مریم جلالی دهکردی، معاون صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور و فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت: قابل توجه بازیگران زنجیره ارزش؛ مفهوم توسعه در دنیای معاصر با رویکرد تازهای به نام صنایع خلاق گره خورده است. مفهومی که اقتصاد فرهنگ، هنر و دانش بومی را به هم پیوند میدهد و جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فناوری و حتی سیاسی را در دو سطح خُرد و کلان میپذیرد.
بی شک توسعه طلبان یا علمای توسعه به نوعی تحول عقلانی و کیفی قائل هستند که همزمان رفاه، رضایت و البته معنا را در یک بلوغ طبیعی و فرآیندی تضمین میکند.
رفاه و آسایش قدرتی است که طبیعت را مسخر انسان میکند و محدودیتهای طبیعی را پوشش میدهد. رضایت حاصل تعادل آزادی و عدالت و قانونمندی جوامع است اما این دو به تنهایی توسعه پیش برنده را تضمین نمیکند و معناست که واجد تمایز است و خلق مزیت رقابتی برگرفته از توانمندیهای بومی و درونی این مثلت را کامل میکند.
نکته حاضر اهمیت در توسعه اقتصاد خلاق خلق سرمایههای نمادین است که به رفاه و رضایت معنا میدهد و آن را منحصر به فرد میکند.
این همه تنها مقدمهای بود برای ارائه یک شاه کلید در انسدادهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که دایره شایستگی حکمت ایرانی است و خبرگی ایرانی در آن تجلی مییابد.
صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران آن اکسیر در دسترسی است که متأسفانه در هیاهوی ادبیات سیاسی و نفت محور فراموش شده است.
نسل انقلاب متولدین دهه ۳۰ و ۴۰ به خوبی به یاد دارند که اقتصاد تک محصولی آن هم با محوریت نفت یکی از پربسامدترین اعتراضهای گفتمانی برای تغییر رژیم بود راهبردی که علیرغم آسیبها و معایبش در چهاردهه گذشته باز هم دنبال شد.
هیچ کس مزیتهای نسبی و رقابتی صنایع دستی و تاریخ هنر این سرزمین را به چشم یک سرمایه در گردش و ظرفیت فوقالعاده برای توسعه نگاه نکرد. بیشتر به یک توصیف خالی از تحلیل چه از سوی دلبستگان و چه از سوی منتقدان صنایع دستی بسنده شده. گروهی براساس هنر نزد ایرانیان است و بس فقط در ویترینها و گالریها به تماشایش نشستندو گروهی هم از عقب افتادگیها و ناکارآمدیهای سنتی و توجه به غرب گفتند. دانش بنیانها و صنایع خلاق در خط مشیها راه بازکردند بیآنکه دقت کنند دانش بنیانترین و صنعتی ترین محصولات در دل خرد اقلیمی این سرزمین وجود دارد.
صنایع دستی ایران همان نسخه انقلاب صنعتی است که در ساحتهای مختلف برپایه رفاه و رضایت و البته معنا مبتنی بر خرد اقلیمی کارکرد دارد این یک ادعا نیست. چوب و سنگ اعم از قیمتی و نیمه قیمتی، نخ و پشم و ابریشم، همه انواع فلزات، برگ درخت و خاک، ساقه گندم و حتی لباسهای قدیمی و دورریز صنایع به دست هنرمندان تبدیل به کالای سرمایهای میشود و ارزش افزوده فوق العادهای ایجاد میکند.
در طی برنامه پنجم و ششم توسعه هیچ توجهی به این صنعت جایگزین نفت نشده است قالی و قنات هر دو از ادبیات توسعه و اقتصاد جاماندند. طرحهای هادی شکل روستاها را از تولیدکننده به مصرفکننده تغییر دادند و رفاه و آب و گاز و برق بدون توجه به معنای اقلیم و ظرفیتهای زیست محیطی در زندگی جا بازکردند و در خدمت خوش نشینی قرار گرفتند.
اینک که تحریمها نوعی استیصال به فضای توسعه تحمیل کرده است و ناترازیها ترجیع بند همه گفتگوهاست. یک نجات دهنده در آینه هست.
مدیران هزینه و کارمندان وابسته به بودجه باید با رویکردی خلاقانه به خلق ثروت و سرمایه مشغول شوند. توانایی تولید که هم بدیع یعنی اصیل و غیرمنتظره و هم مناسب، مفید و سازگار با محدودیتهای عوامل محیطی باشد.
خوانندگان این یادداشت شاید ندانند که صنایع دستی ایران قریب ۳۰۰ گونه و ۱۸ گروه کاری و ظرفیت پیوستاری و همجوشی با ساحتهای مختلف را داراست.
توجه به صنایع دستی به عنوان مظروفی برای ظرف صنایع خلاق موضوعی با دامنه گسترده است. که برای طیف وسیعی از حوزهها در دو سطح فردی و اجتماعی اثرگذار است. این اقتصاد هویت بنیان توانایی فرد و جامعه را برای انطباق سریع با محیط حتی با تغییرات و تنوع بالا افزایش میدهد.
صنایع دستی مبتنی بر چهاربُعد فراوانیایدهها، انعطافپذیری، اصالت و جزئیات به مسأله اقتصاد پاسخ میدهند.
