علی اکبر بنی اسدی، پژوهشگر حوزه گردشگری در یادداشتی نوشت: در روزگار پرشتاب امروز، انسان بیش از هر زمان دیگر نیازمند تجربههایی است که فراتر از هیاهوی روزمره، او را به تأمل در معنا و بازاندیشی در مسیر زندگی وادارد. گردشگری، در این میان، تنها به معنای جابهجایی مکانی نیست؛ بلکه میتواند پلی باشد برای عبور از سطح به عمق، از ظاهر به باطن، و از فردیت به جمعگرایی. آیین پیادهروی اربعین حسینی، نمونهای درخشان از این ظرفیت است؛ جایی که میلیونها زائر از سراسر جهان، با گامهای خسته اما دلهایی سرشار از عشق، سفری را آغاز میکنند که مقصد نهایی آن، دگرگونی درونی و تعالی روح است.
در جهان معاصر، گردشگری بهعنوان یکی از شاخههای مهم مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ابعاد تازهای به خود گرفته است. دیگر گردشگری صرفاً فعالیتی تفریحی و اقتصادی تلقی نمیشود، بلکه بهمثابه یک کنش فرهنگی، هویتی و حتی درمانگرانه مورد توجه است.
گردشگری تعالیبخش
(Transformational Tourism) است؛ سفری که نهتنها مقصد را دگرگون میسازد، بلکه مسافر را نیز در سطحی عمیق تغییر میدهد.گردشگری تعالیبخش سفری است از درون به بیرون؛ تجربهای که در آن فرد از وضعیت روانی و معنوی کنونی خود عبور کرده، وارد مرحلهای نو از آگاهی، خودشناسی، و درک هستی میشود. در این نوع سفر، تعامل با مکان، مردم و موقعیتهای معنادار، منجر به بازسازی ذهنی و تحول روحی مسافر میگردد.در این میان، یکی از برجستهترین مصادیق این نوع گردشگری در دنیای اسلام و بلکه در سراسر جهان، آیین پیادهروی اربعین حسینی است.مراسمی که میلیونها نفر را سالانه از اقصینقاط جهان گرد هم میآورد، نه فقط بهعنوان یک مناسک مذهبی، بلکه بهعنوان یک فرآیند تربیتی، معنوی، اجتماعی و روانی قابل تحلیل است.در ادبیات گردشگری، مفهومی با عنوان Experiential Travel یا «گردشگری تجربی» مطرح شده است که پایههای شکلگیری مفهوم گردشگری تعالیبخش را شکل میدهد.در این رویکرد، سفر تنها به معنای جابهجایی فیزیکی نیست، بلکه تجربهای چندوجهی است که شامل درگیری عاطفی، ذهنی، معنوی و اجتماعی مسافر با محیط مقصد میشود.بهویژه زمانی که این تجربه با تأمل در ارزشهای زندگی، مواجهه با مفاهیم مرگ، فداکاری، انساندوستی و همبستگی جمعی همراه شود، وارد قلمرو گردشگری تعالیبخش میشویم.
ویژگیهای کلیدی گردشگری تعالیبخش عبارتاند از:
- تجربه شخصی عمیق و درونگرا
- مواجهه با مرزهای فکری و روانی
- قرار گرفتن در وضعیتهای ناآشنا یا چالشبرانگیز
- تحول پایدار در بینش، رفتار یا نگرش فردی
چنین تحولاتی معمولاً در سفرهای عادی رخ نمیدهد. بلکه نیازمند بستری است که بافت فرهنگی، معنوی و جمعی آن، ظرفیتهای درونی فرد را بیدار و فعال کند.
اربعین؛ الگویی از گردشگری تعالیبخش
اربعین بهعنوان یک پدیدهی منحصر بهفرد دینی و اجتماعی، از چند جهت با مؤلفههای گردشگری تعالیبخش انطباق دارد:
۱. پیادهروی؛ حرکت جسمانی برای دگرگونی روح
در سنتهای معنوی و عرفانی، «راه رفتن» نمادی از سیر و سلوک است. در پیادهروی اربعین، زائر با پای خود، مسیر نجف تا کربلا را طی میکند؛ اما این تنها حرکت فیزیکی نیست.
این گامها، نشانهای از حرکت درونی و گذار از خویشتن به سوی حقیقتی بزرگتر هستند. هر قدم، فرصتی است برای تکرار ذکر، برای سکوت، برای درک رنج، برای درک فداکاری، و برای یادآوری هدف اصلی زندگی.
