علیرضا حسنزاده در همایش «فرهنگ و بدن» که در باغ هنر تهران برگزار شد؛ ضمن تبریک روز ملی مردمشناسی و زادروز ابوریحان بیرونی، مردمشناس نخست و دانشمند شهیر حوزه ایران فرهنگی با اعلام این مطلب، افزود: گفتمانهای غالب در ایران مبتنی بر مفهوم مرگ خوب بوده اما اکنون زمان توجه و پرداختن به زندگی خوب است. تعالی روح بدون تعالی بدن و شرایط استاندارد آن ممکن نیست.
رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با بیان این که تجربه زیسته میراث فرهنگی در برابر تجربه شعاری آن قرار دارد، گفت: در آن بدن محمل و محل اصلی چنین تجربهای است و انکار بدن و تمرکز صرف بر روح یک رویکرد غیرواقعگراست.
او اضافه کرد: این مساله به چیزی در تمام تاریخ ایران دامن زده که آن سوتفاهمهای مربوط به بدن و رابطه آن با روح است. این که جایگاه بدن را تنزل داده و آن را فاقد اهمیت تلقی کنند.
به گفته حسن زاده، در ایران پیش از اسلام در عصر ساسانی برخلاف اعصار پیشین چون هخامنشی، با پیوند خوردن حداکثری کیش زرتشتی با ساختار قدرت مواجه میشویم، که در آن انقیاد و کنترل بدن اجتماعی و زیستی مطرح میشود و به اوج خود میرسد.
او با بیان این که وجود کتابهایی مانند ارداویراف نامه، شایست ناشایست، ماتیکان هزار دادستان، نیرنگستان که همگی مبتنی بر انقیاد بدن و جلوههای دگرآیینی آن است، گفت: در دوره ساسانی به همین مساله برمیگردد و بههمین دلیل است که واقعه قتلعام مزدکیان از سوی خسروی اول و قتل عام مانویان از سوی کرتیر رخ میدهد و این نقطه مقابل گفتمان تساهل و مدارای عصر هخامنشی و کورش کبیر است. این پژوهشگر عرصه مردم شناسی و میراث فرهنگی با بیان این که پس از آن هم ایدوئولوژی حکومتهای بعدی چون عباسی و اموی هم همان مسیر را ادامه دادند که نماد آن محمد غزالی با آثاری چون کیمیای سعادت و احیاالعلوم دین است، گفت: در این آثار بدن، ملیت ایرانیت، زنانگی و از سوی دیگر تعالی و معنویت ...در برابر و تضاد با هم دانسته شده و مورد حمله و انقیاد قرار میگیرد چون حمله غزالی به آیینهایی چون نوروز یا نگاه ضدزنانه اوست.
او اضافه کرد: در برابر پارادایم غزالی، پارادایم مردمشناسی ابوریحان بیرونی، پارادایم تئوسوفی سهروردی، عطار، حافظ و مولانا و پارادایم کارناوالسک عبید زاکانی یعنی کارناوالسک و گروتسک قرار دارد که به ساختار قدرت وصل نیستند و گفتمانهای انتقادی هستند.
حسن زاده با بیان این که نگاه حافظ، سهروردی، مولانا، عطار و عبید به مقوله بدن دچار سوتفاهمهای غزالیوار و تحقیر بدن در برابر روح نیست، تصریح کرد: نگاه آنان به بدن متفاوت و متضاد با نگاه پارادایم غزالی است.
او در ادامه به دوگانههای موجود در تاریخ گفتمانها و پارادایمهای ایرانی اشاره کرد که در آن روح و بدن، زن و مرد، ایران و اسلام، شرق و غرب، پاک و ناپاک، حرکت و سکون، و...در برابر و در تضاد با هم تعریف شدهاند.
این پژوهشگر گفت: در این دوگانهسازیها بدن و زن هر دو منبع خطر تلقی میشوند. این نوع نگاه به بدنهراسی و زنهراسی بهعنوان یک مساله در تاریخ ایران تبدیل شد حتی تغییر و حرکتهراسی هم با توجه به ویژگی سیالیت و تغییر بدن به حرکتهراسی یا بیگانه هراسی انجامید. انکار بدن بهنفع روح یک نگاه ایدئولوژیک و غیرواقعگرا است.
او با بیان این که بدن در این نگاه یک شئی است یک سوژه عینی حال آنکه پارادایمهای انتقادی بدن را یک سوژه زایا و مستقل و نه زائده روح میدانند. تئوسوفی ایرانی بدن را برای حل مسالهای که رویکرد بدنهراسانه، ایرانهراسانه و زنهراسانه غزالی و پیروان او در قرنهای بعد است به بدن استعلایی تبدیل میکند و آن را در ابعاد استعلایی آن میستاید و سیما و جلوههای امر قدسی را در نمادهای زنانه به تصویر میکشد. عبید زاکانی این مسیر یعنی نقد بدنهراسی یا سوماتوفوبیا را با بازنمایی کارناوالسک بدن طی میکند.
حسن زاده با اشاره به این که فوکو از دو نوع biopolitics یا body politics یا سیاستهای بدنی در دوره مدرن و ماقبل مدرن نام میبرد، گفت: در دوره اول مثل شایست نشایست یا کیمیای سعادت بدن در کنترل نرمهای رسمی و ساختار قدرت آیینی قرار میگیرد و در دوره دوم یعنی بعد از مدرنیته بدن پزشکینه میشود و نرمهای مدرن، بدن را کنترل میکنند.
او گفت: بدن از نگاه لاکان نخستین منبع آگاهی به هویت و نفس است. بیتوجهی به بدن باعث عدم تعادل میشود طغیان سلولی به تعبیر نیچهای ناشی از عدم توجه به بدن است که منجر به سرطان میشود. بنابراین اگر جامعهای به رفاه جسم و روان اعضای خود فکر نکند تعجب نکنید که در آن جامعه انواع بیماریهای مهلک از جمله سرطان زیاد باشد.
حسن زاده در پایان خاطرنشان کرد: ناترازی موجود در بخش انرژی و همینطور در وضعیت و استانداردهای زندگی مردم نتیجه همین عدم توجه به بدن و زندگی خوب است.
انتهای پیام/
نظر شما