لیلا صدقی کارشناس ارشد پژوهش هنر در یادداشتی نوشت: بهرام بیضایی، نویسنده و کارگردان فیلم و تئاتر ایرانی، متولد دی ماه 1317 در تهران است. بیضایی در خانوادهای به دنیا آمد که تعزیهخوانی را به صورت موروثی در ماه های خاص انجام میدادند.
تدوین فیلم، ترجمه و نگارش نمایشنامه، خلق داستان و شعر از جمله فعالیتهای اوست. همچنین او مدتی سابقه تدریس در دانشگاه را نیز دارد. بیضایی به علت صاحبسبک بودنش در عرصه فیلمسازی، نگارش فیلمنامه و نمایشنامه مورد تحسین منتقدین و مردم قرار گرفته است. تا جایی که بسیاری از آثارش به زبانهای دیگر ترجمه شده و در اروپا، آمریکای شمالی و سرتاسر آسیا نشر یافته است. بهترین کتاب از لیست کتابهای بهرام بیضایی، نمایشنامه مرگ یزدگرد است که بارها در ایران و سایر کشورها به اجرا درآمده است.
اطلاعات زیادی در رابطه با دوران کودکی، در زندگینامه بهرام بیضایی ذکر نشده است اما باتوجه به بافت سنتی، مذهبیِ شهر کاشان که شهر اجدادی بیضایی بهشمار میرود و اشاره او به پیشینه خانوادهاش در برگزاری مراسمهای تعزیه، انتظار میرود بیضایی در خانوادهای تاحدودی مذهبی و تابع سنتها رشد کرده باشد. دوران کودکی بهرام بیضایی در دهه چالشبرانگیز 1320 میگذشت. او جزو نویسندگانی بود که فرصت نامنویسی در مدرسه و ادامه تحصیلات مطابق آموزشوپرورش نوین را داشت. جالب است بدانید همکلاسیهای بهرام بیضایی افراد مشهوری مانند، نادر ابراهیمی و داریوش آشوری بودند. علیرغم دوری بیضایی از بافت سنتی شهر کاشان، از همان ابتدا علاقه اصلیاش که سینما، تئاتر و نویسندگی بود، در خانواده و جامعه کوچک مدرسه بروز پیدا میکرد. بهحدیکه بهرامِ بیضاییِ دانشآموز، از هر درسی به جز ادبیات فراری بود و به دنبال فرصتی در کمین میماند تا ضمن فرار از مدرسه فیلمهای جدید بر پرده سینما را از دست ندهد. شروع دوران نویسندگی بیضایی را نیز میتوان همان روزهای تحصیل در نظر گرفت. شاگرد نهچندان زرنگ مدرسه، ذاتا قلم توانایی داشت. همچنین بهخاطر آشنایی کافی با شعر و دنیای جاودان ادبیات در بستر خانه و خانواده، همیشه نقل میکرد که سخن، ارث پدریِ او است! روزهای مدرسه هرچند برای بیضایی در بیشتر مواقع خوشایند نبود، مجال ملاقات با افرادی مانند اسماعیل نوری و داریوش آشوری بود و البته کمی بعدتر جلال آل احمد، محمدعلی سپانلو و افراد دیگر نیز به این لیست اضافه شدند. بیضایی نمایشنامههای متعددی را در دوران دبیرستان نوشت.
بیوگرافی بهرام بیضایی به ما میگوید که او دانشجوی انصرافی از رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران است. پس از آن هیچوقت در بستر رسمی دانشگاه (حداقل تا قبل از مهاجرت به آمریکا) درسش را ادامه نداد. در سالهای بعد در اداره کل ثبت اسناد و املاک در دماوند استخدام شد. حضور او در دماوند باعث شد به تماشای تعزیهای بنشیند و آشنایی فضای ذهنیِ او با این سبک از نمایش سنتی، مطالعه و قلم توانا دست به دست هم دادند تا بیضایی اتفاقات مطالعاتی و پژوهشی خوبی را در این زمینه رقم بزند. سرانجام نتیجه مطالعات گسترده او در سال 1341، در مجله موسیقی منتشر شد و این تازه آغازِ مسیرِ حرفهایِ او در نوشتن بود. بیضایی در همین سال کارمند اداره تئاتر نیز بود و هربار یک قدم به آنچه از خود انتظار داشت، نزدیکتر میشد. بهرام بیضایی از همان سنین جوانی، علاقهمند به قلمزدن در باب نقدهای ادبی و دنیای جادویی سینما و تئاتر بود، بنابراین مجلات بسیاری مانند هنروسینما،کیهان، ماهنامه ستاره سینما و موارد دیگر، بستر مناسبی جهت ادامه فعالیتها و رشدِ ادبی،سینماییِ او شدند.
