چرا باید مدافع تمدن ایران بود

باید توجه داشت که برتری‌طلبی با ثبت و نشان دادن برتری‌ها تفاوت دارد. چیزهایی مثل قدمت، باروری، قدرت ابداع، درجه‌ی نفوذ فرهنگی، و مشابه اینها متغیرهایی عینی و شفاف هستند که هنگام مقایسه‌ی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها به کار می‌آیند و بر مبنایشان می‌توان درباره‌ سلسله مراتب پیچیدگی و اهمیت فرهنگ‌های انسانی حکم کرد.

شروین وکیلی، جامعه‌شناس در یادداشتی نوشت: اگر به عنوان شهروندی ساده در صف مدافعان تمدن و فرهنگ دیرینه‌ام جای داشته باشم، مایه‌ سرافرازی است. بی‌شک من چنین موضعی دارم و برایم عجیب است و بیمارگونه، اگر کسی به عنوان عضوی از یک جامعه نسبت به ویرانی‌اش بی‌تفاوت باشد یا حتا موضعی دشمنانه نسبت به هویت خود داشته باشد. اما جدای از این، آنچه من درباره‌ تاریخ و تمدن ایرانی می‌گویم یکسره بحثی علمی است. یعنی هیچ گزاره‌ای در هیچ کتاب یا مقاله‌ای از من نخواهید یافت که در دفاع از این حوزه‌ی تمدنی باشد، و مستدل و مستند بیان نشده باشد. من مدافع این تمدن هستم، چون اهمیت و ارج عناصر نهفته در آن عینیتی بیرونی دارد و به حقیقتی رسیدگی‌پذیر بند است. تعصب آن است که پیشاپیش چیزی را فارغ از شواهد له و علیه‌اش برگزینیم، و ارادت به حقیقت آن است که بگذاریم شواهد و داده‌ها موضع‌مان را درباره‌ی آن چیز تعیین کند. موضع من درباره‌ی ایران از ارادت به حقیقت برآمده و برای همین تاکیدی سختگیرانه درباره‌ی عینیت داده‌ها و مستدل بودن بحثها و مستند بودن نتیجه‌گیری‌ها دارم و می‌کوشم اینها را در کارهایم رعایت کنم. روش‌شناسی سیستمی‌ام هم مجوزی برای تفسیرهای گل و گشاد به دست نمی‌دهد و به یکنواختی معیارهای سنجش در علوم انسانی و تجربی حکم می‌کند.

باید توجه داشت که برتری‌طلبی با ثبت و نشان دادن برتری‌ها تفاوت دارد. چیزهایی مثل قدمت، باروری، قدرت ابداع، درجه‌ی نفوذ فرهنگی، و مشابه این ها متغیرهایی عینی و شفاف هستند که هنگام مقایسه‌ی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها به کار می‌آیند و بر مبنایشان می‌توان درباره‌ی سلسله مراتب پیچیدگی و اهمیت فرهنگ‌های انسانی حکم کرد. اگر کسی فکر می‌کند مثلا فرهنگ نانویسای بومیان تونگوس سیبری که دامنه‌ی خاطراتش سه چهار نسل است، با فرهنگ نویسای سه هزار ساله‌ چینی در همسایگی‌اش برابر است، آشکارا دچار توهم و ابهام است. فرهنگ‌ها مثل آدمها و مثل همه‌ی چیزهای دیگر پدیدارهایی منحصر به فرد هستند که با هم تفاوت دارند و برخی‌شان کهن‌تر، بارورتر، و خلاق‌تر هستند و برخی‌شان ایستاتر، مهاجم‌تر، ویرانگرتر و خشن‌تر. بدیهی است که من به این شاخص‌ها اشاره می‌کنم و روشن است که وقتی می‌بینم تمدن ایرانی بر اساس متغیرهایی روشن و شفاف برتر از باقی تمدن‌هاست، آن را بیان کنم.

