آغاز بحران‌ها و شروع بیماری‌های فرهنگی

بحران احوال شکارگری و بحران مدنیت شدیدترین بحران‌هایی بوده‌اند که تاکنون پشت سرگذاشته‌ایم این در حالی است که با آغاز بحران‌ها، فرهنگ به سایه رفته و بیماری‌های فرهنگی فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند.

به‌گزارش میراث‌آریا به‌نقل از روابط عمومی پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری، سید‌محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری این مطلب را در هفتمین نشست تخصصی «ایران کجاست، ایرانی کیست» (مطالعات طرح آمایش سرزمین) در محل سازمان برنامه و بودجه مطرح ساخت.

او با اشاره به سخنان نشست‌های گذشته درباره لایه‌های بحران که در سرزمین‌مان با آن‌ها مواجه بوده‌ایم، گفت: «در نشست گذشته تا لایه چهارم مورد بحث قرار گرفت و امروز پنجمین لایه بحران را بررسی خواهیم کرد.»

بهشتی بیان کرد: «توجه به لایه‌های مختلف بحران نشان می‌دهد همیشه بحران ها از جایی پدید می‌آیند که ما در زمینه و سیاق context دخالت می کنیم. به عبارت دیگر محیط را به رسمیت نمی شناسیم و به جا نمی آوریم و خلاف طبع محیط اقداماتی را انجام می دهیم.»

او در توضیح این مطلب گفت: «گویی طرحی را در نظر داریم و برای اجرا باید محیط با طرح متناسب شود و همین امر باعث مداخله ما در محیط می‌شود.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری در ادامه زمینی با پستی و بلندی را مثال زد و گفت: «ما بدون توجه به پستی و بلندی‌ها طرح ساختمان را آماده می‌کنیم و باید برخی نقاط را خاک‌برداری و برخی نقاط را خاکریزی کنیم تا زمین با طرح ما تناسب پیدا کند.»

او با اشاره به دو محیط معنایی و مادی جامعه، مداخله در هرکدام از این محیط‌ها را منجر به بحران در جامعه دانست و تأکید کرد: «سوء تدابیری که به اینگونه مداخلات منجر می‌شود اغلب از روی خیرخواهی اما بر اثر اشتباه محاسباتی پدید آمده‌اند.»

بهشتی با اشاره به این که درسال 1335 شاهد وضعیتی هستیم که این سال را تبدیل یک نقطه عطف کرده است، گفت: «تا قبل از این سال عمده منبع تأمین پروتئین در رژیم غذایی ایرانی‌ها حبوبات بود اما بعد از آن بیشتر به مواد گوشتی تغییر کرد، همچنین تا قبل از سال 1335 میزان مصرف آب خانگی در کشور نزدیک یک سوم میانگین جهانی بود اما امروز سه برابر میانگین جهانی آب مصرف می‌کنیم.»

او افزود: «تا قبل از 1335 تنها زباله تولید ما خاکستر بود اما امروز شاید در تولید زباله رکورد شکن باشیم و همچنین تا قبل از این سال مصرف سنگ در ساختمان‌ها محدود بود اما امروز رتبه اول مصرف سنگ در جهان را داریم.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری تصریح کرد: «تا قبل از 1335 ایران در بلندمرتبه‌سازی جایی نداشت اما هم اکنون رتبه 11 در بلندمرتبه‌سازی را در جهان دارا هستیم. همه این موارد منجر به پدید آمدن احوالی در جامعه می‌شود که احوال استسقا است، احوالی که اگرچه شدیدا به نوشیدن آب مشغولیم اما در حقیقت تشنه نیستیم.»

او شروع اسراف کاری امروز جامعه را از سال 1335 دانست و گفت: «تا سال 1335 تنها منبع درآمد ایران تولید ارزش بود اما بعد از آن کم‌کم در مسیری قرار گرفتیم که تولید ارزش کاری احمقانه محسوب می‌شود چون راه‌های بسیار آسان تری برای کسب ثروت وجود دارد.»