۲. گسست از روزمرگی و ورود به فضای معنوی
اربعین، به دلیل ساختار جمعی، محدودیت امکانات، و فضای خاص فرهنگی خود، به زائر اجازه میدهد از زندگی روزمره، دنیای مجازی، شلوغی شهرها و الگوهای مصرفگرایانه فاصله بگیرد و در دنیایی ساده، پر از مهر و صداقت و ایثار تنفس کند.
این قطع ارتباط موقتی با زندگی معمول، یکی از پیششرطهای مهم در گردشگری تعالیبخش به شمار میرود.
۳. خدمتپذیری و فروتنی
در مسیر اربعین، زائر با صحنههایی مواجه میشود که ریشه در فطرت انسان دارد: مردم ناشناس با زبان و ملیتی متفاوت، با عشق و احترام به او غذا میدهند، لباس و دارو میدهند، پای او را میشویند.
این خدمت بیچشمداشت، انسان را وادار به تأمل در معنای کرامت، بخشش و همبستگی میکند. احساس شرم، امتنان، و تواضع، بخشی از فرآیند بازسازی روانی زائر است.
۴. تجربه همدلی جهانی
شرکت در راهپیمایی اربعین، نوعی تجربه همدلی بینالاذهانی است؛ جایی که افراد با وجود تفاوت در زبان، فرهنگ، و حتی مذهب، در یک میدان مشترک عاطفی و معنوی قرار میگیرند. این همدلی جمعی، تأثیر مهمی بر رشد شخصیت، گسترش دیدگاههای فرهنگی و اصلاح نگرشهای قومگرایانه دارد.
۵. مواجهه با مرگ و حقیقت شهادت
اربعین، یادآور شهادت و فداکاری در اوج مظلومیت است. مواجهه با داستان امام حسین (ع)، یاران وفادارش، و فاجعه کربلا، زائر را از سطح عادی درک تاریخی عبور داده و وارد حوزه درک عاطفی و وجودی از مرگ و حقیقت زندگی میکند.
این مواجهه، در بسیاری از موارد به بیداری درونی، تصمیمهای تازه و تغییر سبک زندگی منجر میشود.
نقطه مهم در گردشگری تعالیبخش، مرحله بازگشت است. در این مرحله، فرد دیگر همان کسی نیست که سفر را آغاز کرده بود. در بسیاری از گزارشها، خاطرات و مصاحبههای زائران اربعین، نشانههای این دگرگونی بهوضوح قابل مشاهده است:
- افرادی که پس از سفر، سبک زندگی خود را سادهتر کردهاند؛
- کسانی که تصمیم به ترک عادتهای منفی یا بیمعناییهای زندگی گرفتهاند؛
- یا کسانی که فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی یا خیرخواهانه را آغاز کردهاند، الهامگرفته از فرهنگ اربعین.
در ادبیات تحول فردی، این تغییرات را میتوان نشانه «بازتعریف هویت» و «معنابخشی مجدد به زندگی» دانست که دقیقاً هدف اصلی گردشگری تعالیبخش است.
بنابراین اربعین، بیش از آنکه صرفاً یک آیین مذهبی باشد، نوعی سفر درونی و اجتماعی است که در قالب یک حرکت فیزیکی معنا پیدا میکند.
حضور میلیونها انسان از فرهنگهای مختلف، همراه با فضای معنوی، خدمات بیچشمداشت، پیادهروی طولانی، و ارتباطات انسانی خالص، بستر کمنظیری برای تجربهی تحول معنوی و تعالی درونی فراهم میکند.
بازخوانی اربعین از زاویه گردشگری تعالیبخش، نهتنها نگاه تازهای به این مراسم میافکند، بلکه میتواند زمینهساز طراحی و توسعه سیاستهایی در حوزه گردشگری فرهنگی، تربیت معنوی و ارتباطات میانفرهنگی باشد.
در جهانی که از سطحینگری و بیمعنایی در رنج است، اربعین میتواند الگویی برای بازگشت به عمق، به معنا و به انسانیت باشد.
بازخوانی آیین اربعین در چارچوب گردشگری تعالیبخش، فرصتی است برای درک دوباره قدرت تجربههای جمعی، معنوی و فرهنگی در ساختن انسانهایی متعهدتر، آگاهتر و همدلتر. این سفر نه با رسیدن به کربلا پایان مییابد و نه محدود به ایام خاصی است؛ بلکه نقطه شروع مسیری تازه در زندگی است که میتواند به سادهتر زیستن، معناگراتر بودن و مسئولانهتر رفتار کردن بینجامد. در جهانی که تشنه معناست، اربعین یادآور این حقیقت است که هنوز میتوان در میان میلیونها انسان، جایی برای مهربانی بیچشمداشت، همدلی بیمرز و ایمانی زنده یافت.
انتهای پیام/

نظر شما