مجید فرامرزی کارشناس عکاسی در یادداشتی نوشت: عکاسی، به مثابه یک رسانه تکنولوژیک، از کارکرد مستندسازی صرف فراتر رفته و به ابزاری برای بازسازی و تغییر درک سوبژکتیو و ابژکتیو از واقعیت تبدیل شده است. این نوشتار به بررسی تعاملات پیچیده میان مبانی هستیشناختی عکاسی و حوزههای گردشگری و میراث فرهنگی میپردازد. این ارتباط، از ثبت پدیداری تصاویر فراتر رفته و به تحلیل ماهیت واقعیت، ساختار حافظه، دینامیک زمان و الزامات اخلاقی بازنمایی معطوف میشود.
در فلسفه عکاسی، تصویر فتوگرافیک، بر اساس نظریه ویلم فلوسر، صرفاً بازتابی از عین تلقی نمیشود بلکه خود عین تلقی میشود. این گزاره، مبنای تحلیلهای عمیق پیرامون حقیقت و بازنمایی را فراهم میآورد. عکاسی، آیا به ثبت بیواسطه واقعیت میانجامد یا به تولید نسخهای تفسیری از آن؟ مفاهیم «واقعگرایی ادراکی» و «واقعگرایی انتقادی-علمی» نشانگر ظرفیت دوگانه عکاسی در ادراک و یا تحریف واقعیت هستند. قدرت اقناعی تصویر در شکلدهی به معرفت ما از جهان، غیرقابل انکار است.
در حوزه گردشگری، این قدرت به صورت بارزی مشهود است. تصاویر تبلیغاتی و حتی شخصی منتشر شده در پلتفرمهای اجتماعی، واقعیت مقصد گردشگری را به شیوهای ایدهآلسازی شده، گزینشی و بعضاً دستکاری شده بازنمایی میکنند. گردشگر، غالباً نه در پی مواجهه با واقعیت عریان مکان، بلکه در جستجوی تجربهای است که پیشتر در تصاویر درک و در ذهن خود انتزاع کرده است. این وضعیت، پرسش از اصالت تجربه و نقش واسطهگرانه تصویر در رابطه میان گردشگر و مقصد را مطرح میکند.
در حوزه میراثفرهنگی، عکاسی کارکردی حیاتی در مستندسازی و حفظ ابنیه، آثار و رویدادهای تاریخی ایفا میکند. اما آیا این مستندسازی، ثبت ابژکتیو و بیطرفانه واقعیت است؟ یا هر تصویر، حتی در مستندترین فرم خود، تفسیری سوبژکتیو از واقعیت تاریخیست که از فیلتر پرسپکتیو (زاویه دید فیزیکی و هندسی) عکاس عبور کرده است؟ چالش اصالت و حقیقت در بازنمایی میراثفغرهنگی، به ویژه در مواجهه با فرآیندهای تخریب و دگرگونی، عکاسی را به ابزاری قدرتمند اما دارای پیچیدگیهای معرفتشناختی برای حفظ و انتقال دلالتهای فرهنگی تبدیل میکند.
فلسفه عکاسی، اساساً روایتی از زمان است. عکاسی، لحظهای گذرا را در وضعیت سکون ابدی تثبیت میکند و در برابر فرآیند اجتنابناپذیر زوال زمانی، نوعی مقاومت هستیشناختی را به نمایش میگذارد. تصاویر به عنوان کاتالیزورهای حافظه عمل کرده و در تکوین حافظه فردی و جمعی نقش تعیینکنندهای دارند. مفهوم «حافظه ایدئتیک» یا حافظه عکاسی، به ظرفیت بازسازی دقیق تصاویر ذهنی اشاره دارد که عمق تأثیر بصری تصویر بر ساختارهای شناختی را نشان میدهد.
در بستر سفر، تصاویر به حفظ خاطرات شخصی کمک کرده و بهتدریج به بخشی از حافظه فرهنگی یک جامعه تبدیل میشوند. گردشگری غالباً در پی تجربه «زمانهای دیگر» است، از زمانهای گذشته که در ابنیه تاریخی و محوطههای باستانی تجسد یافتهاند تا زمانهای غیرزمانی که در طبیعت محض در بکرترین حالتش قابل ادراک هستند. عکاسی، این «زمانهای دیگر» را به زمان حال منتقل کرده و امکان بازبینی و بازاندیشی در آنها را فراهم میآورد.