تمدن ایرانی در کنار تمدن مصری (که ۲هزار سال پیش منقرض شده) کهن‌ترین تمدن‌های تاریخ است. یعنی در این قلمرو است که برای نخستین‌بار یکجانشینی، شهرنشینی، نویسایی، و رام کردن گیاهان و جانوران تحقق می‌یابد. بز و گوسفند و گندم و جو که مبنای زندگی کشاورزانه هستند تنها در این قلمرو بومی‌اند و اینجا اهلی شده‌اند و به همه‌جای دیگر -از جمله مصر- صادر شده‌اند. شاخص دیگر زایندگی است. این که تقریبا همه‌ی ادیان مهم تاریخ -به جز دین دائو و کنفوسیوس- در قلمرو ایران زمین پدید آمده و تکامل یافته‌اند، قاعدتا امری تصادفی نیست. چون در طی پنج هزار سال تاریخ مدون بشری برای چهار هزار سال تداوم داشته و در مساحت ۱۵۰ میلیون کیومتری خشکی‌های زمین تنها در ده میلیون کیلومتر که قلمرو ایران زمین است تمرکز داشته است. شاخص دیگر پیچیدگی نظام اجتماعی است که با رمزگذاری سلسله مراتبی و نمادین شدن پدیدارها و رخدادها پیوند خورده، و این نکته‌ی مهمی است که تقریبا همه‌ی خط‌های دوران پیشامدرن -جز هیروگلیف و چینی- در ایران زمین تکامل یافته و اقتصاد پولی نیز همچنین بوده است.

طبیعی است که ارزش زیبایی‌شناسانه‌ آثار به ذوق و سلیقه‌ی افراد و محیطی که داوری می‌کند بستگی دارد. بنابراین من این بخش را معمولا از داوری‌هایم کنار می‌گذارم. اما آنچه درباره‌ این موارد با شاخص‌هایی عینی و ملموس می‌توان بیان کرد، آن است که باز قدمت و تنوع و پیچیدگی آنچه در ایران زمین تحول یافته با سایر تمدن‌ها قیاس‌پذیر نیست. تا پیش از ۱۵۰ سال پیش که پیانو وارد خانه‌ درباریان ناصرالدین‌شاه شد، تقریبا هیچ سازی نبود که از چین یا اروپا به ایران راه یافته باشد، اما هردوی این قلمروها از سازهای ایرانی بهره می‌بردند. به همین ترتیب پیچیدگی ساختاری و محتوایی شعر پارسی چیزی است که به ندرت آدمی عاقل درباره‌اش تردید می‌کند، و اگر هم تردیدی رخ دهد با شاخص‌بندی‌های روشن می‌توان افزون بودن این پیچیدگی را نشان داد.

این را باید در نظر داشت که در میان زبان‌های کلاسیک امروز دنیا، پارسی با یک هزار و ۱۰۰سال پیشینه‌مستقیم و ۳هزار سال پیشینه‌ تاریخی (پارسی میانه و باستان/ اوستایی و پارتی) کهنترین زبان ادبی و سیاسی زنده‌ی دنیاست. اندوخته‌ ادبی و علمی این زبان نیز چشمگیر است و به احتمال زیاد بیشترین متون ناخوانده مانده و منتشر نشده در میان زبان‌های کلاسیک هم به پارسی تعلق دارد. بنابراین بازشناسی و بازآموزی آن در سراسر قلمرو ایران زمین ضرورتی است که مستقل از ایرانی بودن یا نبودن‌مان، به صرفِ علاقه به معنا و فرهنگ می‌شود به کرسی‌اش نشاند.

من البته ادعا نمی‌کنم تمدن ایرانی در همه‌ی حوزه‌ها از تمدن‌های دیگر برتر است. روشن است که طی سه قرن گذشته ما با افول سیاسی و تباهی اجتماعی پردامنه‌ای دست به گریبان بوده‌ایم. اما در شرایطی که اصولا حضور این تمدن انکار می‌شود و بحث آکادمیک از آن نوعی تابو محسوب می‌شود، به نظرم ضرورت دارد داده‌های موجود در این زمینه را گردآوری کنیم، آن را در بافتی علمی و مستدل بگنجانیم، و از تمامیت و اهمیت این تمدن در بستر تاریخ جهان دفاع کنیم. این جنگیدن برای مفهوم ایران هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی معنا دارد، و هم به لحاظ معنایی و فرهنگی. یعنی از سویی بایگانی بی‌نظیری از معناهای ارزشمند فراموش شده در اختیار داریم که انقراض‌شان مایه‌ دریغ است، و از سوی دیگر برنامه‌هایی متکثر و متداخل برای ویرانی این حوزه‌ی انسانی و غارت منابعش فعال است، که نادیده‌ گرفتن‌شان علامت ساده‌لوحی است. در نتیجه من اصراری درباره‌ی برتر دانستن چیزی ندارم، ولی وقتی شواهد پیچیدگی و قدمت و باروری افزونتر یک خوشه از فرهنگ را به کرسی می‌نشانند، در برتر شمردن آن تردیدی نشان نمی‌دهم.

انتهای پیام/

کد خبر 1404060400177
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha