آخرین صابون‌فروش تهران؛ میراثی زنده برای گردشگری شهری

در قلب تهران، جایی میان کوچه‌ها و بازارهای پرهیاهوی منطقه ۱۲، مغازه‌ای قدیمی هنوز نفس می‌کشد؛ مغازه‌ای که دیوارهایش آغشته به بوی چربی و گوگرد است و پنجره‌های چوبی‌اش یادگاری از گذشته‌ای دور. اینجا «صابون‌فروشی محمد صالحی» است؛ آخرین بازمانده از صنف صابون‌فروشان خیابان «صاحب‌جمع» یا همان «محله صابون‌پزخانه». مغازه‌ای کوچک، اما پر از روایت‌های بزرگ؛ جایی که سنت صابون‌سازی همچنان زنده است و به تنهایی، بخشی از هویت تاریخی تهران را روایت می‌کند.

صابون‌فروشی صالحی فقط یک مغازه نیست؛ یک موزه زنده است. موتور آبی‌رنگ قدیمی که هنوز در گوشه‌ای جا خوش کرده، دستگاهی که «یوسف صالحی» در سال ۱۳۲۲ ساخته و روی صابون‌ها نام خانوادگی‌اش را حک می‌کرد، و طاقچه‌های چوبی که بر تن سال‌ها غبار تاریخ دارند، همگی یادگاری‌هایی هستند که زمان را متوقف کرده‌اند. هر قالب صابون اینجا نه‌تنها بوی روغن زیتون یا نارگیل می‌دهد، بلکه عطر زندگی و تلاش نسل‌هایی را دارد که با دستانشان صنعت بومی را زنده نگه داشته‌اند.

اما اهمیت این مغازه تنها در کالاهایش خلاصه نمی‌شود. برای فهمیدن ارزش آن، باید تاریخچه ورود صابون به ایران را مرور کرد. در روزگار صفویان، مردم با گل‌سرشور و خاکستر خود را می‌شستند. بعدها، در دوره قاجار، سفرهای فرنگ ناصرالدین‌شاه و هدایایی که برای حرمسرا آورد، الهام‌بخش نخستین کارخانه‌های صابون‌پزی در تهران و تبریز شد. محله‌ای در نزدیکی بازار تهران به نام «صابون‌پزخانه» شکل گرفت؛ جایی که بوی چربی و صابون از چند کوچه آن‌طرف‌تر حس می‌شد و قالب‌های صابون، مثل آجرهای طلایی، در حیاط‌ها چیده می‌شدند تا خشک شوند.

از میان آن همه کارگاه و فروشگاه، امروز تنها مغازه محمد صالحی پابرجاست. حاج محمد، فرزند آخر «حاج یوسف» ـ یکی از صابون‌پزهای معروف تهران قدیم ـ از کودکی همراه پدر زیر دیگ‌های چربی کار کرده و سود سوزآور را با دست‌های کوچک خود در مواد هم زده است. امروز او آخرین نگهبان این سنت است؛ مردی که باوجود موج برندهای لوکس و بسته‌بندی‌های رنگارنگ، هرگز این حرفه را رها نکرده و همچنان در همان مغازه کوچک، مشتری‌های وفادارش را راهی خانه می‌کند.

پیوند با گردشگری شهری

تهران سال‌هاست که به دنبال تعریف هویت گردشگری خود است؛ هویتی که فقط بر پایه برج‌های مدرن و مراکز خرید شکل نگیرد، بلکه ریشه در تاریخ و فرهنگ محلی داشته باشد. صابون‌فروشی صالحی دقیقاً یکی از همان گنجینه‌های زنده‌ای است که می‌تواند در این تعریف جایگاهی ویژه بیابد. گردشگران خارجی وقتی به تهران می‌آیند، بیش از هر چیز به دنبال تجربه‌های اصیل و لمس زندگی روزمره مردمان این شهر هستند. بازدید از چنین مغازه‌ای، فرصتی استثنایی است تا گذشته صنعتی و اجتماعی تهران را از نزدیک ببینند.

این مغازه می‌تواند بخشی از تورهای پیاده‌روی در منطقه ۱۲ باشد؛ همان‌طور که خانه‌های قدیمی، تیمچه‌ها و بازارچه‌ها امروز به مقصد گردشگری تبدیل شده‌اند. تصور کنید گردشگر در دل بافت تاریخی تهران قدم بزند، از کارگاه‌های قدیمی عبور کند و در نهایت به مغازه‌ای برسد که هنوز بوی صابون‌های دست‌سازش فضا را پر کرده است. این تجربه، برای بسیاری از گردشگران ارزشمندتر از هر مرکز خرید لوکس خواهد بود.

میراث ناملموس

صابون‌فروشی صالحی تنها یک مکان نیست؛ حامل یک میراث ناملموس است. هنر صابون‌سازی سنتی، ترکیب مواد طبیعی با دانش بومی و شیوه‌های دستی تولید، بخشی از میراث فرهنگی ایران محسوب می‌شود. ثبت و معرفی این هنر نه‌تنها می‌تواند به حفظ آن کمک کند، بلکه فرصت‌های اقتصادی تازه‌ای نیز برای صاحبان چنین کسب‌وکارهایی فراهم می‌آورد.

اگر نگاه گردشگری به چنین صنایعی جدی گرفته شود، می‌توان علاوه بر فروش صابون به مشتریان محلی، بازار جهانی نیز برایشان فراهم کرد. همان‌گونه که صنایع دستی ایران چون فرش، سفال یا قلمکار به برندهای گردشگری بدل شده‌اند، چرا صابون سنتی تهرانی نتواند؟

مغازه محمد صالحی نماد ایستادگی در برابر فراموشی است؛ آخرین شعله‌ای از یک صنف پررونق که زمانی محله‌ای کامل را به خود اختصاص داده بود. این مغازه نشان می‌دهد گردشگری فقط به دیدن کاخ‌ها و موزه‌ها محدود نمی‌شود، بلکه در جزئی‌ترین عناصر زندگی شهری هم جاری است؛ در عطری که از قالب‌های صابون سنتی بلند می‌شود، در صدای ترازوی دو کفه‌ای قدیمی، و در لبخند مردی که هنوز دست‌هایش بوی صابون‌های پدر را می‌دهد.

تهران اگر می‌خواهد در عرصه گردشگری چهره‌ای متمایز داشته باشد، باید چنین گنجینه‌های زنده‌ای را پاس بدارد و به جهانیان معرفی کند. صابون‌فروشی صالحی نه‌تنها یک مغازه، بلکه روایتی از تاریخ، فرهنگ و اصالت این شهر است؛ روایتی که می‌تواند به یکی از جذاب‌ترین ایستگاه‌های گردشگری شهری بدل شود.

گزارش : مهدی وحیدی 

انتهای پیام/

کد خبر 1404060700361
دبیر مهدی نورعلی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha