در چهارمین روز از اردیبهشتماه که آن را زیباترین ماه اصفهان میخوانند، بهویژه امسال که شهر با جریان دوباره اما کم رونق زایندهرود بهشتی جانافزا شده، میهمان اجرای یک نمایش سنتی با عنوان «گلگشتی در خاطرات گلخن و گرمخانههایی که بود» شدیم، لذا بر آن شدیم تا چند کلامی در باب تلاش عزیزانی که در باب میراث ارزشمند فرهنگی این سرزمین کهن با زبان هنر تئاتر به هنرنمایی پرداختند سخنی رانده شود.
بیتردید شاید همگان مَثَل معروف اصفهان نصف جهان را شنیده باشند، اگرچه شاید این مَثَل کهن برای برخی کمی اغراقآمیز به نظر رسد، اما اگر نگاهی ژرف اندیشانه به هنرهایی که در میراث کهن این جهان شهر افسانهای وجود دارد بهویژه معماری آن بیندازیم درمییابیم که نیاکان خداجویمان با اتکا به اعتقادات الهی، در قالب هنرهای بیبدیل و اصیل ایرانی ازجمله معماری، گویی نیمی از این جهان شهر افسانهای را در قالب فلسفه و عرفان در آسمان و عالم باقی و نیم دیگر آن را در عالم فانی و در این جهان خاکی در سدههای مختلف بهویژه در سده یازدهم هجریقمری و عصر صفوی، بنا نهادهاند، پس در اینجاست که این مَثَل مفهوم مییابد.
با این وصف به نیکی با نگریستن به آنها درمییابیم که بسیاری از زیباییهای خلقت خداوندی از یکسو و دست سازههای نیاکان، به یکسان در این بخش از زمین خدا یکجا جمع شده است.
محمدرضا رهبری دوستی که بیش از 2 دهه است میشناسمش، انسانی است پویا و فرهیخته که دیر زمانی است ضمن فعالیت در حوزههای مختلف فرهنگی و هنری، تفکرات فرهنگی خود را در قالبهای مختلف ازجمله در قالب هنر تئاتر به دوستداران فرهنگ و هنر این سرزمین ارائه میکند، روی همین اصل زمانی که چند روز قبل از حقیر دعوت به عمل آورد تا در اجرای تازهترین اثر هنریاش در قالب تئاتری که با مضمون «میراثفرهنگی خاموش این سرزمین افسانهای» نگاشته است حضور یابم با شوق فراوان پذیرفتم.
این بار صحنهای که برای اجرای تئاترش در نظر گرفته است برای همچون منی که سالها است در سازمان میراثفرهنگی مشق یادگیری فرهنگ میکنم بسیار نامآشنا است.
حمام تاریخی علیقلی آقا که در عصر صفوی در قلب محله زیبا و تاریخی علیقلی آقا بنا شده و این محله هنوز بسیاری از عناصر تاریخی خود را حفظ کرده است.
نمایشنامه محمدرضا رهبری بیتردید در قالب زبان هنر، سوگنامهای در چگونگی ویرانی یکی از زیباترین حمامهای اصفهان یعنی حمام خسرو آقا است که در عصر صفوی توسط برادر علیقلی آقا یعنی خسرو آقا در محور شمالی دولتخانه صفوی بنانهاده شد و مانند بسیاری از بناهای تاریخی اصفهان در ایام گسترش تدریجی، اما نامتوازن اصفهان به تیغ نادانی سپرده شد و امروز تنها چند ستون و خاطراتی چند از آن باقیمانده است.
انتخاب مکان اجرای نمایش در محل حمام علیقلی آقا که برخلاف حمامی که برادرش ساخت، حیاتی دوباره یافته بسیار هوشمندانه انجام شده، زیرا داستان نمایش حول محور آثار تاریخی اصفهان و غفلتهایی که در نگاهبانی از آنها صورت پذیرفته دور میزند.
پس از تلالو صدای موسیقی سنتی و اصیل ایرانی در فضای زیبای گرمخانه این حمام صفوی، نمایش با گفتمان خبرنگاری جوان که پس از گذشت ۲۸ سال از فاجعه ویرانی حمام، هنوز به دنبال مرهمی برای زخم حاصل از ویرانی این حمام میگردد آغاز میشود.
سپس گذار سربازی که ۲۸ سال قبل در میراثفرهنگی اصفهان خدمت میکرده (و در زمان حادثه تخریب تعمدی این حمام در اصفهان بوده) دوباره به این شهر تاریخی میافتد و مجادلهای چند میان این خبرنگار و سرباز که حال در سنین میانسالی است برای اقرار به آنچه در آن شب شوم در خصوص چگونگی تخریب این حمام دیده است درمیگیرد که این مجادله تا پایان نمایش و در نهایت قانع شدن سرباز به سخن گفتن در باب آنچه در آن شب دیده ادامه مییابد.
در ادامه، کارگردان نمایش با بهرهگیری از سنتهای اصیل اصفهان به معرفی حیات اجتماعی و فرهنگی 100 سال اخیر اصفهان پرداخته و داستان نمایش را از زبان یک کارمند گمرک که برای رفتن به اهواز مدتی در به دلیل نبود وسیله نقلیه مجبور به اقامت در اصفهان است پی می گیرد.
