خواستگاه آیینی که همواره باران را طلب میکند، سرزمینها و زیست بومهایی با باران اندک است، در این مناطق شیوههای کشت و کار، یکسره هوابین است، یعنی وابسته به بارش، به ویژه بارشهای بهاری است و همین شرایط آب و هوایی گاهنامه اقلیمی ویژهای را در این سرزمینها پدیدار کرده که نمونه آن گاهنامه شیشهها است و آیین بارانخواهی نیز بخشی از فرهنگ این سرزمینهاست.
در مقابل آیینهای بارانخواهی، آیینهای آفتابخواهی نیز وجود دارد که مربوط به آبسالی یا ترسالی است؛ اگر مقایسه مختصری بین این دو آیین انجام شود، مشخص میشود که کاملا متضاد هستند ولی عامل مشترک میان این دو آب است که همواره دل مشغولی انسان بوده است.
تفاوت مهم این دو آیین یکی در این است که آیین آبسالی پس از بارشهای کافی و فراوان انجام میشود که طبیعتا جشنها و آیینهایش با شادی و کارهای شادمانه همراه است، در حالی که در آیین بارانخواهی در شرایط خشکسالی و کمبارانی انجام میشود که در آن ترس و نگرانی بیشتری موج میزند. آیین بندآمدن باران در مناطق شمالی، به طور مثال در فصل رسیدن برنج که نیاز به آفتاب است، انجام میشود.
نمایش آداب و اعتقادات کهن ایرانی در چومچه خاتون
چومچهخاتون عنوان نمایشی ایرانی است که چون بسیاری از نمایشهای ایرانی با تغییرات محتوایی صد درصد، خوشبختانه هنوز هم در بسیاری از نقاط ایران به ویژه در شهرهای کوچک و روستاهای کشور با نامها و عناوین متفاوت و با موضوعیتی واحد و ساختاری همانند اجرا میشود، این عناوین عبارتند از چومچه خاتون، چومچه گلین، بو که باران، گشنیزو، گشنیز. این کلمات به تحقیق دارای معنای واحدی هستند اگرچه در صورت ظاهر متفاوت به نظر میرسند.
این نمایش در جمهوری آذربایجان، آذربایجان شرقی و غربی ایران، زنجان، یزد، کرمان، خوزستان، لرستان، همدان، کرمانشاه، کردستان ترکیه، کردستان عراق، کردستان ایران با نامهای فوق در وقت وقوع خشکسالی به اجرا در میآید.
چومچه خاتون جلوهای واحد از ایزدبانوی آب در اوستا یعنی آناهیتا است. باید یادآور شد که یکی از علتهای اجرای بیشتر این نمایش در قسمتهای غربی ایران این است که ستایش آناهیتا مدتها فقط در غرب ایران رواج داشته است، اصل و بن این نمایش سرچشمه گرفته و برخاسته از فرهنگ ودایی قوم هند و ایرانی است.
آذربایجانیها به قاشق چوبی چومچه میگویند، مردم هنگامی که با کم آبی وعدم نزول باران مواجه میشوند، پارچهای رنگین به چومچه میبندند و آن را تزیین میکنند و سپس به در خانه مردم محله و یا روستا میروند و با بلند کردن چومچه رنگین، در کوچهها به راه میافتند و سرودهای بارانخواهی سر میدهند، عدهای نیز با طبل و دهل چومچهگردانان را همراهی میکنند. بارانخواهان ضمن بارانخواهی در شهرها و روستاها میچرخند و وقتی به در خانهای میرسند، انعام دریافت میکنند.
علاوه بر این در زبان آذری به نوزاد قورباغه، «چومچه قویروق» گفته میشود، این نام به معنی دم شبیه به چومچه است، این حیوان کوچک در آب مرداب و باتلاقی زندگی میکند و چنانچه بارندگی کم شود، بهزودی خواهد مرد که در برخی مناطق به این حیوان نیز در اشعار خود اشاره میکنند و به زبان آن، از خداوند طلب باران دارند.
چومچه خاتون نمایشی مختص سالهای خشکسالی
گفته شده این نمایش، ویژه سالهای خشکسالی بوده و هست، بنابراین اگر در بهاری علایم خشکسالی مشاهده گردد و از اول فروردین تا نیمه دوم اردیبهشت به بعد باران نبارد، اهالی شهر، روستا و یا منطقه برای طلب باران (بارانخواهی) از خداوند متعال، اقدام به اجرای نمایش میکنند.
