صنایع‌دستی و اقتصاد ایران

تولید بیشتر، توزیع عادلانه ثروت، به‌دست آوردن سطح معیشت بالاتر و تامین زندگی آسوده‌تر، تخصیص بهینه منابع تولیدی، مهار تورم و مبارزه با رکود، هدف عمومی دولت‌ها و جوامع امروز جهان است.

قوای مادی و معنوی افراد بشر و منابع کره زمین برای رسیدن به هدف‌های اقتصادی و اجتماعی و اجرای برنامه‌های ملی با حداکثر سرعت ممکن تجهیز شده است. 

هدف بشر در دو قرن گذشته تامین حداکثر نتیجه اقتصادی در حداقل مدت ممکن بوده است. هماهنگ با توسعه روزافزون فعالیت اقتصادی، علم اقتصاد پیشرفت کرده و تکامل یافته است و تاًثیر این علم در زمینه‌هایی بارز شده که پیش از این به اقتصاد اعتنایی نداشتند. نه تنها حقوق و علوم سیاسی و اجتماعی بلکه علوم ریاضی و طبیعی و پیشرفت‌های فنی نیز با اقتصاد ارتباط نزدیک وپیوندهای روزافزون یافته است. 

اقتصاد ایران دوره‌هایی توام با افت وخیز داشته و تحت تاثیر اقلیم، جنگ‌ها و تاثیرات بیرونی گاه آسیب‌های جدی دیده است. 

فارغ از تحلیل اینکه صنایع‌دستی در زمانی که در گروه صنایع تعلق داشته موفق یا ناموفق بوده است از حیث صنعتی بودن اثرات مثبتی دراقتصاد ایران ازخود به جای گذاشته است. این صنعت درطول تاریخ کهن ایران با حرکتی پویا همه نیازهای کشاورزی، صنعتی، ارتباطات و مصرف خانگی کشور را برطرف کرده است و به‌عنوان مهم‌ترین پایگاه‌های آموزشی صنعتی نیز عمل می‌کردند. سپس در 70 سال اخیر با سنتی و غیراقتصادی تلقی شدن از سوی نظریه‌پردازان توسعه و سیاستگذاران و تحت تاثیر ویرانگر واردات و دگرگونی نیازهای مصرفی کشور و همچنین غربگرایی قرار گرفت. 

وظایف عمده بازرگانی را می‌توان پوشاندن فاصله‌های زمانی و مکانی تولید و مصرف، متعادل کردن میزان تولید و مصرف، پرکردن فاصله زمانی بین خرید برای مصرف و وصول بهای کالا به تولیدکننده، برپایی موازنه درهای کالا با وجود اختلاف قیمت درزمان و مکان، افزایش تولید برپایه آگاهی از کم‌وکیف وضع بازار دانست. 

صنایع‌دستی در سال‌های اخیر به سبب دوری از جنبه‌های کاربردی آن نزد خریداران و مصرف‌کنندگان خانگی و صنعتی شدن محصولات و جایگزینی محصولات ماشینی، بالابودن قیمت تمام شده به‌دلیل بالا رفتن مزد در ایران، در طبقه‌بندی کالاها در اقتصاد به رده کالاهای لوکس انتقال یافته است. رده‌بندی کالای لوکس در اقتصاد تابعی از شرایط خاص مبادلات بازرگانی راشامل می‌شود که درجای خود نیاز به تجزیه و تحلیل و بررسی مناسبات خاص بازرگانی در تجارت بین‌الملل را می‌طلبد. 

از این رو توجه به بازرگانی داخلی صنایع‌دستی بسیار مهم است و نقش سیاستگذاران در این مرحله بسیارحائز اهمیت است. یکی از بهترین مثال‌ها برگزاری نمایشگاه‌های فروش صنایع‌دستی درسطح سراسری یا منطقه‌ای است و با برنامه‌ریزی مدون و حساب‌شده می‌توان چند هدف مهم اقتصادی رادر این برگزاری دنبال کرد که از بارزترین آن‌ها می‌توان به حذف واسطه دراثر نداشتن شناخت بازار و رویارویی مستقیم تولیدکننده با مصرف‌کننده دانست. متعادل‌سازی قیمت‌ها از دیگر مزایای این سیاست است. 

