در دل کویر مرکزی ایران، جایی که افق بیپایان زمین با آسمان آبی در هم میآمیزد، استانی گسترده است که در طول قرون متمادی، هم گذرگاه کاروانها و قبیلهها بوده و هم مأمن عارفان و شاعران: استان سمنان. این سرزمین کهن بر شانههای جاده ابریشم نشسته؛ شاهراهی که هزاران سال، قافلههای بازرگانان و زائران و مهاجران را از شرق تا غرب در خود جاری میکرد و رد پای تمدنها و فرهنگهای گوناگون را در دل دشتها و کوهستانهایش به یادگار گذاشته است. هنوز هم کاروانسراهای پراکنده در پهنه این استان، چون ستارگانی خاموش اما جاودانه، از آن روزگار سخن میگویند: از میاندشت شاهرود با شکوه سهگانهاش تا دهنمک گرمسار و لاسجرد و آهوان که روزگاری میزبان خستگی کاروانیان بودند و امشب میزبان خاطره تاریخاند.
استان سمنان اما تنها بر جغرافیای تجارت و سفر تکیه ندارد؛ این دیار، آشیانه عارفانی است که نامشان در سپهر عرفان اسلامی میدرخشد. از بایزید بسطامی، آن عارف بیهمتای قرن سوم که ندای فنا و مستی الهیاش هنوز در فضای بسطام طنینانداز است، تا شیخ ابوالحسن خرقانی با سخنان جاودانهاش که قرنها بعد نیز الهامبخش سالکان حقیقت شد، و شیخ علاءالدوله سمنانی که در صوفیآباد سرخه، خانقاه اندیشه و محبت بنا نهاد. حضور این نامها، سمنان را به دیاری بدل کرده که عرفان نه در کتابها، که در خاک و کوه و کوچههایش جریان دارد.
این خاک در ادب فارسی نیز نامآورانی دارد که هر یک، سیمای بخشی از هویت ایرانی را تصویر کردهاند. منوچهری دامغانی، شاعر طبیعت و بزم، با قصایدش بر کویر و کوهستان جان دمید و دامغان را جاودانه ساخت. فروغی بسطامی، غزلسرای پرآوازه عصر قاجار، به پیروی از حافظ، غزلهایی سرشار از شور و عشق و عرفان آفرید و حافظ ثانی لقب گرفت. ابن یمین فریومدی، با شعرهای اخلاقی و اجتماعیاش، بُعدی دیگر از این دیار را در آینه کلمات نشاند. چنین است که در سمنان، تاریخ و ادب و عرفان، سه ضلع مثلثی را میسازند که هویت این استان را شکل میدهد.
اما تاریخ عینی این سرزمین نیز کم از شعر و عرفان ندارد. در هر گامی از این دیار، بنایی است که قصهای هزارساله روایت میکند: مسجد تاریخانه دامغان، از نخستین مساجد ایران که بر آتشکدهای ساسانی بنا شد؛ گنبد زنگوله، یادگار ایلخانان؛ مسجد جامع سمنان با الحاقات سلجوقی و تیموریاش؛ و بافت تاریخی شهر سمنان که در دل خود صدها خانه و گذر و بازار را چون کتابی گشوده نگه داشته است. هر یک از این آثار، نه تنها نشانهای از معماری و هنر ایرانیاند، بلکه سندی زنده از تداوم زیست و فرهنگ در این گذرگاه کهن.
استان سمنان امروز نیز همچون گذشته، دروازهای است میان شرق و غرب ایران؛ جایی که میتوان در یک روز، از جنگلهای مهآلود ابر تا کویرهای درخشان دامغان و گرمسار را پیمود. اما فراتر از این چشماندازها، آنچه به استان سمنان روح میدهد، حضور تاریخی هزاران ساله اقوام و قبایلی است که از این مسیر گذشتهاند و در هر عبور، چیزی از فرهنگ خود بر جای نهادهاند. به همین دلیل است که سفر به استان سمنان، نه تنها دیدار با جغرافیای متنوع، که همنشینی با خاطرههای جمعی یک تمدن است.
اکنون که در واپسین روزهای تابستان ۱۴۰۴ ایستادهایم، شاید بهترین فرصت باشد تا بار دیگر به این دیار برویم؛ دیاری که در سکوت کویر، صدای کاروانیان جاده ابریشم را به گوش میرساند، در آرامگاههایش نور عرفان میدرخشد، و در قصاید و غزلهایش، طنین جاودانه ادب فارسی جاری است. استان سمنان منتظر است تا پردهای دیگر از رازهای دیرینهاش را بر رهروان حقیقت و زیبایی بگشاید.
بهمن اخلاقی، سرپرست اداره کل میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی استان سمنان
انتهای پیام/

نظر شما