معماری بر دوش باد و باور؛ روایت کوچ‌نشینی ایرانی از زیست تا زیباشناسی/ سفر در خانه 

در گستره دشت‌ها، دامنه کوه‌ها و عرصه‌های بکر طبیعت ایران، گونه‌ای از معماری شکل گرفته که نه بر پایه سنگ و آجر، بلکه بر منطق حرکت، پایداری و هم‌زیستی عمیق با بوم‌زیست استوار است؛ معماری کوچ‌نشینان. این معماری، گرچه از مظاهر رایج تمدن ایستا چون گنبد، ایوان، مقرنس و کاشی فاصله دارد، اما حامل عمیق‌ترین حکمت‌های زیستی در تاریخ ایران است. گزارشی که پیش‌روی شماست، خوانشی تحلیلی، مستند و راهبردی از این شیوه معماری است؛ به مثابه آینه‌ای تمام‌نما از خرد ایرانی در مواجهه با طبیعت.

میراث‌آریا: پیش از آنکه شهرها با سیمای امروزی‌شان قد علم کنند، سبک زندگی کوچ‌نشینی در جای‌جای ایران‌زمین جاری بود. زیست در دل طبیعت و همراهی با اقلیم، ریشه در کهن‌ترین لایه‌های تمدنی دارد. امروزه نیز اقوامی چون بختیاری، قشقایی، ترکمن، شاهسون و عشایر خراسان، همچنان حاملان این سبک حیات‌اند. زندگی کوچ‌نشینی، بنای خود را نه‌بر بستر سکون، بلکه بر مدار حرکت نهاده است؛ و معماری آن نیز، هم‌زمان با زیست، در حرکت است.

معماری بر مدار پویایی

معماری کوچ‌نشینی، در تعارضی آگاهانه با معماری شهری، به‌جای تمرکز بر ماندگاری، به انعطاف و پویایی پایبند است. در این نوع معماری، «بنا» نه سازه‌ای ایستا بلکه مفهومی متغیر و تطبیق‌پذیر است. سیاه‌چادر ایل بختیاری، آلاچیق ترکمنی، چادر عشایر خراسان شمالی و سایر اشکال مشابه، همگی نماد هوش اقلیمی انسان ایرانی در مواجهه با شرایط متغیر جغرافیایی‌اند.

سیاه‌چادر بختیاری، از موی بز بافته می‌شود؛ ماده‌ای طبیعی، پایدار و همگون با محیط کوهستانی. این چادر، در برابر باران، باد، سرما و تابش مستقیم آفتاب، مقاوم است و فضای درونی آن، نه بر اساس تجمل و زیبایی‌شناسی بصری، بلکه با نظمی اجتماعی-دینی سامان یافته است: در سمت راست، جایگاه میهمان؛ در مرکز، فضای پخت‌وپز؛ و در کناره‌ها، محل خواب. نوعی از فضاسازی که بازتابی از تقسیم کار، حرمت‌ها و مناسبات درون‌گروهی است.

در مقابل، آلاچیق ترکمن‌ها، با ساختاری مدور و مصالحی چون چوب، حصیر و نمد طراحی شده‌اند؛ فرمی مقاوم در برابر بادهای سهمگین دشت، که در عین حال، بازتابی از کیهان‌شناسی ترکمنی است. حتی نقوش نمدهای پوششی، حامل مفاهیم اسطوره‌ای، عرفانی و اجتماعی‌اند.

معماری بومی؛ هنر بقاء و پایداری

در این سبک معماری، اتکا به مصالح بومی و بوم‌آورد اصل نخست است. برخلاف معماری شهری که متکی بر زنجیره تأمین گسترده است، کوچ‌نشینان از دل طبیعت پیرامون خود، سازه‌هایی می‌سازند که هم کاربردی‌اند، هم زیبا و هم منطبق با اصول پایداری. امروزه، همین ویژگی، آن را به الگویی قابل استناد در گفتمان جهانی معماری سبز بدل کرده است.

چادر عشایر؛ منزلگاه یا معبد تفکر؟

زیست کوچ‌نشینی، صرفاً سبک زندگی نیست؛ سبک اندیشه است. همان‌گونه که در حکمت ایرانی، «حرکت» و «سیر» از مقامات عرفانی به‌شمار می‌آید، چادر عشایری نیز تجلی بیرونی همین سلوک معنوی است. چادری که هم سکونت‌گاه است، هم معبد تفکر، و هم نمادی از توکل، جست‌وجو و تحول.

معماری کوچ‌نشینی، در نهایت سادگی، حامل پیچیده‌ترین روابط انسانی است؛ ساختار خانواده، مراتب اجتماعی، آیین‌های دینی و نظام ارزشی، همه در درون ساختار چادر بازتاب می‌یابند. از این منظر، این نوع معماری، تجلی زنده فرهنگ است، نه صرفاً ساختار فیزیکی.

خطای توسعه‌زدگی در مواجهه با سبک‌های زیستی اصیل

در دهه‌های اخیر، نگاه توسعه‌زده و تقلیدی، این سبک زیستی را به حاشیه رانده است. درحالی‌که کوچ‌نشینی می‌توانست به‌عنوان الگویی فرهنگی، پایدار و متناسب با اقلیم ایران مورد بهره‌برداری قرار گیرد، غالباً مانعی برای توسعه معرفی شده است. این خطای راهبردی، نه‌تنها تضعیف فرهنگ عشایری را در پی داشته، بلکه گونه‌ای از معماری بومی ایرانی را نیز در معرض فراموشی قرار داده است.

راهبردهای احیاء و بازآفرینی

در این شرایط، رسالت نهادهای فرهنگی ایجاب می‌کند که با تدوین طرح‌های کلان برای مستندسازی، آموزش، بازآفرینی و ترویج معماری کوچ‌نشینی اقدام کنند.

توسعه گردشگری عشایری با محور معماری نیز، بستری برای احیای این میراث است. اقامتگاه‌هایی با حفظ فرم چادر اما مجهز به امکانات مدرن، می‌توانند هم الگویی از پایداری باشند و هم منبع درآمدی پایدار برای جامعه عشایری.

همچنین، مستندسازی دقیق نقشه‌های سنتی چیدمان، نقوش نمدها، فرم‌های آلاچیق و مصالح بومی، باید در اولویت پژوهشکده‌های معماری و مردم‌نگاری قرار گیرد. این داده‌ها، ثروت علمی و هویتی برای آیندگان‌اند.

معماری کوچ‌نشینی؛ واژه‌ای از زبان ایران‌شناسی

در منظومه تمدنی ایران، معماری کوچ‌نشینی حلقه‌ای هم‌وزن با سایر شاهکارهای معماری ایرانی است. همان‌گونه که چغازنبیل، مسجد جامع اصفهان یا باغ فین کاشان روایتگر فصولی از حیات ایرانی‌اند، چادر عشایری نیز، صفحه‌ای از این کتاب کهن است؛ صفحه‌ای که باید خوانده شود، نه به‌عنوان نوستالژی، بلکه به‌مثابه راهبردی برای آینده.

اگر در قرن بیست‌ویکم بخواهیم از معماری به‌عنوان زبان ایران‌شناسی سخن بگوییم، نباید تنها به طاق‌ها، مناره‌ها و بازارها اکتفا کنیم. چادر عشایر، در نهایت سادگی، شاید گواراترین واژه این زبان باشد؛ واژه‌ای که به‌تنهایی، روایتگر حکمت، پایداری، هویت و زیست‌بوم است.

انتهای پیام/

کد خبر 1404020300211
دبیر مهدی نورعلی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha