میراثآریا: موزهها در ایران، فراتر از نمایش اشیاء و جذابیتهای بصری، به پناهگاه خاطرات آیینی یک ملت بدل شدهاند. در هر کجا که نسیمی از ایمان وزیدن گرفت و اشک سوگ، خاک وطن را آبیاری کرد، ذراتی از آن خاطره در سینه موزهها خانه کرد. آیینهای محرم و عاشورا، شاهرگ هویت جمعی ایرانیان، تنها به کوچه و هیئت و تکایا محدود نماندهاند؛ نهال این ایمان در ویترین و سالنهای تاریخ هم سر برآورده است. موزهها با جانمایههای آب و آینه و اشک و پرچم، حافظهای جمعی برای نسل امروزند؛ بستری که وقار فرهنگی ایران را از شکنندگی روزگار تا ماندگاری تاریخ روایت میکند.
اینجا، روایت عزاداری و عاشورا دیگر تنها آیینی محدود به یک ماه نیست؛ بلکه میراثی جاودانه در پیوندی تنگاتنگ با هویت ملی. هر نسخ خطی تعزیه، هر تابلوی نخل، هر دستنویس روضه، گذشته را به آینده پل میزند. حفاظت این گنجها نه صرفاً نگهداری اشیاء، که صیانت از راز ایستادگی و پیوند نسلی است؛ همان پیوندی که تکایا و روستاهای دوردست، تا سالنهای باشکوه موزهها یا آستان قدس رضوی را به هم گره میزند. بدین سان، موزهها برای ایرانیان فقط خاطرهخانهای نیستند؛ آنها درسگاه وفاداری و نمایشگاهی برای درک ژرفتر نظریه ملیت ایرانیاند؛ با تضمین بقا و پویایی آیین محرم برای نسلهای نیامده.
اشیاء سوگوار؛ روایت درد، ایمان و تصویر جاودانه عاشورا
با عبور از تالار موزهای ساکن و گاهی مهجور، ناگهان نگاهت به پارچهای میافتد که خطوط زرین نام حسین(ع) را بر دوش دارد؛ پرچم نذری قاجار، کتیبهای از اشک و طرح و وصیت. اینگونه اشیاء، به خودیخود، طنین سوگواره یک ملتاند. هویت ایرانی، همچون نخهای ابریشمی این پرچمها، درهم تنیده با خاطره رنج و قیام حسینابنعلی(ع) و یارانش است.
در میان ویترین موزههای ایران، پرچمهایی را مییابی که از سه قرن پیش در هیئتها موج میزدند؛ ظروف نذری نقرهکاریشده با نام امام، زعفران گرفته از چشمان مادربزرگان یک دیار، تعزیهنامههای خطیِ پرنقش. هر نسخهٔ خطی تعزیهنامه نه فقط سندی ادبی، که روزشمار عشق و اشک هزاران خانوادهای است که سالها نام حسین(ع) را بر لب زمزمه کردهاند.
در موزه گلستان، ماکتهای نخل و نقاب و شمشیرهای آیینی نگهداری میشود؛ هرکدام یادگاری از صحنهای فراموشنشدنی، با نشانی از دستها و صداهایی که قرنها، سوگ را روی صحنه زندگی بردهاند. نقاشیهای قهوهخانهای موزه هنرهای معاصر اصفهان، قابهای پرشور «نبرد کربلا»، رزمنامه مصوری هستند از رؤیای دلدادگان عاشورا؛ نمودهای بصری عزت و ایمان.
در گوشهای از موزه مردمشناسی یزد، نخلهای مینیاتوری، علمهای پوشیده در پارچه مشکی سنتی یزدیها و وسایل عزاداری با نقش و نگار محراب نگهداری میشود. این اشیاء، شاهدان خاموشیاند که عشق به عاشورا را میان نسلها و جغرافیاها دستبهدست کردهاند؛ میراثی که بیزبان، اما رسا، پیام ایستادگی و وفاداری را تا نهایت زمان فریاد میزند.
روایت چند اثر شاخص از نزدیک؛ گامی به اعماق تاریخ
یکی از شاخصترین اشیاء مجموعه موزههای ایران، پرچمی ابریشمی و سیاهرنگ است با نقوش زرین، وقف حسینیهای در گیلان. نقش اسماءالاعظم و نمادهای عاشورایی بر تار و پود این پرچم، به یقین، حافظ خاطرات هزاران سوگوار و قاصد پیوند نسلهاست.
در میان ویترین نسخ خطی موزه مردمشناسی تهران، دستنوشتهای با کاغذ فرسوده به چشم میخورد؛ تعزیهنامهای متعلق به اواخر عصر قاجار. در هر سطر آن، نفسهای شبیهخوانها و اشکهای تماشاچیان رخنه کرده، گویی زخمهای کهنه کربلا بار دیگر به واژگان جان یافتهاند.
از سالنهای موزه هنرهای معاصر اصفهان، تابلوی عظیم «نبرد کربلا» سر برآورده است؛ نمونهای برجسته از سنت قهوهخانهای که در آن، راز و رمز شهادت با رنگ و هنرمندی بومی گره خورده. شور عاشورا در نگاه شخصیتها، رنگهای تند و خطوط نستعلیق، همه تماشاگر را به قلب واقعه میبرد.
در موزههای خانه-محور قزوین و لرستان، شمایلهای چوبیِ حضرت عباس (ع) با هالهای نورانی و نقوش ایرانی بر دیوار است؛ چنانکه گویی چشم از پنجرهای به حقیقت وفاداری و ایثار دوختهای.
ظروفی کوچک اما گرانبها، حکاکی شده به دعاهای محرم و نام ائمه، در ویترین موزه آستان قدس رضوی مشهد جا خوش کردهاند. این ظروف، حامل حافظه تعارف محبت و بخششاند؛ بازمانده نذریهایی که با نیت حاجت، دور از غوغای روزگار بر سفره ملت گذاشته شد.
تعزیه در ویترین؛ صحنهای موزهای از یک درام جاودانه
هیچ نمایشگاهی برای آیینهای محرم تمام نمیشود مگر رسیدن به ورودی تالار «تعزیه»؛ جایی که لباس و ماسک، شمشیر و چکمه و مجسمههای شبیهخوانی بار دیگر روح کربلا را به ویترین موزهها میدمند. هر ملت، یک تئاتر آیینی دارد؛ اما ایرانیان تعزیه را نه در صحنه نمایشی، بلکه در کوچههای دلشان به وفور برگزار میکنند. اکنون، بخشهایی از آن نمایش ابدی، از روستاهای خاکآلود تا تالارهای مرمری موزه منتقل شدهاند.
مدیر موزه مردمشناسی تهران میگوید: اگر ما اموال و ابزار تعزیه را تنها به عنوان شیء نمایشی نگاه کنیم، نگاهمان محدود خواهد شد؛ این ابزارها حامل جان مردمیاند که حقیقت عاشورا را روایت کردهاند. هر شمشیر یا نقابی که اینجا میبینید، بخشی از هزاران نمایشنامه بازگوکننده اندوه، عشق و ایمان در دل مردم است.
دکتر ویدا جوانی، صاحبنظر عرصه عاشوراپژوهی و هنر آیینی، هم در گفتوگو با میراثآریا اظهار میدارد: ارزش این ویترینها نه صرفاً به کهنگی اشیاء، بلکه به بستر روایت و جمعی است که دور آن میچرخند. موزهها باید بتوانند خاطره زنده آیینها را برای نسل نو بازآفرینی کنند.
در چنین بستری، نمایش اشیاء تعزیه نه تنها کنجکاوی گردشگران، بلکه حیرت پژوهشگران را نیز برمیانگیزد. لباسها و ماسکها با نقش و نگارهای بومی هر منطقه، روایتگر تفاوت و یکپارچگی فرهنگ محرماند. این ابزارها—از شلوارهای پرچاک پهلوان شمر و زره حضرت عباس، تا نقاب لطیف طفلان مسلم—همگی حامل واقعیتهایی فراتر از متن نمایش، یعنی فرهنگ گفتوگوی آیینی یک ملتاند.