زنی از زنان روستا، موظف میشود، به سراغ چومچهخاتون رفته و آن را از صندوقخانهای تاریک با سقف تیر چوبی که از خشکسالی قبل پنهان کرده بیرون بیاورد، سپس در صورت نیاز به بازسازی و تعمیر که این هم به عهده شخص وی است، چومچه را برداشته و با پارچههای مختلف آن را تزیین کرده و به صورت عروسکی در میآورد.
پس از آن کودکان روستا در محل خانه سیده آغا در حالی که هر کدام خورجینی در دست دارند جمع شده و چومچه خاتون را یکی از افراد در دست گرفته و در کوچههای شهر راهی میشوند، در این هنگام دختران مشایعت کننده چومچه خاتون که هرکدام دو قطعه سنگ قلوه رودخانهای از پیش آماده کرده یا دو چومچه به همراه آوردهاند، به دست گرفته و با تم و ریتمی خاص به یکدیگر کوبیده و یک صدا چنین میخوانند:
چمچه گلین نه ایستر…ای چمچه عروس چه میخواهد
اللهدان یاغیش ایسته…از خدا باران بخواه
الله بیزه یاغیش ور…خدایا به ما باران عطاکن
دیم لرمیز قورو دور…کشت دیم ما خشک شده
درحالی که دختران چومچه خاتون را چون علمی بالا گرفته و با تکرار شعر مذکور و سنگزنی یا چومچه زنی به سمت آبادی حرکت میکنند و وارد کوچه و محلههای آبادی میشوند، به در هر خانه که میرسند، صدایشان را بلندتر کرده و سنگها را محکمتر به هم میکوبند و بلندتر میخوانند تا اگر کسی در اندرون خانه خویش مشغول کاری است صدایشان را بشنود و برای چومچه خاتون نذر و نیاز بیاورد و به توبرهکشان تحویل دهد و خود را در این مراسم نیایشی و نمایشی سهیم سازد.
پس از دورگردانی چومچه خاتون و جمع کردن نذورات از تمامی خانههای آبادی آنچه را که جمعآوری شده، به خانه سیده آغا برده، در نزد وی به امانت میگذارند. زنان آبادی گرد یکدیگر جمع شده، مواد غذایی به امانت گذاشته شده در خانه سیده آغا را تحویل گرفته و اقدام به پختن آش میکنند که به آن (آش چومچه خاتون) میگویند.
این آش برای ظهر آماده شده و ظهر تمامی اهالی آبادی فقیر و غنی در حالی که ظرفی متناسب با نیاز خود به دست دارند در میهمانی چمچه خاتون جهت خوردن آش و صرف چای که در کنار دیگهای آش تدارک دیده شده حضور مییابند.
بعد از صرف نهار و نوشیدن چای بدون استثنا همگی برخاسته، به محض ورود به خانه سیده آغا، زنان و دختران مشغول شستن ظرفها شده و تمامی آنها را پس از شستن در جایی جمع میکنند و آب حاصل از شستن ظرفها به روی بامها میبرند و در ناودانهایی که رو به قبله واقع شدهاند خالی میکنند، با شرشر ریزش آب از ناودانها زنان به هیجان آمده با صدای بلند صلوات میفرستند.
پس از آن مواد تهمانده آش در ته دیگها را که در ظرفی دیگر جمع کردهاند به پشت بام برده و برای پرندگان میریزند و خود پایین آمده، ضمن تشکر از سیده آغا راهی خانه خود میشوند و سیده آغا بار دیگر چومچه خاتون را به جای پیشین که پنهان کرده بود برده، برای وقتی دیگر پنهان میکند.
متاسفانه این مراسم مانند بسیاری از آیینهای کهن در معرض فراموشی است و جوانان اطلاعات اندکی در این زمینه دارند و با از دست دادن بزرگان روستاها، امکان فراموشی کامل آن وجود دارد. مراسم باران خواهی چومچه خاتون جزئی از فرهنگ آذربایجان و مردم این دیار است که با تمام اعتقادات خود آن را انجام میدهند و به آن باور دارند که حفظ و ثبت این مراسم، ثبت بخشی از حافظه فرهنگی این مردم بود که توسط ادارهکل میراثفرهنگی استان انجام شد.
این مراسم موجب افزایش پیوندهای اجتماعی، ترویج فرهنگ آذربایجان، حفظ ارزش معنوی و حفظ سنتها و فرهنگهای اصیل شده و نشان دهنده باورها و اعتقادات مردمان کهن سرزمینمان است که در راستای احیای آن در کنار ثبت ملی مراسم چومچه خاتون، اداره کل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان جشنواره با عنوان مراسم آیینی چومچه خاتون برگزار کرده است.
انتهای پیام/