سیدرضا صالحیامیری وزیر میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در یادداشتی در پایگاه اطلاع رسانی دولت نوشت: سفر به زنجان در قالب شصت و هشتمین سفر استانی، برایم یک «حرکت معرفتی» بود؛ حرکتی که افق فهم ما را از زنجان از مرتبه یک استان اداری، به مرتبه یک «ژئو–فرهنگ»، یک «گرهگاه معرفت تاریخی» و یک «سرمایه راهبردی در مهندسی آینده ایران» ارتقا میدهد. زنجان در این سفر، برایم یک متن بود؛ متنی با سطرهایی از تاریخ، حاشیههایی از معنا، لایههایی از هویت و بندهایی از امکان؛ متنی که اگر درست خوانده شود، میتواند به عنوان یکی از ستونهای معماری آینده فرهنگی ـ تمدنی ایران عمل کند.
در منطق حکمرانی فرهنگی، هر جغرافیا، حامل یک صورتبندیِ معنایی است. زنجان، در کانون شاهراههای شمالغرب و غرب کشور، محل شکلگیری «گردش فهم» و «چرخش معنا»ست. همین موقعیت شبکهای ـ راهبردی است که این استان را واجد ظرفیتِ تبدیل شدن به یک هسته تولید معنا، سکویِ تبدیل سرمایه فرهنگی به سرمایه راهبردی و یکی از کانونهای شکلدهنده آینده ملی میکند.
گنبد سلطانیه، در این خوانش، یک «پدیدار معرفتی» است. این گنبد، معماری یک جهانفهمی است؛ تقطیر یک دوره از سیاست، دانش، هنر و تصوری که ایران اسلامی از نظم جهان داشته است. سلطانیه، صورت مادیِ اندیشهای است که در آن «قدرت»، «زیبایی»، «نظم»، «توحید» و «حکمت» در یک قالب معماری به هم پیوند خوردهاند. مردان نمکی نیز ساکتترین اما نافذترین روایتگران تاریخاند؛حافظانی که با سکوت چند هزار سالهشان، پیوستگی وجودی این سرزمین را یادآور میشوند. زنجان، در این معنا، یک تبارنامه تمدنی است.
آزادسازی ۸۰ هزار مترمربع از بافت شهری و تبدیل آن به یک مجموعه فرهنگی ـ موزهای، نشانگر گذار زنجان از «میراثداری منفعل» به «مدیریت فعالِ حافظه» است؛ مرحلهای که در آن حافظه تاریخی نه در ویترین، بلکه در «جریان توسعه» قرار میگیرد. بازار زنجان، با ۹۲۴ حجره زنده، شاهدی است بر اینکه زنجان، گذشته را یخزده نگه نداشته و آن را در مدار زندگی معاصر چرخانده است.
در خدابنده، آرامگاه قیدار نبی(ع) یک نشانۀ معرفتی است؛ پیوندی میان تاریخ قدسی و تاریخ زمینی. این پیوند، بخشی از همان چیزی است که در نظریه حکمرانی فرهنگی، «اسطوره بنیادین» نامیده میشود؛ بنیادهایی که به جامعه عمق وجودی و جهت اخلاقی میبخشند.
با این همه، ظرفیت زنجان در «امکان آینده» آن است. طبیعت موزون، روستاهای زنده، سرمایه انسانی توانمند و تجربه زیسته اجتماعی، زنجان را واجد قابلیت تبدیل شدن به یکی از کانونهای گردشگری پایدار ایران کرده است. اما برای تحقق این امکان، باید از منطق «پروژهنگری» عبور و به سمت «نظامسازی گردشگری» حرکت کرد. نبود هتل پنجستاره، نبود برخی امکانات استاندارد و نبود یک نظام ادغامی میان گردشگری، اقتصاد خلاق و برندسازی منطقهای، حلقههای مفقود زنجان است. تشکیل کمیته راهبردی گردشگری و برنامهریزی برای نشست جامع سرمایهگذاری، گامی در جهت همین نظامسازی است.
صنایعدستی زنجان، بهویژه فلزکاری، چاقوسازی و مسگری، «دانش فشردهشده فرهنگ»اند. این میراث تکنیکی ـ فرهنگی میتواند با زبان برندسازی جهانی و نظام توزیع بینالمللی، از سطح هنر محلی به سطح «صنایع خلاق جهانی» منتقل شود.
زنجان اما بیش از همه، سرزمین سهروردی است؛ سرزمین فلسفهای که عالم را نه با منطق سایه، بلکه با «منطق نور» میفهمد. حضور سهروردی در حافظه این خطه، یعنی اینکه زنجان نه فقط یک بستر فرهنگی، بلکه یک اقلیم معرفتی است؛ اقلیمی که میتواند به بازتعریف نقش ایران در جهان معاصر یاری رساند. آیینهای محرم زنجان نیز تجلی یک «سرمایه اجتماعی آیینی» است؛ سرمایهای که در نظریههای پایداری اجتماعی، یکی از عناصر زیرساختی جامعه تابآور تلقی میشود.
در شورای اداری استان، از امید، اعتماد، انسجام و کارآمدی سخن گفتم؛ این واژگان «چهار مؤلفه بنیادین حکمرانی پایدار» به شمار میروند. امید بدون اعتماد برپا نمیشود؛ اعتماد بدون امنیت اجتماعی تثبیت نمیشود؛ امنیت اجتماعی بدون مشارکت اجتماعی عمق نمیگیرد و مشارکت اجتماعی بدون کارآمدی، دوام نمییابد. این چهارگانه، شاکله معماری آینده ایران است؛ معماریای که باید میان حافظه و آینده، میان هویت و توسعه و میان فرهنگ و حکمرانی پلی پایدار بسازد.
زنجان، در این منظر، یک «مسأله راهبردی» است؛ یک «صحنه آزمایش مدل ایرانی حکمرانی فرهنگی»؛ یک «گِرهگاه معنا» که میتواند در طراحی آینده ایران نقشی کلیدی بازی کند. اگر زنجان بتواند تاریخ خود را به راهبرد تبدیل کند و هویت خود را به برنامهریزی پیوند بزند، این استان یکی از کانونهای پیشران معماری آینده ایرانی ـ اسلامی خواهد بود؛ آیندهای که ایران را نه تنها در آیینه گذشتهاش، بلکه در افق جهانی فردایش بازنمایی میکند.
انتهای پیام/

نظر شما