در ابتدای پاییز و بهار، طول روز و شب در هر دو نیمکره برابر است. اما در نخستین روز زمستان که زمین کوتاهترین روز خود را در طول سال تجربه میکند، نیمکره جنوبی بلندترین روز خود را دارد. پس از این روز که بهاصطلاح انقلاب زمستانی در شمال و انقلاب تابستانی در جنوب اتفاق میافتد، رفته رفته بر طول روز در نیمکره شمالی افزوده میشود.
در انقلاب زمستانی بخش شمالی، قطب شمال به سمت بیرون دایرهالبروج قرار میگیرد و در انقلاب تابستانی برعکس است. این مقدمه توضیحی بود بر اینکه شب یلدا بلندترین شب سال در نیمکره شمالی و روز بعد از آن کوتاهترین روز سال است و پس از آن از طول شب کاسته و به طول روز افزوده میشود.
یلدا: برای ما ایرانیها این شب با دو نام «شب یلدا» و «شب چله» شناخته شده است. اینکه چرا این شب را یلدا نامیدهاند به همان دلیل علمیاش باز میگردد؛ به این موضوع که از روز پس از آن، طول روز و طول تابیدن خورشید بر زمین بیشتر میشود. یلدا در فرهنگ فارسی معین به معنای «تولد و زایش» آمده است و در لغت نامه دهخدا به معنای «میلاد». شب یلدا، در باور ایرانیان شبی است که نور بر تاریکی چیره میشود و خورشید دوبارهزاده خواهد شد.
چله: چلهخوانی شب یلدا نیز داستان خود را دارد. به روایت برخی این کلمه به طور خاص نشانگر یک دورهٔ چهلروزه نیست و تنها گذشت یک دوره را حکایت میکند. اما برخی دیگر روایت کشف آتش از سوی «هوشنگ» را دلیل اصلی این نامگذاری میدانند. در پندار ما ایرانیها، هوشنگ، نخستین پادشاهی است که بر زمین حکم رانده است. برخی دیگر هوشنگ را صفت «جمشید» میدانند که اتفاقاً او هم چنین جایگاهی داشته و او کاشف آتش در ۱۰ بهمن است؛ یعنی چهل روز بعد از شب یلدا؛ دورهای که به آن چلهٔ بزرگ زمستان میگویند.
یلدا در آیین کهن
بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامهای سپید به صحرا میرفتند و بر فرشی سپید مینشستند. دربانها، نگهبانان کاخ شاهی، همه بردهها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و به سان دیگران زندگی میکردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم، همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانهای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی مانده میوههایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات میخوردند و دور هم گرداگرد هیزم افروخته مینشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد؛ زیرا به زعم آنان در این شب، تاریکی و سیاهی در اوج خود است. بسیاری فکر میکنند که این شب در نزد ایرانیان نحس بوده و تنها روز بعد از آن یعنی «خرمروز» جشن گرفته میشده است اما چنین نیست. در فرهنگ ایران زمین هیچگاه شب و روزی نحس و بدیُمن خوانده نشده است؛ آن چنانکه این شب، شب مهمانیها و قصهگوییها و پایکوبیهای آنان بوده است.
آنها این شب را شب تولد الهه مهر، میترا، میدانستند که برای جشن گرفتن آن گرد آتش جمع میشدند. «میزد» میدادند و خوانهای خود را به روی میهمانان میگستردند. میزد، ولیمهای بوده است مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا که در آیینهای باستانی بر خوان میگذاشتند.
آنچه در فرهنگ قدیم ایرانی در کنار جشن و پایکوبی و شبزندهداری، مرسوم بوده است، قصهگویی و تعریف خاطرات بزرگترهاست. در واقع حضور بزرگترها در مراسم شب یلدا ضروری و اجتنابناپذیر است.
آیین یلدا در فرهنگ امروزی
شب یلدا در ایران و کشورهای هم فرهنگ و هم جوار جشن گرفته میشود. هر چند که برخی دیگر از فرهنگها و تمدنها نیز جشن مشابه آن را دارند اما اصل این جشن و زمان درست برگزاری آن، مربوط به تمدن ایران قدیم است. هنوز هم در بسیاری از نقاط ایران مردم در این شب مانند عید نوروز در خانههای خود سفره پهن میکنند. ایرانیان قدیم بر این سفره انواع خوراکی و آلات و ادوات نیایش، آتشدان، عطردان و بخوردان داشتند و امروز فقط خوراکی! البته خیلی مهم نیست که چنین سفرهای باشد یانه، سفره از قدیم هم بهانهای برای دورهم جمع شدن و تا صبح بیدار ماندن بود.
یکی از آیینهای شب یلدا در ایران، تفأل به دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسانالغیب را با نیت بهروزی و شادکامی میگشایند و فال دل خویش را از او طلب میکنند. در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگها و مادربزرگها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر میکند. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده گویی میکنند.
خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون دیگر آیین شب یلدا یا شب چله است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوهها که اغلب دانههای زیادی دارند نوعی سنبل برکت خیزی محسوب میشوند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به شمار میروند. در بیشتر بخشهای کشور، خانوادههای بزرگ دور هم جمع میشوند و از شام لذت میبرند. مهمترین وعده در این شب فسنجان است، گوشت قلقلی شده به همراه گردو و رب انار نشان دهنده این جشن یلدایی میباشند. با این حال، هر شهر در ایران سنتهای خودشان را در سرو غذا در شب یلدا دارند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانوادهها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
یلدا در ادبیات
یلدا همان است که شعر پیشهها و طنازان و رندان میخواهند. یک آیین پُر از نماد که میتواند استعارهای زیبا از بسیاری از مراحل زندگی ما و قصههای این دنیا باشد.
سعدی میسراید:
هنوز با همه دردم امید درمان هست/ که آخری بود آخر شبان یلدا را
امیرخسرو دهلوی میگوید:
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا/ که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
شاعران معاصر نیز از این نغزگویی بیبهره نبودهاند؛ پروین اعتصامی میسراید:
دور است کاروان سحر زینجا/ شمعی بباید این شب یلدا را
امید است نقش سازمان میراثفرهنگی صنایع دستی و گردشگری در گرامیداشت این جشن ملی نمودِ مناسب یافته تا این مراسم خود متجلی شاد زیستن ایرانیان گردد.
*اداره امور فرهنگی مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی سازمان میراثفرهنگی
انتهای پیام/