بیتفاوتی عمومی» یا «جستوجو برای یافتن منابع جایگزین» منجر شود. یکی از نقدهایی که سالها است به صورت کارکردی به عملکرد رسانه ملی وارد میشود از همین زاویه است. کمشدن اقبال عمومی به رسانه ملی و افزایش تمایل برای کسب اخبار و اطلاعات از کانالهای غیررسمی و خارج کشور که اکنون به بحرانی برای رسانه ملی بدل شده است دقیقاً نتیجه ناگزیر همان وضعیتی است که شرحش رفت.
به دوستانی که اینچنین «بیمحابا و یکطرفه» تریبونهای عمومی را جولانگاه بحثهای سیاسی و نقدهای جناح خود کردهاند باید یادآور شد که از بلایی که بر سر رسانه ملی آوردهاید درس نگرفتهاید؟ آیا با یکطرفه کردن صدا و سیما و تبدیل آن به رسانه یک جناح سیاسی طرفی بستید و توانستید نظر اکثریت مردم را به سمت خود متمایل کنید که اینک چنین سراسیمه به سمت تسخیر تریبونهای دیگر حرکت کردهاید؟ جناحی کردن تریبونهای عمومی کشور و بیان مواضع سیاسی یکسویه در آنها فرآیند مشارکت و فعالیت عمومی افراد در نهادها و سازمانهایی که این تریبونها را تمهید کردهاند را جناحی و سیاسی خواهد کرد. یک سامانه سیاسی بجز نهادها و سازمانهای ملی و کشوری چه امکان دیگری برای ایجاد فرصت جهت کنشگری جمعی افراد دارد؟
کانالیزه شدن تریبونهای عمومی حتی اگر با نیت خیر انجام شود سبب بیاعتمادی جمهور مردم به اثربخشی مکانیسمهای سیاسی رسمی میشود.سرمایه اجتماعی کالای آسانیاب و ارزانی نیست که بتوان آن را به راحتی به دست آورد. سرمایه اجتماعی نهالی است که مراقبت هرروزه و هوشمندانه میخواهد. دوستانی که اینچنین بیمحابا چوب حراج به سرمایه اجتماعی کشور میزنند شاید از این نکته غفلت کردهاند که تخریب سرمایه اجتماعی توانایی نظام سیاسی را برای تحمل فشارهای بینالمللی و ناکامیها بشدت کاهش میدهد و اقتدار و کارآمدی نظام سیاسی را جهت تأمین اهداف جمعی جمهور مردم خدشهدار میکند.
گوهر توسعه و پیشرفت نتیجه هماهنگی و همدلی مجموعه مدیران عالی کشور و تریبونهای عمومی جلوه گاه این هماهنگی است. توزیع منصفانه بلندگوها در تریبونهای عمومی برای بیان مواضع عموم مردم نشانه سلامت و صحت مکانیسمهای سیاسی کشور است. شاید برای یک جناح سیاسی بواسطه منابع قدرتی که در اختیار دارد، تصرف تریبونهای عمومی راحتترین کار برای تبلیغ ایده و نظرشان و منکوب کردن جناح سیاسی مقابل باشد ولی عقلای نظام باید به این دوستان نهیب بزنند که با این کار شما گوهر دیریاب سرمایه اجتماعی را به پول سیاهی بر سر بازار به حراج گذاشتهاید.
*.معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری
** منبع: روزنامه ایران، 7 تیر 1396انتهای پیام/