بهرام بیضایی علاوه بر نویسندگی و فعالیتهای تئاتری، سینماییِ بینظیرش، مدرس خبرهای نیز است. او تدریس را از سال 1352 در اداره تئاتر دانشگاه تهران آغاز کرد. درسی که اغلب او تدریسش را به عهده داشت، نمایش شرق بود. دقیقا درسی در راستای علایق و تحقیقات پیشینش. جدای از اهمیتِ لیست کتابهای بهرام بیضایی، شاگردان زیادی حاصل تربیت دانشگاهی بیضایی بودند که امروزه نامشان را بهعنوان افرادی صاحبسبک و مشهور در حرفه خودشان میشنویم. از نویسندگان تحتتربیت او میتوان به گلی ترقی و ناهید طباطبایی اشاره کرد. از آن سمت، بسیاری از سینماییهای برجسته و قابلاحترام مانند بانو سوسن تسلیمی، عزتالله انتظامی، امین تارخ، پرویز پورحسینی و بسیاری دیگر تحت تدریس بیضایی با جامعه هنر آشناتر شدند. بیضایی خارج از محیط دانشگاه نیز در بستر کارگاهها، سالنهای تئاتر و آموزشگاهها به تربیت شاگردان بسیاری پرداخت که نادر سلیمانی و علی ژکان از معروفترین آنها محسوب میشوند.
ازدواج اول بهرام بیضایی در سال 1344 با بانویی به نام منیراعظم رامینفر که از قضا خواهر طراحصحنه برجسته، ایرج رامینفر، بود ثبت شده است. حاصل این ازدواج سه فرزند بود. نیلوفر بیضایی که متولد سال 1345 است و اولین فرزند آنها است، ارژنگ، فرزند دوم، متولد سال 1346 که در صدروزگی فوت شد و نگار متولد 1351. بیضایی به گفته خودش بهدلیل عدمتفاهم در زمینههای کاری و تمایل خانم رامینفر به دوری بهرام بیضایی از کارگردانی تئاتر، با احترام از همسرش جدا شد و در ابتدای دهه هفتاد، تصمیم به ازدواج با مژده شمسایی که خود فعالیتهای قابلتوجهی در سینما و تئاتر داشت و همچنین فرزند منوچهر شمسایی، نورپرداز مشهور بود، گرفت. باتوجه به وجود علایق گستردهی مشترک نسبت به دنیای سینما و تئاتر در این زوج، باوجود 30 سال اختلاف سنی، تاکنون ازدواج موفقی را پشت سر گذاشتهاند. حاصل ازدواج بیضایی با مژده شمسایی، کوچکترین فرزندشان نیاسان بیضایی است که در سال 1374 متولد شد. مژده شمسایی البته به طور جدیتر پس از ازدواج با بهرام بیضایی بازیگری سینما را ادامه داد و فیلم مسافران، آغاز مسیر درخشانِ حرفه ایِاو بود. آنها تا زمان مهاجرت، ساکن تهران و بعداز آن در شهر پالو آلتو ساکن شدند. از بین فرزندان بیضایی ظاهرا نیلوفر در عرصه نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر مشغول فعالیت است.
بهرام بیضایی تقریبا جزو اولین نویسندگان و کارگردانانی بود که به حضور و تاثیر قهرمانان زن در آثارش قوت بخشید. آثار بهرام بیضایی همصدا با فمینیسم و در راستای اعتراض به جامعه مردسالار، زنانی را خلق کردهاند که از همین جهت، شخصیت پردازی آنها با دیگر تصورهای زنانه در سایر آثار نمایشی و کتابهای اهل قلم در آن دوران، متفاوت بهنظر میرسد. زنانِ حاضر در تفکرات بیضایی، اغلب آسیبدیده از جامعه یا اطرافیان خودشان هستند، اما این آسیبدیدگی صرفا نشانه ضعفشان نیست.
