به مناسبت هفته میراث فرهنگی برآن شدم تا بهمنظور گرامیداشت میراث فرهنگی کشورمان ایران و برای ادای دین هرچند مختصر و ناچیز، از فرهنگ غنی کشور بر زبان آورم.
شایان ذکر است که میراث فرهنگی هر سرزمینی بنا بر میزان اثرپذیری و یا اثرگذاری آن سرزمین در تاریخش بشریت حائز اهمیت فراوان است. این میراث هم دربردارنده میزان و سهم یک سرزمین در چرخه تمدن بشری اعم از عرضه و تولید فکر و اندیشه، و هم در دریافت، جذب و هضم دستاوردهای معنوی سایر ملل در میراث تمدنی خویش با گفتمانی نوین است. از این روست که پاسداشت میراث فرهنگی بهمثابه ارج گذاشتن به هویت ملی، قومی و مذهبی سرزمینی چون ایران است که تاروپود آن با تاریخ پرفراز و نشیبش گره خورده است.
عقبه تاریخی، فرهنگی، مدنی و معنوی ایران عقبه عظیمی است که در طول تاریخ خود همواره هم زنده هم زاینده بوده است. زنده از آن جهت که در برخورد با فرهنگها و آداب و رسومهای گوناگون اگرچنانچه در طرف مغلوب هم قرار میگرفته اما بازهم به دلیل غنای تاریخی و فرهنگی خویش و با هضم فرهنگ اقوام غالب در ظرف میراث فرهنگی و معنوی خود همواره قوم غالب را مغلوب اندیشه و غنای فرهنگی ایران کرده و زاینده از آن روی که با هر شکست خوردنی به مانند قُقنوس اسطورهای سر از خاکستر جوشان ایران برمیآورد و زندگی و زایندگی را از سر میگیرد.
بین افسانه قُقنوس و سرگذشت ایران تشابهی میتوان دید. ایران نیز چون آن مرغ شگفت بیهمتا بارها در آتش خود سوخته است و باز از خاکستر خویش زائیده شده است. ایران و میراث فرهنگیاش بارهای بار این زاییدگی در مرگ را گذرانده در میان درد شکفته است. آری بهراستی که میراث فرهنگی ایران میراثی است جاودان میراثی که به تعبیر سیدجواد طباطبایی اندیشمند سیاسی ایران سنگ خارای زمانه است. در پیچ و خمهای تاریخی تا مرز نیستی رفته و از هست ساقط شده است اما باز هم در بزنگاههای حساس تاریخ خود را یافته است. کشور کهنسالی چون ایران که چندهزارسال بر سر یکی از حساسترین نقطههای جهان زندگی کرده و محل تلاقی و برخوردگاه شرق و غرب و شمال و جنوب بوده و در مرکز تلاقی تمدنها و یورشها و کشمکشها قرار داشته، بدیهی است که کوله بار سنگینی از میراث فرهنگی و معتقدات میاندوزد و شیوه تفکر و شیوه خاص بودن خود را بنیان مینهد که دست کم گرفتن این میراث فرهنگی و معنوی و یا معرضه با آن نافرجامی شومی با خود به همراه خواهدداشت. بنا بر قول اندیشمند معاصر محمدعلی فروغی «اگر ما دعوی سربلندی داریم میبایست به لوازم آن عمل کنیم و یکی از لوازم آن احترام به آثار گذشتگان است. حفظ این آثار تنها و تنها محض تفنن و تفرح نیست بلکه اسباب آبروی ماست. معرف عظمت و لیاقت یک ملت است».
ارزش میراث فرهنگی و معنوی ایران تا بدانجاست که اکثر سفرنامه نویسان نیز بدان اذعان داشتهاند. ادوارد براون یکی از این شخصیتهای فرهنگی است که در سفرنامه خود از قدرت جذب و جاذبه فرهنگی میراث تاریخی ایران سخن به میان میآورد و غنای میراثی ایران را در نوع خود بیهمتا میداند. توصیفی که براوان از آثار تاریخی بین راه اصفهان تا شیراز و حتی آثار باقی مانده سرزمین پارس به میان میآورد، بسیار جاندار و دلکش است که از زبان یک فرنگی ایران دوست به نگارش درآمده است. بیشترین تأکید ادوارد براون بر لزوم حفظ مواریث فرهنگی گذشتگان این سرزمین و ثبت و انتقال ان به نسلهای آینده بوده است. که همه این ظرفیتها و جوش و خروش فرهنگی و معنوی در روح و کالبد سرزمینی به نام ایران معنا یافته است. به درستی و با اتکای بر داشتههای فرهنگیمان میتوان از عمق وجودمان فریاد برآوریم که میراث فرهنگیمان، تبلور آرمان ملی هر ایرانی است.
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن بر این باور است که ایران سرزمین شگفت آوری است تاریخ ایران از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم نظیر است. بزرگترین مردان و پستترین مردان در این آب و خاک پرورده شده اند. حوادثی که بر سر او آمده بدان گونه است که در خور کشور برگزیده و بزرگی است فتحهای درخشان داشته است و شکستهای شرمآور مصیبتهای بسیار و کامروائیهای بسیار، گوئی روزگار همه بلاها و بازیهای خود را بر ایران آزموده است. او را بارها بر لب پرتگاه برده و باز از افتادن بازش داشته، ایران شاید سخت جانترین کشورهای دنیاست دوره هائی بوده است که با نیمه جانی زندگی کرده اما از نفس نیفتاده و چون بیمارانی که میخواهند نزدیکان خود را بیازمایند درست در همان لحظه که همه از او امید برگرفته بودند چشم گشوده است و زندگی را از سر گرفته است.
موزهها و تقویت خود آگاهی ملی
موزهها نقش مهمی را در تبیین، تفسیر، انتقال و معرفی تاریخ و گذشته پر فراز و نشیب ایران به نسل کنونی دارند. فلسفه ماهوی میراث فرهنگی و فلسفه روایتگرانه موزهها تا حدود زیادی به هم گره خوردهاند. موزهها گذشتههای دوری را برای مخاطبان امروزی ترسیم و تجسم میکنند که امروزه فقط در تواریخ و منابع مکتوب تاریخی میتوان خبری از آن مقطع زمانی که افراد و مردمانشان در ظرف زمانی خاص و مخصوص به خودشان دنیای آن روز را لمس میکردند و به همان اندازه نیز آمال و آرزوهایشان را با آن ایام و آن روزها گره زده بودند یافت.
اشیا و ابزارالات موجود در موزه علاوه بر اینکه راوی نوع، نحوه و سبک زندگی و دستاوردهای مردمان یک نسلاند نوعی ویترین زمانه هستند که از دالان تاریخ ارتباطی میان انسانهای چندین دوره مختلف تاریخی برقرار میکنند که وجه مشترک آنان زیستن و هویت یافتن و متعاقب آن هویت بخشیدن در چارچوب واحدی به نام سرزمین ایران بوده است. سرزمینی که جای جای آن از هیرمند گرفته تا کارون و از خلیج فارس تا به خزر همه و همه خود موزهای است از نوع انسان ایرانی با تمامی آرمانها و ایدئولوژیهایش در طول زمان. امروزه نقشی که موزهها بعنوان تقویت کننده هویت ملی و خودآگاهی ملی ایفا میکند بسیار بسیار در خور و حائز اهمیت است و اگر این رسالت به سرانجام رسد به عاملی بس مهم در قوام و دوام قومیتهای گوناگون تبدیل میگردد و بر همبستگی و اتحاد ملی ایرانیان خواهد افزود. حکمت آموزی و خردورزی از مهمترین پیامهای آموختن تاریخ است و موزهها خود میتوانند به یکی از مهمترین ارکان انتقال این عبرتآموزی از گذشته و انتقال آن به آیندگان باشند.
انتهای پیام/