مهرداد ملکزاده باستانشناس دوران تاریخی ایران در یادداشتی نوشت: در چندماه و چندهفته و چندروز گذشته، در کنار هیجانات سیاسی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری، فرهنگیان و فرهنگدوستان و علاقهمندان به تاریخ و تمدن و میراثفرهنگی کشورمان در تب و تاب مربوط به موضوع بسیار مهم دیگری هم بودند، ثبت چشمانداز فرهنگی همدان و تپۀ هگمتانه در فهرست میراث جهانی. این مهم، بیاغراق، طی چندین و چند دهۀ گذشته، در زمره مطالبات فرهنگی جامعه فرهیختاری معاصر قرار داشته و اینک در آستانه تحقق آنیم.
همدان امروزی از نگاه تاریخی وارث نام و جایگاه جغرافیای تاریخی هگمتانه باستانی است؛ آنگونه که زبانشناسان نشان دادهاند نام هگمتانه در زبانهای ایرانی باستان (مادی-پارسی) به معنی «محل گردآمدن» است؛ جایی و جایگاهی برای تجمع و تجمیع، و وفاق و توافق؛ محلی برای هماهنگی و همراهی، مکانی برای یکی شدن؛ و این خود یکی از زیباترین و عمیقترین معانی برای نام پایتختی کهن میتواند باشد، و هست؛ شهری که میسازندش از برای پیوند و پیوستگی و همبستگی و دوستی. هگمتانه باستان در روزگار برپایی خود نزد مادها نشانی بوده از برای آغاز تاریخ آنها، نمادی برای شروعی دوباره؛ مادها، سازندگان این شهر، هگمتانه را سرآغازی برای تاریخ خویش میشمردند، برای یکی شدن با هم، برای اتحاد، و برای قیام و خیزش علیه امپراتوری آشور که چند سده ایران غربی را آوردگاه سپاهیان خود کرده بود؛ بنابراین شناخت تاریخ هگمتانۀ مادان با توجه به ریشهشناسی نام آن و باورمندی که مادها به آن داشتند بخشی از تاریخ اجتماعی سرزمین ایران هم میتواند باشد.
همچنین هگمتانه در تاریخ دنیای باستان و نزد باستانیان همان مقام را داشت که برای مثال شهرهای بزرگ و یادمانی مانند شوش و بابل و آتن و رُم میداشتند؛ پدر تاریخ، هرودُتوس هالیکارناسوسی، در کتاب تواریخ خود، محیط گرداگرد باروی شهر هگمتانه را به جهت نشان دادن اهمیت و اعتبار آن با باروی آتن (مهمترین شهر جهان یونانی) میسنجید. بعدتر دیگران قدمت و تاریخ هگمتانه را به جهت نمایاندن کهنگی آن شهر با رُم (مهمترین شهر امپراتوری رومیان) میسنجیدند، و شکل و شمایل آن را باز با هفت تپۀ شهر رُم همسان و همساز میدیدند و مییافتند؛ با آغاز جهان معاصر تقریباً همۀ جهانگردان و سیاحان و کاشفان و پیشتازان و مسافران غربی که به جایجای مشرقزمین سرک میکشیدند، با تصوراتی از یک طرف ناشی آموختههای خود از کتاب المقدس بود و از طرف دیگر با خواندن متنهای کلاسیک کهن یونانی و لاتین به همان اندازه که در جستجوی شهر شوشان و دارالسلطنۀ داریوش و مقام دانیال نبی، و شهر اور زادگاه ابراهیم نبی و برج نمرود در بابلزمین بودند، هفت باروی رنگینکمانی هگمتانه را نیز میجستند. هگمتانه در کنار شهر پارسیان، تخت جمشید، مظهر همۀ شکوه و شوکت شهریاران ایران باستان بود.
هگمتانه باستان و هم همدان دورانهای بعدی، بهمانند پایگاه و ایستگاهی معتبر، باراندازی امن و مطمئن در طول مشهورترین مسیر مبادلات بازرگانی میان شرق و غرب دنیای باستان، همان شاهراه خراسان بزرگ، در مقام یکی از مقاصد و منازل و معابر مهم سفرهای تجاری روزگار باستان مابین خراسان و ورارودان (ماورالنهر) در دوردستهای مشرق خویش از یک سوی، و میانرودان (بینالنهرین) در نزدیکیهای مغرب خویش از سوی دیگر عمل میکرده است؛ کیست که نداند در چنین شط جاری و در این بزرگراه مهم، و در این شریان و جریان عظیم مبادلاتی، فقط و فقط مالالتجاره میان مشرق و مغرب دست به دست نمیشده که فرهنگها و اندیشهها و انگارهها و باورها و کیشها و بس دیگر رهآوردهای معنوی به اقصای دور و نزدیک جهان راه میجستند و مخاطبان و مشتاقان خویش را مییافتند. پس هگمتانه طی حیات دیرینهسال خود در کنار جابهجا کردن مجموعه مال و منال و اموال مادی کاروانیان تاریخ، همچنین در مقام امانتدار داراییهای معنایی و معنوی و تأثیرگذار فرهنگی و تمدنی عمل میکرده و نقشی درخور خویش در اعتلای تمدن بشری ایفا کرده است.