مدیران بزرگ که نوآوری و خلاقیت را در پی جویی برون رفتها سرلوحه قرار میدهند میدانند که تغییرات تحول آفرین از تخریب خلاق شروع میشود. بازشدن بازارهای خارجی و داخلی جدید و توسعه سازمانی نشان دهنده فرآیند جهش صنعتی است که دائماً ساختار اقتصادی را از درون دگرگون میکند.
پیشنهاد مشخص برای همگرایی هم افزایی و فراتر از آن هم جوشی و هم کنشی دستگاههای اجرایی و ارزش آفرینی توجه به رویکردهای اقتصاد خلاق مبتنی بر صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران است.
صنایع دستی پاسخی کارکردی و حقیقی به پرسش مبهم راهکارهای توسعه همه جانبه است و میتوان در گستره چهارراه هنر، فرهنگ تجارت و فناوری در این چرخه با تعریف خلق ارزش یا سرمایه و یا بررسی عرضه تقاضا و بازار تعیین تکلیف کرد.
سند جامع مدیریت زنجیره ارزش که تکلیف برنامه هفتم توسعه برای معاونت صنایع دستی و هنرهای سنتی بود پیرو سند ملی توسعه صنایع دستی شورای عالی انقلاب فرهنگی تنظیم شده است و مراحل پایانی ابلاغ را میگذراند. غبارروبی از مفهومی که در سالیان دور هفت هزار ساله مجموعهای از فعالیتهای دانش بنیان را تشکیل میدادند. زنجیره ارزش بر پایه ورودیهای لجستیکی و پشتیبانهای توسعه گرا از الزامات تحقق تکالیف برنامه هفتم است.
با بسط موضوعی کلید واژههایی چون آموزش، فروش، فرهنگ و مهارت، اشتغال، درآمد و... میتوان در سه رسته هنر مبنا، فرهنگ مبنا و دانش مبنا سرمایههایی تولید کرد که سه بعد توسعه را ارتقاء دهند و آزادی و عدالت هم در این توسعه متجلی شود. کالاهای ملموس و خدمات فکری یا هنری با محتوای خلاقانه اهداف اقتصادی و اهداف بازار را تضمین می کنند.
قصه صنایع دستی ایران و مضامین و روایتهایی که حاصلاندیشه، سلیقه و توانمندی اقلیمی بوده است هم به غذا ربط دارد و ملزومات سفره ایرانی است هم به موسیقی متصل است و سازهای اصیل ایرانی میسازد. از دیگر سو معماری وامدار طراحیهای سنتی است. پوشاک و نساجی تجربه تاریخی خانواده ایرانی در پارچه و رنگ و طرح را رقم میزند.
تمام بازیگران زنجیره ارزش فرصت خواهند داشت که در سایه تعهدات نقش آفرینی خود را نسبت به تاریخ فرهنگ و اقتصاد عملی کنند و این گوی و این میدان، تحلیل شرایط واقعی و زمینهای کشور نشان دهنده این است که این آخرین فرصت است.
نقش آفرینی انکار ناپذیر ایران فرهنگی و مصادیق منحصر به فرد کالاهای هنری و صنایع دستی استانها، شهرستانها و روستاها به دیپلماسی فرهنگی این امکان را میدهد که با روابطی فراتر از سیاسی کاری و سیاسی بازی، معیشت خانواده محور را رونق ببخشد. اشتغال مولد و نه وابسته را توسعه دهد و در دل این همه ناترازی تراز باشد.
تلاقی معیشت و فرهنگ صنایع دستی ایران است وجود ۱۷شهر و روستای جهانی و نزدیک به ۸۰ شهر و روستای ملی گواهی دیگر بر به رسمیت شناختن این ظرفیت و توانایی بهبود وضعیت در دل جامعه ملی و البته معادلات جهانی است.
دنیای امروز تشنه روایتها و قصه هاست و کالاها و خدمات را از یک مصداق صرف مصرفی به یک کالای سرمایهای تبدیل میکند که برای خریدار شأن و مزیت میآفریند. شخصیسازی شدن، دوستداری محیط زیست و قابلیت بازیافت و مواد اولیه در دسترس با چاشنی تاریخ و فرهنگ موج تازهای ایجاد خواهد کرد.
با بررسی موجهای نوآوری در طول عمر تغییر فناوری از کشف آتش و آهن تا انقلاب دیجیتال پیوسته کارایی لازم در این مؤلفه چند زمینهای را یادآوری کرده است. صنایع دستی دیروز میراث فرهنگی امروز محسوب میشود و گردشگری جریان ساز و تجربه آفرین است. صنایع دستی در سایه دو مفهوم گردشگری و میراث فرهنگی قد میکشد و بالنده میشود. میراث به رشد معنوی و اصالت کمک میکند و گردشگری اقتصاد و بازار آن را رونق میبخشد و قسمتی از خاطره سفر خواهد شد.
دوایر هم مرکزی که فرهنگ، هنر، رسانه، آفرینشهای کارکردی را به اقتصاد متصل میکنند و در عین اینکه رفاه و رضایت میآورند به زندگی معنا میبخشد. تمامی اقشار اعم از کودک و سالمند، زن و مرد، سرباز و زندانی، معلول و توانیاب شهری، روستایی میتوانند در آن سهمی داشته باشند.
نجات دهنده در آینده است، چشم بگردانید و ایران را بار دیگر در دلاشیا بازنمایی کنید.
به نام ایران برای ایران با خانواده ایرانی
انتهای پیام/

نظر شما