منصور ضابطیان در گفتوگو با خبرنگار میراثآریا، با تبیین نگاه خود به مفهوم سفر، آن را فراتر از جابهجایی جغرافیایی دانست و اظهار کرد: سفر نتیجه ناآرامی درونی انسان است؛ انسانِ اهل سفر، با یکجانشینی کنار نمیآید و همواره در پی شکستن چرخه تکرار است. این تغییر مکان، نوعی بازتعریف نسبت انسان با جهان پیرامون و با خودِ اوست.
این روزنامهنگار و سفرنامهنویس در ادامه از آغاز یک پروژه پژوهشی و تألیفی درباره حضور تاریخی لهستانیها در ایران خبر داد و گفت: در حال تحقیق و نگارش کتابی درباره پیوندهای تاریخی ایران و لهستان هستم؛ پیوندی که ریشههای آن از دوره صفوی آغاز میشود و تا جنگ جهانی دوم امتداد مییابد.
او با اشاره به روابط نزدیک دربار صفوی با دربار لهستان افزود: در دوره صفوی، روابط فرهنگی و سیاسی میان ایران و لهستان به حدی عمیق بود که بسیاری از اشرافزادگان لهستانی جهیزیه خود را از اصفهان تهیه میکردند و حتی پوشاک و الگوهای هنری دربار لهستان، متأثر از هنر و صنایع ایرانی بود؛ موضوعی که نشاندهنده نفوذ نرم فرهنگی ایران در اروپا است.
ضابطیان سپس به یکی از مهمترین فصلهای کمتر روایتشده تاریخ معاصر پرداخت و تصریح کرد: پس از حمله ارتش شوروی به لهستان در جریان جنگ جهانی دوم، هزاران لهستانی به سیبری تبعید شدند و در شرایطی بسیار سخت و غیرانسانی زندگی کردند. تصمیم متفقین برای تشکیل لشکری از لهستانیهای محبوس در سیبری، سرنوشت تازهای برای آنان رقم زد.
به گفته او، در پی این تصمیم، خانوادههای لهستانی نیز به ایران منتقل شدند و حدود ۱۲۲ هزار نفر از آنان در شهرهای مختلف کشور اسکان یافتند.
ضابطیان افزود: مسیر بازگشت بسیاری از این مهاجران به اروپا و دیگر کشورها از طریق اهواز انجام شد و منطقهای که امروز با نام «کمپلو» شناخته میشود، یادگار همان حضور تاریخی است.
این پژوهشگر با بیان اینکه بخشی از کتاب خود را به این مهاجرت اختصاص داده، تأکید کرد: پیوند میان روابط صفوی ایران و لهستان با مهاجرت لهستانیها در جنگ جهانی دوم، روایتی تازه و کمتر دیدهشده از تاریخ مشترک دو ملت ارائه میدهد؛ روایتی که میتواند درک ما از دیپلماسی فرهنگی و انسانی ایران را تعمیق کند.
ضابطیان همچنین به روایتهای جذاب و نمادین این دوره تاریخی اشاره کرد و گفت: داستان «خرس همدانی» که بهطور رسمی به استخدام ارتش لهستان درآمد، دارای درجه نظامی شد و حتی پس از مرگش برای او مراسم برگزار کردند، نمونهای از پیوند عاطفی و انسانی این مهاجران با سرزمین ایران است.
او با اشاره به نقش لهستانیها در اقتصاد محلی ایران، بهویژه در خوزستان، خاطرنشان کرد: لهستانیها در ایران به نیروی کار تبدیل شدند، اما پس از پایان جنگ، دولت ایران بر بازگشت سریع آنان تأکید داشت و تنها تعداد محدودی از زنان لهستانی که با ایرانیان ازدواج کرده بودند، در کشور باقی ماندند.
این نویسنده پرمخاطب که آثاری چون مارک و پلو، برگ اضافی، سباستین، چای نعنا، موآ، بیزمستان و استامبولی را در کارنامه دارد، درباره هویت حرفهای خود گفت: من اساساً یک ژورنالیست هستم که در مدیاهای مختلف فعالیت میکنم، اما اگر بخواهم یک علاقهمندی اصلی را انتخاب کنم، نویسندگی کتاب و سفرنامهنویسی است.
ضابطیان در پایان، با اشاره به بازخورد مخاطبان آثارش اظهار کرد: بارها شاهد بودهام که خوانندگان، تحت تأثیر کتابهایم به سفر رفتهاند یا خودشان دست به نوشتن سفرنامه زدهاند. اینکه اثر مکتوب بتواند انگیزه حرکت و تجربه ایجاد کند، برای من ارزشمندترین دستاورد است.
او رمز ماندگاری و موفقیت خود را صداقت در ارتباط با مخاطب دانست و گفت: در اجراها و نوشتهها سعی کردهام ساده، بیتکلف و صادقانه با مردم حرف بزنم؛ دانستههایم را به رخ نکشم و اگر چیزی را نمیدانم، با شجاعت بگویم. همان تصویری که مردم در تلویزیون و رادیو دیدهاند، همان آدمی هستم که امروز با شما صحبت میکنم.
انتهای پیام/
نظر شما