خوزستان؛ ققنوسی که از خاکستر خود برخاست

سفر رسانه‌ای به خوزستان بهترین فرصت برای من بود که این بار با دیدی تازه به خوزستان کهن گام بگذارم و آثار تاریخی آن را با جان و دل بنگرم.

آناهید خزیر، روزنامه‌نگار، پژوهشگر تاریخ و میراث‌فرهنگی در یادداشتی برای میراث آریا نوشت: خوزستان را نمی‌توان فقط دید باید آن را با راه رفتن در خاکش، گوش سپردن به روایت‌هایش و همراهی با مردمانش فهمید. برای من سفر به اهواز، سفر به شهری است که تاریخ و زندگی هم‌زمان نفس می‌کشند. شهری که گرمایش تنها از آفتاب نیست، از خاطره‌هایی است که در دیوارها، پل‌ها و کوچه‌ها مانده‌اند. هنوز قدم اول را که برمی‌داری، می‌فهمی اینجا گذشته فقط پشت شیشه موزه‌ها نمانده؛ در جریان روزمره مردم جاری است.

در سفر به اهواز، کارون، پیش از هر چیز، به استقبالت می‌آید. رودی که فقط از میان شهر عبور نمی‌کند، بلکه به آن معنا می‌دهد. ایستادن کنار پل‌های قدیمی اهواز، تماشای انعکاس نور بر آب، شنیدن صدای آرام رود، گویی گفت‌وگویی بی‌کلام با تاریخ است. کارون شاهد آمد ‌و ‌رفت‌ها بوده؛ دیده که شهر چگونه بزرگ شده، زخمی شده و دوباره قد کشیده و همانند ققنوس از خاکستر خود برخاسته است. نگاه به آبش، دل را آرام می‌کند و هم‌زمان اندوهی شیرین به جان می‌ریزد.

سفر رسانه‌ای به خوزستان بهترین فرصت برای من بود که این بار با دیدی تازه به این شهر کهن گام بگذارم و آثار تاریخی آن را با جان و دل بنگرم. از سازه‌های آبی شوشتر تا خانه‌های تاریخی آن، از زیگورات چغازنبیل با آن بنای باشکوهش که چشم هر بیینده‌ای را به خود خیره می‌کند تا قلعه شوش که آرامگاه دانیال نبی بر فراز آن دیده می‌شود. 

تالاب شادگان نیز که در نوع خود بی‌نظیر است و می‌توان گفت با ونیز همسانی‌های بسیاری دارد اما شوربختانه به جز آب هیچ شباهت دیگری به ونیز ندارد و کوچه پس کوچه‌های روستای صراخیه در میان آب برای گردشگران ناشناخته مانده است و چشم امید دارد که روزگاری بهترین جایگاه برای حضور گردشگران خارجی باشد.

برای من که حدود ۲۰ سال است خبرنگار حوزه کتاب هستم و در بخش تاریخ و میراث‌فرهنگی فعالیت می‌کنم بخش مکتوبات چهارمین جشنواره بین‌المللی چندرسانه‌ای میراث‌فرهنگی برایم اهمیت بیشتری دارد. اگرچه در ظاهر قرار است پشتوانه فکری و نظری این رویداد باشد، اما خود به یکی از چالش‌برانگیزترین بخش‌های جشنواره بدل شده است؛ بخشی که بیش از آنکه پاسخ بدهد، پرسش ایجاد می‌کند و بیش از آنکه روایت‌گر میراث باشد، نسبت ما را با «نوشتن درباره میراث» محک می‌زند.

چهارمین جشنواره چندرسانه‌ای، در عنوان خود وعده «چندرسانه‌ای» بودن می‌دهد؛ وعده‌ای که انتظار می‌رود در مکتوبات نیز به‌صورت نگاه میان‌رشته‌ای، خلاقیت زبانی و جسارت در روایت نمود پیدا کند. اما بسیاری از نوشته‌ها، همچنان میراث‌فرهنگی را به‌مثابه موضوعی ایستا، مقدس و دست‌نخورده بازنمایی می‌کنند؛ گویی میراث چیزی است که فقط باید ستایش شود، نه نقد، نه بازخوانی و نه حتی بازتعریف. این رویکرد، اگرچه امن و کم‌هزینه است، اما دقیقاً همان نقطه‌ای است که مکتوبات را از «اثر فرهنگی» به «متن آرشیوی» تقلیل می‌دهد.

چالش مهم دیگر، نسبت این مکتوبات با جامعه امروز است. در جهانی که میراث‌فرهنگی با مسائلی چون تخریب، توسعه ناپایدار، گردشگری انبوه، مهاجرت، تغییر اقلیم و حتی منازعات هویتی گره خورده، جای خالی این دغدغه‌ها در بسیاری از نوشته‌ها محسوس است. مکتوبات جشنواره باید توان گفت‌وگو با ادبیات جهانی میراث، مطالعات فرهنگی و روایت‌های معاصر را داشته باشد.

بخش مکتوبات باید آزمایشگاهی برای بازاندیشی در «نوشتن درباره میراث» باشد؛ جایی برای پیوند تاریخ با ادبیات، پژوهش با روایت، و سند با تحقیق. اما تا زمانی که نوشتن صرفا به انتقال اطلاعات بسنده کند و از درگیر شدن با پرسش‌های زمانه بگریزد، این بخش همچنان در حاشیه خواهد ماند؛ حتی اگر نامش در کنار پرزرق‌وبرق‌ترین عنوان‌ها قرار گیرد.

چهارمین جشنواره چندرسانه‌ای میراث‌فرهنگی، فرصتی مهم برای بازتعریف زبان میراث است. اگر مکتوبات آن بخواهند از سایه بیرون بیایند، ناچارند خطر کنند: خطر پرسشگری، خطر نقد، خطر عبور از نثر رسمی. میراث‌فرهنگی، اگر قرار است زنده بماند، باید نوشته شود؛ اما نه هر نوشته‌ای، نوشته‌هایی که گذشته را به چالش بکشند تا آینده را روشن‌تر ببینند.

انتهای پیام/

کد خبر 1404100900683
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha