مهدی صفیآبادی رئیس تعاونی ساخت عروسک و اسباببازی جنوب غرب در یادداشتی نوشت: حضور افراد دارای معلولیت در عرصه گردشگری و صنایعدستی سالهاست میان دو قطب به شدت متناقض حرکت میکند: از یکسو نمایشگاههای مناسبتی، جشنوارههای کوتاهمدت و رویدادهایی که بیشتر رنگ و بوی تبلیغاتی دارند تا تاثیری واقعی بر زندگی هنری و اقتصادی افراد دارای معلولیت که این روزها به شدت رواج دارد؛ و از سوی دیگر غفلتی ریشهدار که آنان را از مسیرهای اصلی اقتصاد گردشگری، آموزش حرفهای و تولید خلاق با تمام ظرفیتهایشان کنار میگذارد. این دوگانه همان چرخهای است که باید حتمن شکسته شود؛ چرخهای که معلول را یا به «سوژه دلسوزی» بدل میکند یا به «مهمان چندروزه» رویدادهای فرمایشی و تزئینی. در حالی که گردشگری و صنایعدستی، اگر قرار است مسیر توسعه فرهنگی باشند، باید فضایی برای حضور واقعی، تولید مستقل و کرامت انسانی فراهم کنند؛ نه بستری برای نمایشهای کوتاهمدت و نمادین.
پرسش قدیمی این بود: «چگونه گردشگری مناسب معلولین طراحی کنیم؟» پرسش امروز اما تغییر کرده است. «برای» کافی نیست. آنچه اهمیت دارد «توسط» و «با» است. زمانی گردشگری به کرامت واقعی انسانی نزدیک میشود که افراد دارای معلولیت نیز به عنوان بخشی از جامعه نه فقط مخاطب برنامههای آماده، بلکه تولیدکننده تجربههای جذاب و خلاق، روایتگر مسیرهای تازه، کارآفرین واقعی صنایعدستی، و شریک خلاق فرآیندهای غیر مرسوم گردشگری باشند. تجربه زیستی نابینایان، دقت نگاه ناشنوایان، حساسیت لمسی افراد دارای معلولیت حرکتی و حتی محدودیتها و تفاوتها، میتوانند به شکلگیری روایتهای تازه، طراحی مسیرهای نو و خلق تجربههای گردشگری متفاوت کمک کنند. جهان امروز این مسیر را آغاز کرده؛ ایران هنوز راهی طولانی پیش رو دارد.
در بسیاری از نمایشگاههای صنایعدستی در کشور، افراد دارای معلویت حضور دارند، اما نه در جایگاه هنرمند مستقل؛ بلکه در مقام «ویترین انسانی». آثار آنها اغلب به جای اینکه با معیارهای حرفهای تحلیل شوند، در فضای تشویقی و از سر دلسوزی دیده میشوند. همین نگاه، هرچند ظاهراً مهربان، در عمل مانع رشد و قوام هنری میشود. نمایشگاهها ضروریاند، اما کافی نیستند. آنچه اهمیت دارد این است که هنرمند معلول پس از نمایشگاه چه فرصتهایی پیدا میکند:
آیا آثارش در فروشگاههای رسمی صنایعدستی عرضه میشود؟
آیا امکان آموزش پیشرفته، ثبت برند یا صادرات دارد؟
آیا در زنجیره پایدار اقتصادی جایگاهی برای او تعریف شده؟
اینجاست که شکاف ساختاری خود را نشان میدهد؛ شکافی که اگر ترمیم نشود، هر جشنوارهای صرفاً تکرار یک مناسبت خواهد بود.
صنایعدستی برای بسیاری از معلولین نقش درمانی دارد، اما اگر این حوزه تنها در سطح توانبخشی باقی بماند، خلاقیت قربانی میشود. اثر هنری باید ارزش زیباییشناسانه، تکنیک و هویت داشته باشد. زمانی که معلول تنها «درمان میشود» و نه «خالق اثر»، عملاً امکان رشد حرفهای از او گرفته میشود. مسیر درست این است:
بازیدرمانی → مهارتآموزی → خلق اثر → عرضه حرفهای → برند شخصی → بازار پایدار
صنایعدستی زمانی به کرامت انسانی نزدیک میشود که یک هنرمند معلول بتواند در بازار واقعی بایستد؛ نه در غرفههای خاصی که از سر ترحم مورد توجه قرار میگیرند.
