طی قرون هفتم و هشتم هجری سفالهایی در عرصه هنر سفالگری تولید شدهاند که به ظروف سلطانآباد مشهور شدهاند. خاستگاه این سفالها دقیقاً مشخص نیست و نام سلطانآباد توسط پروفسور پوپ، ایرانشناس فرانسوی، به این ظروف اطلاق شده است و دلیل آنهم خریدوفروش این ظروف در منطقه سلطانآباد بوده است.
از جمله مناطقی که با عنایت به وجود شواهد و قراین احتمال میرود خاستگاه ظروف سلطانآباد باشند میتوان به محوطه آوه ساوه، تپه سیدون ابراهیمآباد اراک و محوطه ذلف آباد فراهان اشاره کرد.
دو نمونه دارای ماده تاریخ از این ظروف به دست آمده است که در حال حاضر در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشوند و دارای تاریخهای 672 و 677 هجری هستند.
رنگمایه غالب این سفالها خاکستری و فرمهای آن اغلب کاسهای شکل است و تزیینات خارجی ظرف از جمله ویژگیهای عمده این ظروف محسوب میشود.
تزیینات گل و گیاه، گوزن، پرندگان، عنقا یا سیمرغ و مناظری که به طبیعت کاملاً نزدیک بودند، صحنههای نقاشی و تزیینات سفال را تشکیل دادند. تصویر انسان در کسوت مغولی با رنگهای سیاه و آبی فیروزهای که اغلب دارای زمینهای به رنگ نیلی یا شیری هستند از دیگر ویژگیهای ظروف سلطانآباد است. در این دوره گروهی از نقشهای تزیینی اقتباس شده از مغولان ناحیه شرقی از جمله اژدها، ققنوس و شکوفه گل نیلوفر (لوتوس) در هنر ایران ظهور یافتند. اژدها بهصورت سنتی نماینده امپراتور و ققنوس در کنار آن نماینده ملکه بود. گل نیلوفر نزد مغولان و در دربار ایشان بهعنوان نمادی مهم محسوب میشد. گل نیلوفر میتوانست با طرحهای گیاهی و گلدار سنتی اسلامی سازگار شود و از طرفی ققنوس به شکل پرنده اسطورهای ایران، یعنی سیمرغ درآمد.
تکنیک عمده ظروف سلطانآباد نقاشی زیر لعاب است. در این شیوه ابتدا ظروف شکل گرفته و خشک شده را در کوزه میپختند و پس از آن تزیینات موردنظر را روی سفال نقش کرده و میپختند. سپس مایع لعاب شفاف و بیرنگ را روی بدنه سفال میریختند و دوباره آن را به کوره میبردند تا نقوش ایجاد شده بر روی ظرف تثبیت شوند.
* دکتری باستان شناسی
انتهای پیام/