بهشتی با بیان این نکته که احوال شکارگری زمینه «اصلاحات ارضی» یا «انقلاب سفید» را فراهم کرد گفت: «این امر موجب، عمیق‌ترین مداخلات در زمینه و سیاق جامعه ایرانی شد. اصلاحات ارضی فقط به روستاها ختم نمی‌شد. آنچه در دهه 134۰ اتفاق افتاد دامن همه جا اعم از شهر، روستا، عشایر، صنعت، بازرگانی و... را گرفت.»

ارباب و رعیتی یا فئودالیسم
او در توضیح این مسئله به مقوله مفهوم‌سازی اشاره کرد و الغای نظام ارباب و رعیتی از طریق القای مفهوم فئودالیسم را شرح داد.

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری با اشاره به تکرار زیاد این تلقین گفت: «امروز ارباب و رعیتی را مترادف با مفهوم اروپایی فئودالیسم می‌دانیم این در حالی است که ریشه واژه ارباب از رب، تربیت و مربی می‌آید و رعیت به معنای کسی است که باید مراعات او را کرد. سرزمین ایران مبتنی بر ارباب و رعیت اداره می‌شد، یعنی کسی که مربی است و کسی که باید مراعاتش را کرد.»

بهشتی با اشاره به نوسانات اقلیمی زیاد در ایران گفت: «در ایران شاهد بحران‌های طبیعی فراوان هستیم و باید در این زمان‌ها مراعات رعیت‌ها می‌شد همچنین زمانی که رعیت‌ها در نظام کلی اداره کشور دچار مشکل می‌شدند ارباب باید به آن‌ها کمک می‌کرد.»

او با اشاره به این نکته که ارباب واسطه تنظیم ارتباط رعیت با حکومت و حمایت از او بوده است، گفت: «رعیت در جهان ارباب را می‌شناخت و به همین دلیل از روستا مستقیم به خانه ارباب می‌آمد و جای مشخصی داشت و ارباب باید از او حمایت کند. و در خانه‌های اربابی علاوه بر دو حیاط اندرونی و بیرونی، حیاطی نیز مخصوص رعایا وجود داشته است که در آن سرسفره ارباب می‌نشستند.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری افزود: «این در حالی است که مفهوم فئودالیسم باعث شد ما به اشتباه فکر کنیم ارباب کسی است که شغلش ظلم کردن است و رعیت هم کسی است که همیشه مظلوم واقع می‌شود و حقش خورده می‌شود.»

او با مطرح کردن این پرسش که آیا امکان دارد یک سرزمین قرن‌ها با الگوی ارباب ظالم و رعیت مظلوم اداره شود گفت: «با مطالعه کتاب خانم آن لمبتون نیز متوجه خواهیم شد ارباب و رعیتی معادل مفهوم فئودالیسم نیست ولی ما در سیستم مدیریت خود این دو را معادل یکدیگر در نظر گرفتیم و بر همان اساس تصمیم‌گیری کردیم.»

افزایش درآمدهای نفتی و آغاز مداخلات همه جانبه
بهشتی با اشاره به وجود یک مداخله جدید و همه‌جانبه در محیط گفت: «اگرچه از زمانی که شکارگر زده شدیم آرزوی انجام چنین مداخلاتی را داشته ایم اما بنیه و منابع لازم را نداشتیم. در سال1335 با افزایش درآمدهای نفتی زمینه این مداخلات فراهم می‌شود که حاصل آن متلاشی شدن سازمان مدیریت در روستاها بود. در عمل دیگر روستاها نمی‌توانستند آباد باشند و شاهد جریان مهاجرت از روستاها به شهرها بودیم.»

او با اشاره به وجود همیشگی جریان‌های مهاجرتی از روستاها به شهر و از شهرها به شهرهای بزرگتر در ایران گفت: «معمولاً تا قبل از سل 1342 وقتی فردی به لحاظ ثروت و سواد و غیره رشد می‌کرد ترجیح می‌داد از روستا یا شهر محل زندگی خود به جای بزرگتری مهاجرت کند.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری افزود: «به همین دلیل همواره در شهرها مهاجران پیش قراول مدنیت هستند و نهادهای غیردولتی و جدید توسط این افراد ایجاد می‌شوند، در واقع این مهاجران با دستی پر به شهرها آمده و به ایفای نقش می‌پردازند. این در حالی است که بعد از سال 134۰ مهاجرت‌ها با دست خالی و از روی استیصال انجام شد و افراد با کاسه نیازمندی به شهرها آمدند.»