اهمیت به نقش تعاونی‌های تولیدی و یا تشکل‌های مردم نهاد به‌عنوان نهادهای تولیدی و واسطه‌ای سالم و نقش نظارتی آنان نیز به شکل‌گیری صحیح مناسبات بازرگانی صنایع‌دستی منجر می‌شود. ایجاد تقاضای موثر در نتیجه شناخت مصرف‌کننده از محصول و تولیدکننده آن حاصل می‌شود و نتیجه ایجاد تقاضای موثر خرید آگاهانه است. بنابراین عرضه مستقیم محصولات علاوه بر جنبه‌های ترویجی به ایجاد تقاضا دربازار منجر و در نهایت فروش آن محصول محقق می‌شود. 

بازرگانی خارجی در وضع عادی اقتصاد هرکشوری، بخشی از روند تولید و کالارسانی به مصرف کننده خارجی است. 

در روند صادرات و واردات کالاها، هر کشوراز برتری‌های نسبی داخلی درزمینه‌های تولید، متقابلاً استفاده می‌کند. از این راه علاوه برکاهش قیمت کالاها برای مصرف‌کنندگان، ایجاد امکان برای تولید انبوه و تخصصی شدن تولید در کشورها را نیز موجب می‌شود. 

اندکی توجه به تراز تجارت خارجی ایران نشان می‌دهد دردوره‌هایی تراز تجاری موقتاً کفه صادرات را به‌سمت ایران پایین آورده و آن نیز در دوره‌های اخیر رویکرد صادراتی و یا اجبار به صادرات خام‌فروشی وفروش فلزات اساسی مانند فولاد و مس بوده است و در بقیه دوره‌ها همواره واردات بر صادرات پیشی گرفته است. 

در شرایطی که سیاستگذاران، حجم و میزان ارزآوری صادرات کشور را ملاک ارزیابی خود و در نهایت وضع قوانین حمایتی قرار می‌دهند، صادرات کالاهای غیرنفتی برای تعداد محدودی ازکالاها عرصه جولان و بروز وظهور دارد در این بین فقط فرش ایران و مقداری نیز مبلمان خودی در بین کالاهای صادراتی سنتی نشان می‌دهد و متاسفانه صنایع‌دستی با اینکه ارزبری بسیار اندکی دارد و حتی نیاز به وارد کردن تکنولوژی ازخارج ندارد و از مواداولیه داخلی که به وفور نیز دردسترس است تغذیه می‌کند نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا کند. به نظر این موضوع ناشی از دو دلیل عمده است: الف– فقدان بخش خصوصی قوی درامر تجارت صنایع‌دستی و وابستگی شدید این هنر صنعت به حمایت‌های اندک دولت. ب– نبودعلم متناسب با نیازهای روز این هنرصنعت نزد متولیان گذشته. 

برخی اقتصاددانان علت اصلی افول و اضمحلال یک صنعت را درعرصه کارزار تجارت، کمبودسود درآن صنعت می‌دانند زیرا عامل وجود سود شاخصی است که صنعت را به تحرک و پویایی وادار می‌کند و همواره سبب توسعه کمّی و کیفی آن می‌شود. ازاین نگاه می‌توان موفقیت صنعت فرش را چه در بازارداخلی و چه در تجارت خارجی مورد تجزیه تحلیل قرارداد. به نظر نگارنده از این منظر می‌توان برای صنایع‌دستی نیز افقی مناسب‌ترسیم کرد چون این صنعت نیز همانند فرش هم ریشه درسنت دارد وهم‌دستی در صنعت و ورود تازه واردها به این صنعت به دلیل پیچیدگی‌های هنری و شیوه‌های خاص تولید به‌راحتی امکان‌پذیر نیست، درنتیجه می‌تواند نزد شاغلان و فعالان برای مدت‌ها مزیت نسبی به‌همراه داشته باشد.

انتهای پیام/

کد خبر 14000825622567

برچسب‌ها