موقعیت جغرافیایی بسیار مهم هگمتانه/همدان در مرکز غرب ایران، همچون ایستگاهی در مسیر شاهراه خراسان بزرگ، با اینکه پیش از این دربارهاش بسیار گفته (و لابد اندیشیده) شده است، اما هنوز در بافتار و بستری مبتنی بر انگارهها و انگاشتههای کلانتر دانش نسبتا نوپدید تاریخ اقتصادی تحلیل و سنجیده نشده است، در کنار آن، با وجود بیش از یکصد سال سابقه باستانشناختی بزرگمقیاس، باستانشناسی ایران وظایف سترگی را برعهده پژوهشها و کاوشهای آینده نهاده است. هگمتانه/همدان، پایتخت مادها، یکی از پایتختهای هخامنشیان و اشکانیان، و شهری بس مهم در تمام ادوار تاریخی پس از آن از دوره ساسانیان تا روزگاران معاصر، طی تاریخچه دانش ایرانشناسی همیشه یکی از موضوعات مهم محل توجه پژوهشگران بوده است؛ کهنگیِ نگاه جستجوگرانه به هگمتانه به کهنگی خود دانش ایرانشناسی است و چه بسا کهنهتر از آن! طی ۲۰۰ سال گذشته تاریخنویسان، جغرافیدانان، زبانشناسان، و باستانشناسان هر یک به فراخور مباحث مورد علاقه خود به هگمتانه/همدان پرداختهاند، در آغاز موقعیت جغرافیایی طبیعی آن را بررسی کردهاند، بعدتر به جغرافیایی تاریخی (و البته کمتر به تاریخ جغرافیایی) آن پرادختهاند؛ دشت همدان در پای الوندکوه، شهر همدان در این دشت و خود جایگاه باستانی هگمتانه در مرکز این شهر، هنوز در انتظار پژوهشها و بررسیهای نوگرایانهتر دیریناقلیمشناسی (palaeoclimatology)، باستانشناسی منظری (landscape archaeology)، باستانشناسی محیطی (environmental archaeology) است تا در مجموعه دانشهای نوپدید و در سایه رهیافتهای نوجویانه دانسته شود که از دید اقلیمی، محیطی و منظری چرا هگمتانه باستان میبایست دقیقا در همین محلی که هست بنیاد نهاده شود و نه مثلاً ده کیلومتر شمالیتر، جنوبیتر، شرقیتر یا غربیتر؟
تاریخدانان، بارها و بارها تاریخ پارسها، و تقریبا همیشه تاریخ مادها را به عنوان مقدمه تاریخ پارسها، نوشتهاند؛ از دلایل برکشیده شدن شاهنشاهی هخامنشیان پارسی در مشرقزمین باستان بارها گفتهاند، اما هنوز نکات بسیاری مهمی از نقش و جایگاه واقعی همدان در تاریخ مادها و پارسها مغفول مانده است؛ زبانشناسان سنگنبشته داریوش بزرگ هخامنشی را در خاک مادستان، در میانه راه همدان به بابل، بر دل کرانگوه بیستون خواندند و نام هگمتانه (Hamgmatāna) را هم در آن یافتند؛ چنانکه بالاتر گفتیم آن نام را ریشهشناسی کردند و دریافتند که به معنی شهر پیونده است (‘City of Gatherings’)؛ آری، کلیدواژهها راهگشایند؛ اکنون بعد از نزدیک دو قرن پس از رمزگشایی خط میخی پارسی باستان و خوانده شدن سنگنبشته بیستون شایسته است که بپرسیم چرا پایتخت مادها در مرکز غرب ایران باید «محل گردآمدن» نام داشته باشد؟ آیا این یک نامگذاری ساده و معمولی است؟ یا اشاراتی شگفتانگیز و اغلب نادیده گرفته شده از دید تاریخ اجتماعی در آن نهفته است؟ گاه برخی موضوعات از فرط عیان و عریان بودن نادیده گرفته میشوند و به اهمیت آنها توجه وافی نمیشود. همین یک واژه، همین یک نام، چنانکه در بستر انگارهها (theories) و الگووارههای (paradigms) امروزین دانش انسانشناسی سیاسی بهدرستی تفسیر و تحلیل و معناسازی شود سرچشمه نتیجهگیریهای بسیار فربهی خواهد بود.
آینده فرهنگی و تمدنی همدان/هگمتانه هنوز در راه است. با ثبت جهانی این منظر شگفتانگیز در فهرست مواریث فرهنگی جهان، و در خاطر فرهنگی فرهیختگان عالم، درهای بسیاری در فهم اهمیت آن گشوده خواهد شد و چشماندازهای بس گستردهتری را نوید خواهد داد. انشاالله.
انتهای پیام/
نظر شما