او با تأکید بر این که در این دوران حتی ارباب‌هایی که زمین‌هایشان و وجاهت خود را در شهرشان از دست داده‌اند نیز مهاجرت می‌کنند گفت: «آن‌ها به دنبال یک الگوی زیست جدید به شهرهای بزرگتر یا پایتخت مهاجرت می‌کنند که این هم مهاجرتی از روی استیصال است.»

حاشیه‌نشینان شهرها
بهشتی با اشاره به این که این مهاجران چیزی برای عرضه با خود ندارند، گفت: «تا سال 134۰، 30‌درصد جمعیت ایران شهرنشین و 70‌درصد روستا‌نشین بودند اما جریان مهاجرت از این سال تا 1357 باعث شد جمعیت شهر و روستا 50 به 50 شود اما بیشتر این جمعیت از روی استیصال به شهرها مهاجرت کرده‌اند و به عبارتی این افراد حاشیه‌نشین شهرها شده‌اند.»

او با بیان این که منظور از حاشیه‌نشین، زاغه‌نشین یا فقیر یا محروم نیست، گفت: «حاشیه‌نشین کسی است که برای خود نقشی در سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه قائل نیست. بنابراین حتی ارباب‌های ثروتمندی که به شهر کوچیدند و خود را از همه چیز بازنشست کردند جزو این حاشیه‌نشین‌ها محسوب می‌شوند.»

بهشتی بیان کرد: «تقریبا در سال 1357، از 36 میلیون جمعیت، 18میلیون ساکن شهر و 18 میلیون ساکن روستا و عشایر است این در حالی است 10میلیون از ساکنان شهرها، حاشیه‌نشین محسوب شده و از دانایی شهرنشینی بی‌بهره بودند.»

او با تأکید بر تأثیر این عدم توازن بر ایجاد زمینه‌های انقلاب گفت: «سابقه شهرنشینی در ایران بسیار کهن و به اندازه سابقه شهرنشینی بشر است اما هرگز جمعیت ساکن شهر در این حد افزایش نداشته است بلکه محدود بود و در حوالی سال 42 به 30درصد رسیده بود.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری با اشاره به جمعیت 15درصدی شهر‌نشینی در دوران مشروطه گفت: «این در حالی است که مشروطیت یک پدیده شهری بود.»

تبدیل محله‌های مرکب به هموژن

او در ادامه به وجوه فرهنگی مهاجرت‌ها پرداخت و گفت: «وقتی مهاجرت‌ها اتفاق می‌افتد به مرور جامعه شهری ایران را متلاشی می‌کند. مهم‌ترین واحد شهری تا قبل از سال 134۰ در ایران، محله بود و ترکیب جمعیتی محله به لحاظ اجتماعی شامل همه اقشار جامعه می‌شد به‌طور مثال در محله درخونگاه، خانه مستوفی الممالک (صدرالعظم) در کنار روحانی و لوطی و گدا و کاسب و... قرار داشت.»

بهشتی با تأکید بر ساختار مرکب محله‌ها در آن سال‌ها گفت: «از سال 1342 به بعد کم کم ساختار محله‌ها متلاشی شده و محله‌های هموژن پدید می‌آید که فقط یک قشر در آن زندگی می‌کنند. متلاشی شدن ساختار اجتماعی باعث شد زندگی به‌عنوان مفهومی با کیفیت که دارای عطر و طعم است به زنده بودن تنزل پیدا می‌کند.»

او با اشاره به پناه بردن زندگی به فضای خصوصی گفت: «نتیجه آنکه نسل‌های جدید به ویژه نسل دهه 60، خاطره‌ای از کوچه ندارند و خاطره‌هایش به واحد مسکونی خودشان محدود می‌شود چرا‌که دیگر زندگی در کوچه جریان نداشت.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری فقدان زندگی در بیرون از فضای خصوصی را نشانه نبود امنیت دانست و گفت: «به عبارت دیگر در این فضا باید امنیت به صورت فیزیکال تأمین شود و حتما پاسبانی برای حفظ امنیت در محل حضور داشته باشد.»

او با بیان این نکته که کم‌کم در شهرها هرچیزی که بویی از کیفیت بدهد خریدار ندارد، گفت: «شهرها خالی از زندگی می‌شوند هرچند رفت و امد وجود دارد اما این رفت و آمد در واقع صورتی از حمل‌و‌نقل است.»

خیابان‌هایی بدون زندگی

بهشتی افزود: «تا قبل از  سال 1342 خیابان جایی بود که زندگی در آن جریان داشت و مقصد محسوب می‌شد، در آن دوران خیابان‌ها هر کدام دارای معنایی بودند مثلاً خیابان لاله‌زار جایی برای تفرج و باخبر شدن از آخرین دستاوردهای جهان بود.»

او با اشاره به تغییر مفهوم خیابان بعد از سال 134۰ گفت: «این روزها وقتی می‌گوییم می‌خواهم به خیابان لاله‌زار بروم یعنی می‌خواهم وسایل الکترونیک بخرم و هدفی کاربردی دارم که اگر جای دیگری تأمین می‌شد به آنجا می‌رفتم در حالی که قبلا هیچ خیابانی را نمی‌شد با جای دیگری عوض کرد و هرکدام از هویت و ویژگی‌های خاصی برخوردار بودند.»

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری با بیان اینکه بعد از سال 134۰ کم کم خیابان ها به جاده تبدیل می‌شوند، گفت: «جاده‌ها خودشان مقصد نیستند بلکه مبدا و مقصد آن‌ها مهم است و یک طرفه شدن خیابان‌ها نیز در همین راستا است.»

او افزود: «از همان زمان به بعد همه چیز کمی شده و به مرور شاهد خیابان‌هایی به اسم 30متری، 45 متری و غیره هستیم یا این که اسم‌هایی انتخاب می‌کنیم که نسبتی با مسمی ندارند.»

بهشتی با اشاره به این که این خیابان‌ها در واقع جایی نیستند بلکه ناکجا شده‌اند گفت: «اصولا هنر ما از سال 134۰، تبدیل جاها به ناکجا و بزرگترین محصول ما تولید ناکجا کردن است.  در این شرایط سیطره کمیت آنقدر شدید می‌شود که همه چیز فقط در این مختصات معتبر شمرده می‌شود و زمانی که از کیفیت صحبت می‌شود، از آنجا که معیاری برای سنجش آن دیگر وجود ندارد، اوقات همه تلخ می‌شود.»

او با اشاره به شهرت رستورانی مثل البرز و کباب‌های متری در تهران، گفت: «این نگاه کمی در همه ابعاد زندگی اعم از شهرسازی و معماری و پوشاک و هنر و اقتصاد و آموزش و... هم وجود داشت.»

ساختمان‌هایی بدون نما
رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری به وجود ساختمان‌های بدون نمای فراوان تا سال 1375 اشاره کرد و گفت: «قبل از بحران مدنیت ساختمان‌ها بسته به قرارگیری در موقعیت شهری نماهای متناسبی داشتند و گویی با لباس رسمی در شهر نشسته بودند.»

او در ادامه به پستو شدن بالکن‌ها در ساختمان‌ها طی دوران بحران مدنیت اشاره کرد و گفت: «در این دوران نردبان شکسته، شیشه ترشی و... در بالکن ها قرار می‌گرفتند.»

به گفته بهشتی، با آغاز بحران‌ها، فرهنگ به معنی دانایی حاصل از تعامل تاریخی انسان با محیط به سایه می‌رود و بیماری‌های فرهنگی فرصت عرض‌ اندام پیدا می‌کنند و هر لایه بحران می‌تواند آن را شدت می‌دهد.

رئیس پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری بحران احوال شکارگری و بحران مدنیت را شدید‌ترین بحران‌هایی دانست که تاکنون پشت سر گذاشته‌ایم و افزود: «اما خوشبختانه نشانه‌هایی وجود دارد که جامعه ما عزم خود را برای عبور از یک‌یک این لایه های بحران جزم کرده است.»

 

انتهای پیام/

کد خبر 1397012219