در این بخش پیگیریهای گاه و بیگاه یکی از دوستدارن نام آشنای میراث فرهنگی اصفهان، یعنی شادروان پور موسی که با تماسهای مکررش با مسئولان مختلف خواستار نجات آثار تاریخی اصفهان است و اکثرا هم به نا امیدی امثال او می انجامد برای حقیر به مناسبت فعالیتهایم در میراثفرهنگی چقدر آشناست.
در صحنه دیگر، خاطرات مرحوم صغری خانم از ایام کارش در حمام و آدمهای مختلفی که دیده را میبینیم، او از آخرین بازماندگان کارکنان بخش حمام زنانه حمام خسرو آغا بود و او نیز همانند مرحوم پور موسی چند سال گذشته به رحمت خدا رفت. گفتمان ساده و مردم وارش در این نمایش با گویش زیبا و اصیل اصفهانی به ویژه با گویش بانوان مسن اصفهانی همراه می شود که این گویش در گفتار نهنه خانم که خانهاش را برای امرار معاش به رهگذران و مسافران در راه مانده کرایه میدهد در صحنه دیگر ادامه می یابد.
سایر بازیگران درصحنههای دیگر همچون حاج ماشاءالله و ملایعقوب کلیمی در قالب مردمی که 100 سال اخیر در اصفهان زندگی میکردند نیز بازی روانی را از خود ارائه میدهند، اما آنچه در تمام بخشهای این نمایش بیش از هر چیز دیگر روح و روانمان را نوازش میدهد، داستانی قدیمی از حیات اجتماعی مردمی کهن است که در آن ارائه میشود، یعنی حیات اجتماعی و فرهنگی مردمی که در طی تحولات 100 سال اخیر ایران و جهان شکل گرفته، در این نمایش در قالب فرهنگ فولکلوریک مردم اصفهان، گویش اصیل اصفهانی، پوشش سنتی، آدابورسوم اقوام و حتی اقلیتهای مذهبی اصفهان در معرض نگاه بینندگان قرار میگیرد که همگی بخشی از میراث ناملموس مردم ایرانزمین است.
ظرف زمانی داستان این نمایش برای ایجاد تنوع در نگاه بیننده از دوران صفوی به دوران قاجار و سپس در دوران پهلوی و بخشی از آنهم تا دوران معاصر کشیده میشود.
هنگامیکه به مدت نزدیک به یک ساعت در فضای زیبای حمام علیقلی آقا به این داستان زیبا مینگریم به نیکی برخی خاطرات شیرین کودکی همگی ما را در برمیگیرد و به قول یکی از دوستان که همراه من بود چقدر این خاطرات به ما نزدیک است، گویی همین دیروز رخ داده، اما وقتی بهتمامی آن رخدادها، ژرف مینگریم درمییابیم چقدر از این فرهنگ سنتی و کهن دورافتادهایم، پس حالتی از افسوس و تلخکامی در میانه نمایش من را فرا میگیرد.
بااینحال داستان نمایش ادامه مییابد، تلاشهای مداوم اما نافرجام مرحوم پورموسی که از دوستداران پیشکسوت میراثفرهنگی اصفهان بود برای حفظ این آثار، چقدر در طی دو دههای که در میراثفرهنگی اصفهان کارکردهام برایم آشنا است. و همچنین تلاشهای خستگیناپذیر خبرنگاری که به دنبال دیدن و کشف حقیقت است برایم آشناتر، همگی آنها به دنبال یکچیز هستند، نجات هستی، وجود و در نهایت هویت جمعی یک ملت که شاید همگی ما دیرزمانی است آن را فراموش کردهایم.
هنوز صحبتهای زیبای کارمند گمرک که با کلاه معروف دوران قاجار و کتوشلواری که پس از دوران مشروطیت به لباس قالب مردان ایرانی بود در گوشم زنگ میزند که از زبان علیقلی آقا نقل میکند: «چقدر این حمام هرچه پیرتر میشود زیباتر و گیراتر میشود».
بازی روان و گویای بازیگران در کنار فضای گیرای حمام که با زیرکی تمام در ۴ بخش نمایشنامه، بخشهای مختلف این حمام تاریخی را هم به بینندگان نمایش که اکثراً جوان هستند معرفی میکند باعث ماندگاری آن شده است.
کوتاهسخن اینکه، همانگونه که نویسندگان و اجراکنندگان نمایش به نیکی ذکر میکنند، نمایش گلگشت، گشتی در خاطرات مردم این دیار از گلخن و گرمخانه گرمابههاست. روایتی از مرگ و سپس حیات دو بنای مشابه هم، یعنی حمام خسرو آقا و حمام علیقلی آقا است و شاید این کار ادای دینی که نه، ذکر خیری باشد از بانیان این بناها و خادمان آنکه پاسبان زیباییهای اصفهان باشکوه بودند.
و در نهایت همه عناصر این نمایش تلاش میکنند که به ما نسلهای فراموشکار امروز ایرانی بیاموزند که در میانه سده بیست و یکم میلادی بکوشیم با هویت جمعی خود کمی مهربانتر باشیم تا شاید بتوانیم حکایتهای تلاشهای مستمر نیاکان را برای نسلهای آینده ایرانی بازگو کنیم و شاید دیگر شاهد خاموشی این میراث گرانسنگ که حاصل تلاشهای هزاران دلسوخته در دل تاریخ پرفراز و فرود این سرزمین است در آینده نباشیم.
انتهای پیام/