پیشینه آشنایی حقیر با مرحوم دکتر حسین یقینی به اوایل سال ۱۳۸۴ خورشیدی باز میگشت، و این درست زمانی بود که تازه فعالیتم را در سازمان میراثفرهنگی و گردشگری استان اصفهان آغاز کرده بودم و با توجه به فعالیتهای فرهنگی و آموزشی خود، با تنی چند از دوستداران پیشکسوت اصفهان همچون: شادروان منوچهر دانش، شادروان حسین یقینی، ابراهیم آذری و بهنام دودینیا در کنار سایر دوستداران فرهیخته اصفهان افتخار آشنایی یافتم.
فراموش نمیکنم که همزمان با پاسداشت هفته میراثفرهنگی سال ۱۳۸۴ این عزیزان محفلی کوچک ولی صمیمی را در محل سازمان ملی جوانان (پیشین) تشکیل داده و از حقیر نیز به منظور شرکت در این محفل دعوت بهعمل آوردند، من نیز که در آن زمان شور ابتدای دوران جوانی در سر داشتم با افتخار این دعوت را پذیرفته و در آنجا بود که برای اولین بار حسین یقینی را دیدم، مردی بلند قامت که در ابتدای دوران کهنسالی بود، لکن شخصیتی بود با هیبت و گردنفراز و در عین حال با ادب و مهرورز که با شیدایی تمام از تجاربش در امر حفاظت از میراثفرهنگی اصفهان سخن میراند.
دومین دیدار در سال بعد در کنفرانس ملی پاسداشت مقام علمی و فرهنگی شیخ بهایی که به همت پژوهشکده میراثفرهنگی، سازمان میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی کشور برگزار شد و اینجانب در برگزاری آن مشارکت داشتم صورت گرفت، نقطه اوج این ملاقات زمانی بود که پژوهشگری در باب معماری و راز گرم شدن آب در گرمابه منسوب به شیخبهایی داد سخن میداد، در پایان ارائه مقاله و در زمان تنفس برای ارائه مقاله بعد، ناگاه همچون سایر حضار مشاهده کردم که مرحوم یقینی به عنوان منتقد این مقاله از میان جمعیت به پا خواست و با صلابت و اعتماد به نفس تمام به مدت بیش از ۳۰ دقیقه یک نفس از تحقیقات خود در خصوص چگونگی گرم شدن رازآلود آب این حمام تاریخی سخن گفت و نشست را در خاموشی بهت و سکوت مطلق فرو برد و آنجا بود که کلام مولایمان امیرمومنان علی (ع) مصداق مییافت که فرمود: سخاوت و شجاعت، خصلتهای والایی هستند که خداوند سبحان آن را در وجود هر کس که دوست داشته و او را در همه حال آزموده قرار میدهد.
به این ترتیب بود که فرد تازه کاری همچون من شیفته رفتارش شدم، خوشبختانه از آن به بعد همهساله در محافل مختلفی که به مناسبتهای مختلف تشکلهای دوستداران مواریث فرهنگی بر پا میکردند، مشارکت و با تفکرات او بیشتر آشنا میشدم به گونهایی که در یکی از این محافل از خود و زندگی فرهنگیاش سخن گفت که چگونه در عنفوان جوانی در چند رشته علمی از جمله معماری داخلی و داروسازی تحصیل کرده، همچنین از عشق دوران جوانی خود به تحصیل در رشته تاریخ سخن راند و میگفت که در زمره اولین گروه دانشجویان رشته تاریخ در گروه جدید التاسیس تاریخ در دانشگاه اصفهان در دهه۴۰ خورشیدی بوده و آنجا بود که شور و معرفی شناخت مواریث فرهنگی و معرفی آنها در اثر همنشینی با بزرگانی همچون شادروان دکتر لطفالله هنرفر در وجودش شکل گرفت و از آن زمان بود که همت خود را مصروف معرفی شایسته مواریث ارزشمند تاریخی و لزوم حفاظت از آنها به نسلهای مختلف مردم این سرزمین و لزوم زدودن برخی اشتباهات و حتی خرافات از این میراث ارزشمند کرد.
در نشستهای مختلف بود که متوجه شدم مطالعات میدانی و کتابخانهای وسیعی در حوزه مردمشناسی فرهنگی و شناخت کالبد معماری آثار تاریخی و تزیینات مرتبط با آثار دارد و این درحالی بود که بیان شیوا و اعتماد به نفس بالایی که داشت در کنار استغنا مالی به او این اجازه را میداد که بیمحابا در طول بیش از۵۰ سال به مصاف با کسانی برود که در ظاهر به مواریث فرهنگی اهمیت میدادند و در باطن با شرکت در این محافل به دنبال برآورده ساختن نیات غیر فرهنگی بودند.
حوزه فعالیتهای او در طی پنجاه سال فعالیت علمی و فرهنگی در حوزههای تاریخ، معماری و تاریخ علم پزشکی متمرکز شده بود به گونهای که خود مینویسد در طراحی داخلی هم نقشی داشته به نحوی که همکاری با تیم هنرمندان و معمارانی که در بازسازی هتل زیبای عباسی نقش داشتند همچون: مهدی ابراهیمیان، یسایی شاجانیان، رضا ارحام صدر و دیگر هنرمندان از افتخارات اوست، او همچنین در طراحی نماد دانشگاه اصفهان برگرفته شده از تزیینات ایوان نظام الملک مسجد جامع عتیق اصفهان نقشی اساس داشت که نقشی جاودان از او به یادگار باقی مانده. از او همچنین اثر مکتوبی در ۵ جلد با نام دانشنامه داروسازی و تاریخچه داروخانهداری در اصفهان به یادگار مانده که بنا به گفته اصفهانشناس فرهیخته، مهندس ابراهیم آذری این کتاب ۵ جلدی را بهطور رایگان به دوستداران اصفهان تقدیم میکرد.
از آخرین کارهای فرهنگی که در آن با سایر دوستداران اصفهان همچون: دکتر سیروس شفقی و حشمتالله انتخابی همگام بود تلاش برای ثبت اول آذرماه به عنوان روز اصفهان بود که به همت این دوستداران در سال ۱۳۹۷ پس از ۲۰ سال پیگیری و تلاش بیوقفه به بار نشست.
حال که چند روزی است از درگذشت این دوستدار برجسته که بیش از۵۰ سال چشم اصفهان بود میگذرد با اندکی تعمق در احوال حیاتش در مییابیم که این انسانهای فرهیخته نسلی بیتکلف و ساده زیست بودند که شاید ایرانیان در آینده کمتر شاهد بروز و ظهورشان باشند. پس آن هنگام که به این نکته میاندیشیم این شعر حضرت مولانا را در وصف این فرهیختگان تاریخ ساز زمزمه میکنیم:
ماییم که از بادهی بیجام خوشیم / هرصبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما / ماییم که بیهیچ سرانجام خوشیم
روانش شاد.
انتهای پیام/