به گزارش میراث آریا، به مناسبت ثبت «هنر آئینه کاری در معماری ایران» در بیستمین نشست کمیته بین دولتی پاسداری از میراث نا ملموس یونسکو در شهر دهلی هند، رجبعلی لباف خانیکی، باستان شناس و چهره ماندگار میراث فرهنگی یادداشتی به شرح زیر نوشته است:
آئینه پدیدهای چندوجهی است که نهتنها در معماری ایفای نقش میکرده، بلکه در فرهنگ عرفانی و فلسفی، روانشناسی، زیباشناسی، خداشناسی، خودشناسی و ادبیات عاشقانه نیز جایگاهی والا داشته و جانمایهٔ تعابیر شاعرانه شده است؛ مانند:
عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ من در طلبِ خام افتاد
حُسنِ رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد
اینهمه نقش در آینهٔ اوهام افتاد
یا:
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن، آینه شکستن خطاست
آب و آئینه در نزد ایرانیان همواره بهعنوان دو نماد پاکی، روشنایی و راستگویی شناخته میشدهاند و احتمالاً کاربرد آئینه در معماری نیز با این معنا بیارتباط نبوده است.
آئینه به لحاظ کاربردی از پیشینهای کهن و پرماجرا برخوردار است. برخی معتقدند که حتی پیش از ابداع آئینه، انسانِ مشتاقِ دیدن چهرهٔ خود، میتوانسته انعکاس صورتش را در برکه یا ظرفی پر از آب مشاهده کند. گفته میشود که در حدود ۶۲۰۰ سال پیش از میلاد، در زیستگاهی به نام «چاتالهویوک» در نزدیکی قونیهٔ ترکیه، انسان با صیقل دادن قطعهسنگی از جنس آبسیدین، نخستین نمونههای آئینه را ساخته است.
در کاوشهای باستانشناسیِ زیستگاههای عصر برنز (۳۴۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از میلاد)، مانند «تپهٔ سیلک» نزدیک کاشان، «تپهٔ حصار» نزدیک دامغان و «شهر سوخته» نزدیک زابل، آئینههایی از مس و برنز یافت شده است. این آئینهها که گاه در قبور مشاهده شدهاند، در شمار لوازم آرایش ارزیابی میشوند. در دوران پیش از تاریخ و دوران تاریخی، آئینهها از صفحات فلزیِ گرد و صیقلی ساخته میشدند.
نخستین آئینهٔ شیشهای در قرن اول میلادی توسط رومیان اختراع شد و بعدها در آن دیار بُعدی فلسفی نیز به خود گرفت؛ تا آنجا که گفتهاند سقراط، فیلسوف یونانی، به جوانان توصیه میکرد خود را در آئینه بنگرند و همانگونه که ظاهرشان را میآرایند، رفتارشان را نیز نیکو سازند.
در قرون وسطی، آئینه حرمت و محبوبیت خود را در اروپا از دست داد؛ زیرا بر پایهٔ باورهای خرافی، کسی که در آئینه مینگریست، شیطان را در پشت آن همراه خود میدید!
اما در ایران، آئینه همواره نماد نور، شفافیت، صداقت و جلوهٔ حق و حقیقت بوده است:
بازآ و در آینهٔ جان جلوهگری کن
ما را ز غمِ هستیِ بیهوده بری کن
آئینهٔ شیشهای از سدهٔ دهم هجری قمری بهعنوان یکی از اقلام وارداتی از اروپا، بهویژه از ونیز، وارد ایران شد. بسیاری از این آئینهها در مسیر حملونقل میشکستند و ایرانیان برای بهرهبرداری از قطعات شکسته، راهکاری ابتکاری یافتند و از آنها در قالب آئینهکاری استفاده کردند؛ بدینترتیب، آئینهکاری در معماری ایران بهطور رسمی آغاز شد. این موضوع را شاعری به نام کشمیری در قرن یازدهم هجری قمری چنین به نظم کشیده است:
هر پارهٔ دلم چمنی از نگاهِ اوست
آئینه چون شکسته شد، آئینهخانه است
در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، آئینهکاری به اوج رونق و ظرافت خود رسید. صفحات نازک شیشهٔ ویژهٔ آئینهکاری که در آلمان ساخته میشد، به ایران ارسال و سپس به قطعات کوچک با اشکال هندسی متنوع برش داده میشد و بر دیوارها، ستونها و سقف فضاهای معماری نصب میگردید.
در آغاز، آئینهکاری بهصورت نصب صفحات یکپارچه بر دیوار انجام میشد؛ مانند دیوار سرحوضِ عمارت چهلستون که بهدلیل انعکاس ستونها در آن، به «آئینهٔ چهلستوننما» شهرت داشت.
بهتدریج، قطعههای آئینه کوچکتر شدند، تا آنکه در پایان سدهٔ سیزدهم هجری قمری، به اشکالی چون مثلث، لوزی و ششضلعی درآمدند. هنرمندان ایرانی با کنار هم نشاندن این قطعات، نقشهای گیاهی و هندسیِ زیبایی همچون قاببندی، شمسه، ترنج، لچک، قطارسازی، اسلیمی، مقرنس و نیمکرههای گودِ موسوم به «کاسه» میآفریدند و آنها را در هماهنگی کامل با هنر، فرهنگ و عرفان ایرانی به کار میگرفتند.
هدف اصلی آئینهکاری در فضاهای معماری، انعکاس نور و افزایش روشنایی بود. این هنر ابتدا در کاخها و کوشکها، مانند کاخ گلستان تهران و آئینهخانهٔ بجنورد، به کار رفت؛ اما بعدها به اماکن مذهبی چون حرم مطهر امام رضا (ع) در مشهد، حرم حضرت معصومه (س) در قم، شاهچراغ در شیراز و بسیاری از بقاع متبرکه در سراسر کشور راه یافت و با توجه به جایگاه عرفانی خود، به یکی از غالبترین و گستردهترین تزئینات این بناها تبدیل شد.
انتهای پیام/
نظر شما