به گزارش خبرنگار میراث آریا، او در رشته قلم زنی فعالیت میکند و معتقد است این رشته برایش آرامبخش بوده است و از تلفیق کار دست با فلز دردهایش را کمتر حس میکند.
از چه زمانی شروع به فعالیت در رشته قلم زنی کردید؟ و آیا تحصیلات مرتبط با این رشته داشتید؟
در سال ۸۴ دچار بیماری ام اس شدم، و تقریبا یکسال قبل از آن در حوزه منبت کاری و معرق فعالیت می کردم، اما کم کم به سمت قلم زنی علاقه پیدا کردم و احساس کردم ارتباط بیشتری با نقره و فلزات ارزشمند برقرار می کنم و تقریبا همزمان با آغاز بیماری فعالیت در قلم زنی را هم آغاز کردم.
رشته تحصیلی من ریاضی بود اما بخاطر علاقهای که به هنر و کرافیک داشتم تغییر رشته دادم و رشته گرافیک فارغ التحصیل شدم.
برخورد دیگران با بیماری و فعایت شغلی شما چگونه است؟
عادتا اکثرا فکر می کنند که این بیماری یا هر بیماری سخت دیگری محدودیت ایجاد می کند، اما اصلا چنین چیزی نیست؛ بیماری نه تنها محدودیت نیست که گاهی باعث می شود انسان تسبت به علائق و تواناییهای خود راحتتر سوق پیدا کند.
کشف استعداد و تواناییهای هر فرد در این شرایط راحتتر است چرا که فرد دنبال این است که بوسیله یک فعالیت هم دردهای خود را فراموش کند و هم بتواند امرار معاش کند.
در تمامی سالهایی که بیمار بودم قلم زنی یک آرامبخش روانی بوده که سختترین لحظات زندگیم را آسان کرده است، تلفیق کار دست با فلز باعث می شود دردهایم را فراموش یا حداقل کمتر حس کنم.
البته این مختص قلم زنی نیست، هر فعایتی که با هنر سر و کار داشته باشد و حاصل کار دست یک هنرمند باشد، انسان را به تعالی می برد و آرامش را نصیب انسان می کند.
در حال حاضر چه فعالیتهایی دارید؟
در حال حاضر در گالری ماه خاتون فعالیت می کنم، در این گالری کودکان کم توان ذهنی پرورش پیدا می کنند، در کنار این افراد این پرورش برای افراد بیمار هم امکان پذیر است، این پرورشها و آموزشها یک مسکن روحی ست که باعث می شود راحتتر با بیماری یا کم توانی کنار آمد، در این گالری در کنار خانوم. به افرادی که علاقمند باشند آموزش می دهم.
راز موفقیتت در این حوزه با توجه به سختیهای موجود چیست؟
راز موفقیتم بعد از لطف خدا مدیون مهر پدر و مادرم هستم، اما اگر از نظر شخصی بخوام پاسخگو باشم باید بگویم علاقه به هنر و جذابیتی که در هنر وجود داشت باعث شد من به این سمت و سو کشیده شوم و امروز شادابی ام را مرهون فعالیت در حوزه هنر اصیل ایرانی بدانم.
همیشه دوست داشتم با دستانم خلق کنم و این خلق کردن باعث آرامش من شده است.
اگر بخواهی زندگیت را به دو قسمت قبل بیماری و فعالیت در حوزه صنایع دستی و بعد از آن تقسیم کنی، هرکدام را به چه رنگی شبیه تر میدانی و چرا؟
مسلما در هر دو قسمت سیاه و سفید نیست، در هر دو قسمت زندگی من رنگی بوده است، در دوران قبل بیماری و فعالیتم در رشته قلم زنی رنگها سردتر بود، اما بعد از بیماری و فعالیتم زندگی من پر از رنگهای شاد و گرم است، شاید دلیل اصلی این حس فعالیت در این حوزه است.
اگر زندگیت یکی از صنایع دستی کشور بود، به نظرت کدام یک شبیه تر به زندگیت است؟
درسته که سالهاست با فلز کار میکنم و مدتی هم چوب را کاملا شناختم اما نسبت به قالی دید خاصی دارم، قالی پر از هنر و عشق و تنوع رنگ و طرح و نقشه است، پر از تجربه قالی بافان کوچک و بزرگی که پست دار قالی نشسته اند و بافته اند، هرچه راجب قالی و قالی بافی بگویم کم گفتم، به نظر من قالی با آن طرحه های بی نظیرش بخشی از بهشت است، من زندگیم را شبیه روند بافت یک قالی می بینم.
به عنوان یک هنرمند فعال در حوزه صنایع دستی به نظر شما امروزه ارتباط هنرمند و مخاطب چگونه است؟
متاسفانه امروزه بین مخاطب و هنرمند یک پرده ای افتاده که باعث ایجاد فاصله شده است، پردهای بنام غم نان.
غم نان باعث می شود مخاطب هر چقدر هم علاقه داشته باشد نتواند براحتی اثر یک هنرمند را که آنهم تنها با فروش اثرش امرار معاش می کند خریداری کند، این مساله باعث می شود هم هنرمند در امرار معاشش بماند و هم مخاطب روحش سیراب نشود.
من صنایع دستی را دوست دارم، امیدوارم این صنعت ملی روز به روز بیشتر پیشرفت کند
امیدوارم مسوولین این حوزه شرایطی را فراهم کنند که هم هنرمند بتواند اثرش را عرضه کند و هم مخاطب بتواند خانه اش را با صنایع دستی ایرانی بیاراید.
انتهای پیام/