جهان امروز مفهوم «بدن» را در هنر و صنایعدستی بازتعریف کرده است. تفاوتها الهامبخشاند، نه کاستی. لرزش دست میتواند سبک خاصی از بافت ایجاد کند، لمس عمیق نابینایان در سفالگری و نمدمالی کیفیتی متفاوت میآفریند، ناشنوایان به رنگ و فرم با دقتی متفاوت نگاه میکنند، و محدودیتهای حرکتی میتواند ایدههایی تازه برای طراحی مسیر، مبلمان شهری و المانهای گردشگری پدید آورد. تجربه جهانی نشان داده است که معلولیت نه مانع، بلکه منبع نوآوری است؛ منبعی که در ایران هنوز کمتر شناخته شده و کمتر به آن میدان داده شده است.
گردشگری بدون دسترسی، یک تصویر زیبا و توخالی است. بسیاری از بناهای تاریخی، بازارچهها و موزهها هنوز رمپ استاندارد ندارند، سرویسهای بهداشتی مناسبسازی نشدهاند، نابینایان نقشه ویژه ندارند، ناشنوایان راهنمای همراه یا زیرنویس مناسب دریافت نمیکنند، و بسیاری از مسیرهای طبیعی فاقد ایمنی لازماند. اگر قرار است معلولین در گردشگری حضور واقعی داشته باشند، زیرساختها باید تغییر کنند.
مناسبسازی بناها، مسیرها، اقامتگاهها، بازارها و کارگاهها، نه لطف که حق شهروندی است.
در صنایع خلاق، فرصتهای شغلی و هنری افراد دارای معلولیت بیپایان است:
طراحی عروسک، ساخت صنایعدستی بومی، بستهبندی خلاق، پادکست گردشگری، قصهگویی محلی، تصویرگری، نمدمالی، منبتکاری، طراحی بازیهای سوغاتی، بازطراحی مسیرهای گردشگری و حتی مدیریت کارگاهها و بازارچهها.
تجربه جهانی نشان داده است که تفاوت نگاه معلولین در این حوزهها تبدیل به مزیت رقابتی میشود. ایران نیز میتواند از این ظرفیت استفاده کند، بهشرطی که برنامهای ساختاری—not مناسبتی—برای مشارکت آنان تدوین شود.
خوزستان با میراث ناملموس غنی، صنایعدستی متنوع، گردشگری مذهبی، گردشگری آبی، بازارهای محلی، کاروانسراها، ظرفیت قصهگویی و آیینهای فرهنگی، و کارگاههای عروسکسازی، بستری طبیعی برای مشارکت معلولین در گردشگری و صنایعدستی دارد. از پروژههای سیار مانند «چرخ مهر» تا طرحهای بومگردی، از بازارهای محلی تا جشنوارههای فرهنگی، همه میتوانند زمینهای باشند برای حضور ساختاری معلولین؛ حضوری که نه نمادین، بلکه ریشهدار، اقتصادی و اثرگذار باشد.
برای تحقق مشارکت واقعی افراد دارای معلولیت در گردشگری و صنایعدستی، باید از فضای شعاری عبور کرد و برنامههای عملی تدوین کرد: ایجاد کارگاههای پایدار، صدور کارت حرفهای برای هنرمندان معلول، اتصال آنان به بازارهای ملی و خارجی، مناسبسازی بناهای گردشگری، آموزش تخصصی راهنمایان تور معلول، تقویت برندهای شخصی و بومی، و تدوین سیاستهای حمایتی روشن.
وقتی افراد دارای معلولیت در کنار هنرمند غیرمعلول، در بازارچهها، کارگاهها، موزهها و بناهای تاریخی نقشآفرینی کند، گردشگری به حقیقت خود بازمیگردد؛ حقیقتی انسانی، خلاق و کرامتمحور.
انتهای پیام/
نظر شما