در حوزه میراثفرهنگی، تصویر به عنوان یک پیوندگاه میان گذشته و حال عمل میکند. از طریق ثبت تصاویر ابنیه، مناسک و چهرههای تاریخی، عکاسی به مستندسازی توالی گذشته پرداخته و به ایجاد حس بازسازی احساسی و تعلق به [پیامدهای احساسی] آن کمک میکند. این حس تعلق، خود همچون انگیزاننده قوی برای حفظ و احیای میراثفرهنگی عمل میکند. تصویر، با تثبیت آنچه در معرض فرسایش و فراموشی است، به نوعی ابدیتبخشی پرداخته و در برابر اضمحلال مقاومت میکند.
اهمیت پرسپکتیو و نظرگاه عکاس در فلسفه عکاسی، بر این اصل تأکید دارد که هر تصویر، محصول یک انتخاب و یک موضعگیری است. این پرسپکتیو میتواند سوژهها را به ابژههایی برای مصرف بصری تقلیل دهد و قدرت تصویر در انتقال پیام و شکلدهی به افکار عمومی، مسئولیت اخلاقی قابل توجهی را بر عهده عکاس قرار میدهد.
در گردشگری، پرسپکتیو عکاس گردشگر نسبت به فرهنگها، جمعیتهای بومی و مناظر طبیعی، میتواند پیامدهای عمیقی داشته باشد. خطر «اگزوتیسم» و «استعمار بصری»، که در آن فرهنگهای غیرخودی به عنوان سوژههایی غریب برای مصرف نگاه هژمونیک غربی بازنمایی میشوند، همواره وجود دارد. مسئولیت اخلاقی عکاس در بازنمایی «دیگری»، مستلزم رویکردی مبتنی بر احترام، درک متقابل و اجتناب از کلیشهسازی در فرآیند ثبت تصاویر است.
در عکاسی میراثفرهنگی و ابنیه تاریخی آیا تصویر، میراث را به ابزاری صرف برای جذب گردشگر یا مصرف بصری تقلیل میدهد؟ یا میتواند به ابزاری برای آگاهیبخشی، احترام و حفظ ارزشهای اصیل فرهنگی تبدل شود؟ این پرسشها، عکاسی را در کانون یک گفتمان اخلاقی نیز قرار میدهند.
عکاسی، با مفاهیم بنیادین خود پیرامون واقعیت، حافظه، زمان و بازنمایی، ارتباطی عمیق و چندوجهی با حوزههای گردشگری و میراثفرهنگی برقرار میکند. عکاسی یکی از قدرتمندترین رسانهها یا به عبارتی ابزاری برای ثبت و ترویج این حوزههاست، که خود در ساختاردهی به معرفت ما از آنها، شکلدهی به ساختارهای حافظه و مواجهه با چالشهای اخلاقی بازنمایی، نقش محوری ایفا میکند. هر تصویر فتوگرافیک از یک مقصد گردشگری یا یک اثر میراثفرهنگی، حامل لایههایی از دلالتهای فلسفی است که مستلزم تأمل عمیقتر در پس هر قاب است. این تأمل، میتواند به تعمیق درک ما از جهان و مسئولیتهایمان در قبال آن کمک کند.
با این حال، در عصر کنونی، گسترش فزاینده پلتفرمهای شبهرسانهای و شبکههای اجتماعی، کارکرد هستیشناختی و معرفتشناختی تصویر فتوگرافیک را دستخوش دگرگونی بنیادین ساخته است. در این تحول، تکثیر بیرویه و مصرف لحظهای تصاویر، اصالت و یگانگی آنها را مخدوش میکند. در این زیستبوم بصری، عکسها از جایگاه ابزاری برای تأمل هر چند موقتی و کوتاه در واقعیت، زمان و حافظه، به مثابه «خوراکیهای لحظهای» تقلیل یافتهاند. این تقلیلگرایی به فرسایش تدریجی قابلیت تصویر در ایجاد ارتباط پایدار با سوژه و تضعیف نقش آن در تکوین حافظه جمعی منجر شده و ظرفیت آن برای تحریک تأمل را نیز به شدت کاهش داده است. بنابراین تصاویر، به جای بازنمایی واقعیت، خود به واقعیت تبدیل می شوند و مصرف آنها به هدف غایی تبدیل میشود. در نتیجه، چالشهای پیشروی عکاسی در حفظ اصالت و عمق دلالتهای خود در مواجهه با سرعت مصرف و سطحینگری غالب در فضای شبهرسانهای، بیش از پیش برجسته میشود و لزوم بازاندیشی در ماهیت و کارکرد تصویر در این بستر جدید را ایجاب میکند.
انتهای پیام/

نظر شما