نادر زینالی، مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی البرز در یادداشتی نوشت: شب، آرام و سنگین، بر شانههای زمین مینشیند؛ بلندترین شب سال، نقطهای در تقویم که در ذهن و خاطره مردم، مرز میان تاریکی و روشنایی است. یلدا، شب چله، استعارهای جهانی از امید در اوج تاریکی است؛ شبی که در فرهنگها و جوامع مختلف با آیینها و روایتهای گوناگون، نشانهای از آغاز دوباره و تجدید حیات تلقی میشود.
در باورهای کهن، این شب زمانی بود که نور پس از تاریکی دوباره ظهور میکرد. مردم در طول تاریخ، با برپایی آتش، قصهگویی و مراقبه، انتظار نخستین پرتو پگاه را میکشیدند؛ شبی برای یادآوری اینکه هر تاریکی، هرچقدر هم طولانی باشد، پایان میپذیرد.
در بسیاری از سنتها، پایان پاییز و آغاز زمستان بهعنوان نشانهای از شکست تاریکی و آغاز دورهای تازه دیده میشود. آیینها شامل پایکوبی، شبنشینی، قصهگویی و خوردن خوراکیهای نمادین هستند؛ آداب و رسوم سادهای که انسان را در دل تاریکی به نور نزدیکتر میکنند.
خوراکیهای شب یلدا، مانند آجیل، انار و هندوانه، علاوه بر جنبه تغذیهای، بار نمادین نیز دارند: دانههای فراوان و رنگهای زنده یادآور زندگی، امید و برکتاند و حضور خورشید را در ذهن انسان تداعی میکنند. فال حافظ و دیگر آیینهای مرتبط، فرصتی برای تأمل و دیدن آینده در آینه شعر و روایت فراهم میآورند و نشان میدهند که انسان در بزنگاههای تاریک به نشانهها و امید پناه میبرد.
البرز؛ جغرافیای زنده یک آیین کهن
در البرز، شب چله بیش از یک سنت خانوادگی است. این شب در دل گذرگاههای کوهستانی، درهها و خانههای شهری و روستایی، هرکدام به شیوهای خاص برگزار میشود و در هر محله، تجربهای منحصر به فرد از مواجهه با بلندترین شب سال شکل میگیرد.
در طالقان، شب چله آغازی برای فصل زمستان و فرصتی برای مشارکت جمعی است. برپایی آتش، چراغهای روشن و مراسم شالاندازی، نه تنها جنبه آیینی دارند، بلکه پیوند میان نسلها و زندگی اجتماعی را تقویت میکنند. موسیقی و آوازهای محلی، تاریخ و خاطره جمعی را در دل شب زنده نگه میدارند.
مردم در روستاهای طالقان به شیوهای خاص با تاریکی روبهرو میشوند: شالها و پارچههای رنگی را در روزنه سقف خانهها آویزان میکنند و اهل خانه آنها را با مواد خوراکی، آجیل، میوهها و حتی گلهای خشک شده پر میکنند. هر یک از این عناصر نمادی از فصل و زندگی است و نشاندهنده امید، برکت و سرزندگی است.
در برغان و ساوجبلاغ، شب چله بیش از همیشه یک تجربه ادبی و فرهنگی است. در کنار نواهای کوتاه موسیقی، قصهگویی جمعی و شعرخوانی شاهنامه و دیوان حافظ به شکل پررنگتری اجرا میشود. اعضای خانواده پشت چراغهای شمعی مینشینند و بخشهایی از شاهنامه و اشعار کلاسیک را میخوانند تا پرسشهای ذهنی روزمره را در قالب کهنترین شعرها و روایتها پاسخ دهند. نجواهای آرام پیران درباره افسانهها و روایتهای کهن، پیوند تاریخی و ادبی را در دل جمع تقویت میکنند و حافظه شفاهی روستا را حفظ میکنند.
در کندر، شب چله با یکی از زیباترین فرمهای محلی همراه است: علاوه بر شب رسمی یلدا، شب سیزدهم چله نیز به عنوان جشن محلی شناخته میشود. این شب، برخلاف شب اول که بیشتر خانوادگی است، به نوعی آیین اجتماعی روستایی بزرگتر محسوب میشود که همه ساکنان آبادی در آن مشارکت میکنند.
آتش بزرگی در مرکز روستا روشن میشود و نور و گرمای آن به همه میتابد. پیر و جوان دور آتش میرقصند، با سازهای محلی همراه میشوند و بازیهای سنتی انجام میدهند؛ فعالیتهایی که بازآفرینی نشاط اجتماعی و به اشتراک گذاشتن انرژی جمعی را ممکن میسازند. پخت غذاهای محلی به شکل دستهجمعی و تقسیم آن میان همه، نمادی از برکت و همکاری در روستا است.
در اشتهارد، نظرآباد و دیگر مناطق، فانوسها و شمعهای کوچک در حیاطها، مسیرهای خاکی و اطراف درختان روشن میشوند. این نورهای پراکنده، امید فردا و حس همدلی جمعی را تداعی میکنند؛ تصویری که در یک دهکده کوچک مانند پراکندن ستارهها در آسمان زمستانی جلوهگر است. این آیینها اغلب به شکل خودجوش توسط مردم انجام میشوند و حس همبستگی و همراهی را تقویت میکنند.
در شهر کرج و دیگر مناطق شهری البرز، آیینها سادهتر اما همچنان زنده هستند. خانوادهها دور هم جمع میشوند، سفرهای از میوهها و آجیلها پهن میکنند، دیوان حافظ و شاهنامه را باز میکنند، فال میگیرند و شعر میخوانند؛ این تجربهای است که سنتهای کهن را با زندگی مدرن پیوند میدهد. پیامهای فرهنگی و ادبی در روایتهای جمعی به گوش میرسند: یادآوری امید، حضور نور و اهمیت با هم بودن در کنار تاریکی.
شب چله در البرز، تجربهای چندلایه و زنده از امید، همزیستی و احترام به طبیعت است. این شب فرصتی برای پیوند میان نسلها، انتقال باورها و جشن نور در دل تاریکی است؛ پیامی انسانی و مشترک، فراتر از زمان و مکان، که در همه جمعها از گذشته تا امروز ادامه یافته است.
انتهای پیام/
نظر شما