به گزارش میراث آریا؛ در ابتدا محمدرضا مهراندیش دبیر نشست یازدهمین نشست نقد فیلم پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری با ارائه گزارشی از نشستهای قبلی، با بیان اینکه در این نشست میزیان سیدمحمد بهشتی معمار و پایه گذار سینمای نوین ایران هستیم، توضیح داد که فیلمهای متعددی در این جلسات مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
او توضیح داد که این جلسات شامل نقد، بررسی و پرسش و پاسخ است.
سیدمحمد بهشتی چهره ماندگار میراث فرهنگی کشور با اشاره به فیلم مادرکشی گفت: این فیلم یکی از مهمترین آثاری است که به سرنوشت ما مربوط میشود. در آخرین طرح آمایش سرزمین از من خواستند بخش میراث فرهنگی و گردشگری را عهدهدار باشم و به همین دلیل در جلسات شورای تلفیق شرکت میکردم. گروههای مختلف از جمله آب، محیط زیست و… وضعیت کشور را فوق بحرانی معرفی میکردند. در این میان گردشگری و میراث فرهنگی چندان جدی گرفته نمیشد و بیشتر بهعنوان بخش حاشیهای دیده میشد.

بهشتی افزود: ما در مسئله آب فقط مشکل مدیریت نداریم، بلکه در صنعت، انرژی، آموزش و دیگر بخشها نیز با «مادرکشی» روبهرو هستیم. برای هر زخمی که به این سرزمین زدیم جشن گرفتیم و حتی کسانی که در این نابودی دست داشتند آن را عملی مقدس میپنداشتند.
او تصریح کرد: حاشیه زایندهرود در سال ۱۳۳۵ حدود ۷۰ هزار هکتار زراعت داشت، اما امروز به ۵۰۰ هزار هکتار رسیده و این یعنی همه با همکاری نابودش کردند. در این فاجعه کسی بیتقصیر نیست و همه مقصریم.
بهشتی در ادامه با بیان اینکه در آذربایجان غربی نیز همه به این خون (مادرکشی سرزمین) آلودهاند؛ گفت: در خصوص مسیله کشاورزی آنجا، نه فقط وزارت نیرو یا نمایندگان مجلس، بلکه همه با نیت خیر این وضعیت را رقم زدند. دهخدا درباره اعتماد و صداقت مردم ایران در گذشته سخن گفته است؛ همان مردمی که قنات و یخچال یزد را آفریدند. اما امروز چه اتفاقی افتاده که نسبت ما با آب از رابطهای عاشقانه به رابطهای سوداگرانه تغییر کرده است؟
رییس اسبق پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور ادامه داد: قنات اردکان حاصل تلاش سه نسل بود و باغ محصول عشقورزی با سرزمین است. اما ما با بیخردی این بلا را بر سر سرزمین آوردیم بیآنکه سودی ببریم. وقتی نتوان در این سرزمین زیست، چه سودی در آن است؟ اختلال در «اهلیت» ما باید به احیای آن تبدیل شود؛ نابود نشدهایم، اما ساز وجودمان از اهلیت خارج شده است.

مهرداد ملکزاده رئیس گروه مردمشناسی کاربردی و زیستمحیطی پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: سعدی درباره آب میگوید «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی». اما تصمیمگیران تاریخ نمیدانند و به گذشته زیستی ایران نگاه نمیکنند.
او افزود: آقای سوهانی کارگردان فیلم به سراغ بسیاری رفت اما نام مردمشناسان و باستانشناسان در تیتراژ نبود.
او افزود: هرچه جمعیت در نقطهای بیشتر شود آسیبپذیری هم بیشتر میشود؛ این نگاهی باستانشناسانه است. فلات ایران از گذشته با بحران آب روبهرو بوده است. بسیاری از کسانی که در فیلم صحبت میکنند چندین فرزند دارند؛ چرا وقتی توان ندارند این تعداد فرزند میآورند؟
این پژوهشگر تصریح کرد: در طرحهای آینده باید جمعیت در کنار دریاها ساماندهی میشد، اما این کار را نکردیم و کشورهایی مثل همسایگانمان انجام دادند.
او افزود: باید به تجربه زیسته ایرانی نگاه کنند و چگونه زیسته است.
علیرضا حسنزاده رئیس پژوهشکده مردمشناسی گفت: فیلم مادرکشی یک سوگنامه و مرثیه سرایی است که ما را با صحنهای تراژیک از فرهنگ ایران روبهرو میکند. در تاریخ ایران همواره با استیلای مرگ خوب مواجه بودیم، اما امروز زندگی خوب و توسعه پایدار گفتمان غایب است.
وقتی مردمشناسان و باستانشناسان جریان غالب نباشند، نقش ما در سیاستگذاری به مرثیهسرایی تقلیل مییابد.
او افزود: مدیران ما سواد میراثی و زیستمحیطی ندارند. دولتهای ایران دولتهای پسافاجعه هستند؛ یعنی ابتدا حادثه رخ میدهد و بعد سوگواری میکنند. مثلا زایندهرود که خشک میشود یعنی مرده است و زمان زیستمحیطی که حیات انسان است متوقف میشود.

رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری تصریح کرد: کارگردانان باید از پژوهشهای ما استفاده کنند و فیلمهایی مبتنی بر این پژوهشها بسازند. آلودگی امروز رودخانههای گیلان کمتر از ارومیه نیست، اما نگاه ما به آن مخوفتر است.
انسان ایرانی در زمینه آب دانش بومی را جمع کرد و با مسیله محوری با میراث آب زندگی کرد.
حسنزاده ادامه داد: در طول تاریخ، خشکسالی و دشمنی در اسطورههای ایرانی در هم تنیده شدهاند. ضحاک، یزد و سیاوش همه بازتاب این مفاهیماند. یکی از مهمترین مضامین قصههای ما مبارزه با اژدهاست که نماد خشکسالی و دشمنی است. در گذشته رابطه انسان ایرانی با محیط زیست عاشقانه بود، نه ویرانگر لذا بدون تغییر پارادایم و استراتژی توسعه، آیندهای در این زمینه نداریم.
کمیل سوهانی کارگردان فیلم مادرکشی در این نشست گفت: در روز مردمشناسی یادداشتی نوشتم و در تیتراژ فیلم نام یکی از مردمشناسان آمده بود. ما باید از اسطورهها فاصله بگیریم. بدبختی ما از جایی شروع شد که تجربه هزارساله زیست ایرانی کنار گذاشته شد و به مصرف بی رویه پرداختیم. لذا تجربه هزارساله زیست کنار گذاشته شد و به مصرف بیرویه پرداختیم.
او ادامه داد: در گذشته نماز باران نشانه ارتباط عاشقانه با هستی بود و همین نگاه سرزمین را زنده نگه داشته بود.
این کارگردان و مستندساز تصریح کرد: ما همان رفتاری را که با صندوقهای بازنشستگی داریم با منابع آب، گاز و دیگر منابع نیز داریم. بحران اصلی ما از وقتی شروع شد که دیگر احساس تشنگی نکردیم. از زمانی که نفت وارد اقتصاد شد، بیخردی ما هم تقویت شد.

انتهای پیام/
نظر شما