موزه محرم، گامی نو برای جهانیشدن میراث عاشورا
تا امروز، محرم و عاشورا در قالب ویترین و تالارهای متفرق در سراسر ایران حضور دارند؛ اما یک «موزه ویژه عاشورا» یا «موزه ملی محرم و تعزیه»، خلأیی آشکار میان حافظه ملی و منظر آیینی معاصر ماست. ایجاد چنین موزهای نه تنها به سازماندهی و حفظ بهتر اشیاء و اسناد یاری میرساند، بلکه میتواند قطب بینالمللی آموزش و پژوهش و مکانی برای تجربه زیست آیینی محرم باشد.
فرصتهای این طرح کمنظیرند: از میزبانی آثار تعزیه و میراثعاشورایی سرزمینهای شیعه، تا جذب گردشگران مذهبی و پژوهشگران بینالمللی. ظرفیت ارتباط با موزههای مشابه عراق، لبنان، هند و پاکستان، محرم را از آیینی محلی به یک رخداد فرهنگی جهانی ارتقا خواهد داد.
این موزه باید نه تنها ویترین و آرشیو، بلکه تالارهای تعزیه زنده، نمایشگاههای موقت، کارگاههای آموزشی و بانک اطلاعات دیجیتال داشته باشد. تولد چنین مرکزی، زمینهساز گفتوگویی تازه درباره نسبت آیین و هویت، سنت و آینده خواهد شد؛ پلی امن میان گذشته و فردا، در آینه سوگواری یک ملت.
فرهنگ محرم؛ پیوندی بیانتها میان عزاداری سنتی و حافظه رسمی
آنچه محرم را در حافظه موزهای ایران برجسته میکند، همانا استمرار پیوند بین آیینهای سنتی و هویت رسمی و ملی این سرزمین است. حتی وقتی عاشورا دیگر رویدادی روزمره و تکرارشونده نیست، بازماندههای آیینش هرگز از حافظه ملیِ ما رخت برنمیبندند. فرهنگ عزای حسینی چنان ریشه دوانده که در هر گوشه از این خاک، از قزوین تا گیلان و یزد و کرمان، ردپایی از عاشورا و نذر و تعزیه در خانهموزههای بومی یافت میشود.
این پیوند نه صرفاً سنتی، بلکه ضرورت امروز ماست؛ در جهانی که سرعت تغییر، معنویت و خاطره را تهدید میکند، هیچ چیز چون روایت آیینها و حفظ نمودهای آنها در ویترین موزهای نمیتواند ضمانتبخش ماندگاری هویت جمعی ما باشد. اگر موزهها را مدارس فرهنگی ملت بدانیم، محرم بیشک درسنامه ریشههای ماست؛ تضمین تداوم راهی که با اشک و ایمان آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
موزه، سنگر حافظه و آیین
امروز که محرم هر سال در کوچهها و قلبها تکرار میشود، میراثعاشورا تنها یک مناسبت نیست؛ نشانهای است از ماندگاری امید و هویت، ستونی استوار برای تداوم ملت ایران. موزهها این حقیقت را در ویترین خود به امانت گذاشتهاند؛ از پرچم نذری قاجار تا ماکتهای نخل و سندهای تعزیه. اگرچه سنگ و فلز و چوب بیجان مینمایند، اما هربار که نگاه یک نوجوان به ویترین اشکآلود میافتد، چرخه ایمان و خاطره تجدید میشود.
در پس ویترین این گنجینهها، حکایتی عمیقتر نهفته است: شهادت و امید، اشک و حماسه، سنت و هویت. این است راز ماندگاری عاشورا در حافظه ملی ما و رسالتی بزرگ بر دوش موزهها، تا روایت این قصه ابدی، برای فرزندان سرزمینمان زنده و اعتبارمند بماند.
انتهای پیام/

نظر شما