میراث‌فرهنگی، زیرخاکی نیست

نگاه عموم مردم به موضوع میراث‌فرهنگی آمیخته‌ای از اطلاعات درست و نادرست است و باید گفت که در در بین حوزه‌ها و بخش‌های مختلف، میراث‌فرهنگی یکی از بخش‌هایی است که مردم اطلاعات کمتری از ماهیت و وظایف آن دارند.

همین موضوع باعث شده نه تنها رسالت این حوزه به اندازه کافی شناخته نشده باشد بلکه حتی با بدفهمی و شناخت ناصواب نیز توام بوده است.

وقتی به بطن جامعه مراجعه می‌کنیم متوجه می‌شویم که خیلی از افراد میراث‌فرهنگی را اداره‌ای می‌دانند که  دارای انواع نقشه‌ها و دستگاه‌های فلزیاب بوده و به دنبال اکتشفاف دفینه‌هاست و یا انتظار دارند در موزه‌ها و اماکنی مانند آن فقط گنجینه‌هایی از طلا و نقره ببیند این ذهنیت مخصوصا در شهرستان‌های کوچک بیشتر رایج است.

بحث عمومی در مورد گنج‌یابی نیزدر بین گروه‌های مختلف اعم از پیرو جوان، شاغل و بیکار و حتی افراد با تحصیلات عالی و مرتبط، همیشه متداول است و در این خصوص داستان‌ها و ماجراهای هیجانی و خیال‌انگیز نقل می‌شود.

در دهه اخیر گسترش شبکه‌های مجازی نیز ابزار مناسبی برای به اشتراک‌گذاری خاطره‌ها و نظریه‌پردازی‌هایی از این دست شده است.

شکل‌گیری این نگاه سودجویانه و کالایی به میراث‌فرهنگی سابقه طولانی و تاریخی دارد.

 در میان ادبیات فولکولور همیشه داستان‌هایی وجود داشته که در آن شخصیت اصلی داستان طی ماجراهایی به گنج‌های آنچنانی و نهایت به آرزوهایش دست می‌یابد، بازگویی و شنیدن این روایت‌ها در درازمدت در شکل‌گیری نگاه کاوشگرانه و دفینه‌یابی نقش داشته است، از طرفی همیشه بحث در مورد گنج‌یابی، جذاب و هیجان‌انگیز است کمتر کسی را می‌توان یافت که اگر در محفلی بحثی تحت عنوان زیرخاکی به میان آید علاقه و حس کنجکاوی بدان نداشته باشد.

وجود این دیدگاه ناصواب و غیرمنصفانه و متعاقب آن وجود  انگیزه بالقوه برای پیگیری و کاوش‌های غیرمجاز در محوطه‌های تاریخی، جفایی است که در حق تاریخ و هویت خود و گذشتگانمان داریم.

درک نادرست و غلط از مواریث‌ فرهنگی به همان اندازه آسیب‌زاست که سوداگران برای دست‌یابی به گنجینه‌های خیالی دست به تخریب محل‌های تاریخی می‌زنند و بلکه ضرر این درک نادرست بیشتر است زیرا که تلاش‌های فعالانه و برنامه‌ریزی شده نهادهای متولی برای حفاظت و صیانت از آن را که نیاز به یاری همگانی است کم‌اثر می‌کند.

تقلیل تعریف میراث‌فرهنگی به چیزی شبیه زیرخاکی که باید آن را سریع استخراج و بفروش رساند مواجهه‌ای بسیار نابخردانه و زیان‌بار با ارزشمندترین ثروت ملی است.

سکه، سفال، سنگ‌نوشته، آثار و محوطه‌های تاریخی و دیگر نمونه‌های مواریث‌فرهنگی اعم از منقول و غیرمنقول کالایی برای خرید و فروش نیستد این ما هستیم که باید گرد و خاک را از چشم‌هایمان بزداییم و ژرف‌اندیشانه بدان بنگریم.

اینها قطعاتی از تاریخ زندگی گذشتگان ما هستند که هم‌اکنون در دسترس ماست که هرکدام حکایت‌ها و درس‌های پندآموزی را برای ما نشان می‌دهند.

جمله معروف «آینده از آن ملتی است که گذشته خود را بشناسد»، گزاره‌ای منطقی و به جاست ولی میراث‌فرهنگی فقط برای آیندگان نیست ما انسان‌های عصر حاصر نیز حق داریم از این داشته‌های فرهنگی استفاده کنیم اما به شرطی که با داشته‌های فرهنگی‌مان ارتباط دائمی برقرار کنیم، به تماشا و نظاره آثار ارزشمند و گویای پیشینیان بپردازیم که اگر نیک بنگریم، درس‌های عبرت‌آموز فراوانی برای وجوه مختلف زندگی امروزی ما دارند.

بدون تردید اصلاح ذهنیت فوق‌الاشاره به مواریث‌فرهنگی ملی کار یک روز و یک هفته نیست، علاوه بر کارهای آموزشی نهادهای متولی، نقش مراکز دانشگاهی، مدارس، انجمن‌های محلی و سازمان‌های مردم‌نهاد بیشتر و موثرتر هستند.

انتهای پیام/

کد خبر 14000308378361

برچسب‌ها