فاطمه رهبر در یادداشتی نوشت: گردشگری فقط تکیه کردن به مکان و اجسام و اشیای تاریخی نیست، گردشگری روایت و داستان هایی است که مقاصد را سرشار از درک و تجربه برای گردشگران میکنند.
آیا تا به حال از این منظر به تاریخ نگریستهاید که اگر داستانها و اساطیر نبودند، چقدر میتوانست زمخت، انتزاعی و خستهکننده باشد؟ واقعیت این است که سنگها و بناهای تاریخی به خودی خود ساکتاند و حرفی ندارند و بسنده کردن به دیدنشان برای یکبار و شاید حتی از دور کافی باشد، این روایت و قصه است که به آنها جان میبخشد و سفر را به تجربهای فراموشنشدنی تبدیل میکند.
امروزه، وجود تاریخ و هویت فرهنگی به تنهایی برای جذب مخاطب کافی نیست. آنچه یک مقوله را جذاب میکند، داستانی است که در پشت آن نهفته است.
روایت فرهنگی است که روح به کالبد مقاصد گردشگری میدمد و آنها را از یک مکان فیزیکی صرف به یک «تجربه زنده» تبدیل میکند. یک تجربه بهیادماندنی زمانی شکل میگیرد که «احساس» و «درک» در کنار «دیدن» و «تماشا» قرار گیرند و به گردشگر کمک کنند تا عمیقاً با فرهنگ، هویت محلی و تاریخ یک منطقه ارتباط برقرار کند.
داستانپردازی (Storytelling)، امروزه به یکی از قدرتمندترین ابزارهای بازاریابی در صنعت گردشگری تبدیل شده است، ابزاری که در جذب احساسات مخاطب، بسیار تأثیرگذارتر از ارائه آمار و ارقام خشک عمل میکند.
راهنمایان گردشگری، به عنوان قصهگویان اصلی این عرصه، نقش محوری دارند؛ اما دنیای مدرن و دیجیتال، روشهای نوینی را نیز به میدان آورده است: شبکههای اجتماعی با بازروایی افسانهها و ادبیات شفاهی، تجربههای تعاملی و روایتمحور در موزهها و سایتهای تاریخی و واقعیت افزوده (AR) که لایهای از داستان را بر روی مکان واقعی قرار میدهد.
ایران، به عنوان سرزمینی که خود بر اساس داستانها و روایتها شکل گرفته، از افسانههای شاهنامه تا اسطورههای تخت جمشید، گنجینهای بینظیر از این ماده اولیه را در اختیار دارد.
سفر به مکانی مانند تخت جمشید، با ذهنی خالی از قصه، تنها تماشای مجموعهای از سنگهاست. اما وقتی با ذهنیتی سرشار از روایتهای رزم و بزم و همینطور عشق و حماسه به آنجا قدم میگذارید، هر ستون و کتیبهای با شما سخن میگوید و قلبتان را سرشار از احساس میکند. این اثرگذاری تنها به بازدید مستقیم محدود نمیشود.
«خواندن یک رمان» که فضای یک منطقه را به تصویر میکشد، مانند توصیف فضاهای وهمآلود شمال ایران در «پریکُشی» علیرضا حسنزاده، یا تصویرسازی شیراز و کرمان در «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور، یا ترسیم جامعه کرمانشاه در «شوهر آهو خانم»، یک خاطره پیشساخته در ذهن مخاطب ایجاد میکند و اشتیاقی وافر در او برای دیدن آن فضا به وجود میآورد. حتی تماشای یک فیلم مانند فیلم «الموت» میتواند بازدید از یک قلعه تاریخی را به تجربهای عمیقاً معنادار تبدیل کند.
چنین تجرابی نیز در سطح جهانی وجود دارند مثلا فیلم هایی که در اسکاتلند تصویری متفاوت از یک شهر را عرضه کردهاند یا کتابهایی مانند آثار گابریل گارسیا منطقه کارائیب کلمبیا با تصاویری سورئال و فراعادی به مخاطب عرضه میکند.
در نهایت، داستانها و قصهها چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی این قدرت را دارند که: تجربههای سفر را غنی و ماندگار کنند، مقاصد جدیدی خلق کنند و به رونق اقتصادی صنعت گردشگری کمک کنند همچنین پلی فرهنگی بین گذشته و حال و بین میزبان و مهمان ایجاد کنند.
سفر، بدون روایت، تنها جابجایی جغرافیایی است اما وقتی با داستان همراه میشود، نهایتا به تبدیل شدن، خلق شدن و تجربه کردن منتج میشود.
انتهای پیام/
نظر شما