این زنان، طعم تحقیر و طردشدگی را چشیده بودند. بنابراین در مسیر حفاظت از روح و جسم خود در میدان مبارزه، به عنوان جنگجویی اندوهگین میجنگیدند و تسلیم نمیشدند. زنانی که قبل از بیضایی برچسبهای فداکاری و ایثارِ بیچونوچرا برای ادامه زندگیشان را میپذیرفتند و بهخاطر حرفهای همیشگی مردم، ترجیح میدادند سکوت کنند تا مبارزه با دستِ تنها
حضور کودکان نیز در آثار بهرام بیضایی مانند زنان، فلسفهای دارد. تصویر ارائهشده از دورانِ معصومانه کودکی، در نمایشنامه های دهۀچهل بیضایی، کاملا قابللمس است. از میان آثار او، در شش نمایشنامه، هویتی از کودکان را شاهد هستیم که بیضایی با سبک خاص خودش آنها را خلق نموده است. نمایشنامههای عروسکها، غروب در دیاری غریب، قصه ماه پنهان، ساحل نجات، گمشدگان و سلطان مار. همچنین در آثار سینماییِ مهم او مانند فیلم سینمایی باشو غریبه کوچک، به کمک روایت بیضایی از منظر یک کودک، هویت او در تلفیق با بیهویتیِ کودک فیلم گره میخورد و لحظات فوقالعادهای را به وجود میآورد. در نمایشنامه ساحل نجات تصویری که او از کودک ارائه میکند، تصویر یگانگی کودک با طبیعت است. از طرفی در نمایشنامه گمشدگان، سیر تبدیل شدن کودک به موجودی عصیانگر را شاهد هستیم که قرار نیست به هر قیمتی حرف بزرگسالان را بپذیرد و زیر بار ظلم برود. این نگاه هم در نوع خود جذاب و تازه است.
بیضائی زمانی گفته است که ناامیدی و یاس او را وادار به نوشتن کرده است. از این بابت، مخاطبان آثارِ او باید از یاس ممنون باشند! طبق سلیقه خانوادگی بهرام بیضایی و پیشینه سنتی شهر پدری، ابتدا شروع به مطالعه و قلمزدن در حوزههای پژوهشی در رابطه با مراسمهای تعزیه و دیگر مراسمهای محلی شد. رفتهرفته مسیر خودش را در نویسندگی پیدا کرد و نسبت به سخنسرایی دیگر اجداد خود، ترجیح داد راه شخصی خودش را بسازد. البته عنصر تعزیه کماکان برای بیضایی از اهمیت والایی برخوردار بود و شاید نقطهقوت سبک نگارشیِ او که حماسهسرایی و آفرینش مجدد اسطورههای باستانی در هیبتی مدرن است، به سبب همین وام گرفتن از فضای حماسی تعزیهها باشد در مقایسه با غلامحسین ساعدی که دیگر نویسنده همعصر بیضایی اما با شیوه نویسندگی متفاوت بود، میتوان به این نکته اشاره کرد که تمایل قلم بهرام بیضایی به اسطورهسازی و تلفیق سنت با نمادهای عصر حاضر بود اما ساعدی تمایل بیشتری به خلق متون مدرن با نمادهای آشنا برای مردم عصر حاضر داشت که آثارِ این دو در کنار هم، یکی از درخشانترین دورانهای ادبیات ایران را شکل دادند.
جالب است بدانید بهرام بیضائی یکی از اولین افرادی است که به متن نمایش، در حد یک کتاب وفادار بود. متونی را برای اجرا در نمایش مینوشت که شایسته تبدیلشدن به کتاب بودند و حتی بعدها توانست تعدادی از آثار به نمایش درنیامده خود را نیز بهصورت کتاب چاپ کند. نثر بهرام بیضائی تاثیرگرفته از سبک خراسانی است که از قدیمیترین و اصیلترین سبکهای شعر ایرانی بهشمار میرود. همچنین به دلیل علاقه او به حماسهسرایی، اشعار حکیم ابوالقاسم فردوسی و مهدی اخوان ثالث برای خلق آثار متعددش جایگاه الهامبخش ویژهای داشت.
انتهای پیام/
نظر شما