عاطفه رشنویی مدیر میراث جهانی چغازنبیل و هفت تپه در یادداشتی نوشت: در روزگار ما که فشار رسانههای جهانی و سرعت تحول فناوری، فهم عمومی از میراث فرهنگی را دچار پراکندگی و گسست میکند، جشنواره چندرسانهای میراث فرهنگی تنها یک نمایش هنری نیست؛ یک فرصت راهبردی است برای بازسازی رابطه جامعه با گذشته مشترکش. پرسش اساسی این است که چگونه میتوان این جشنواره را از سطح یک رویداد سالانه، به نیرویی اجتماعی برای صیانت از آثار و حافظه تاریخی کشور ارتقا داد؟ پاسخ به این پرسش نیازمند نگاهی فراتر از تکنیک هنری و نزدیکتر به ماهیت انسانشناختی و اجتماعی میراث فرهنگی است.
نخست باید پذیرفت که میراث، تنها دارایی مادی یک ملت نیست؛ «نظامی از معنا» است که رابطه انسان با سرزمین، تاریخ و دیگری را تعریف میکند. حفاظت از میراث زمانی مؤثر میشود که این معنا در ذهن و احساس مردم فعال شود. جشنواره چندرسانهای، به دلیل اتکا بر تصویر، روایت، صدا و تجربه، یکی از قدرتمندترین ابزارهای فعالسازی معنا در عصر جدید است. بنابراین نقطه آغاز بهرهگیری حداکثری از جشنواره، درک آن بهعنوان «ابزار تولید معنا» است، نه فقط تولید اثر.
گام دوم، گشودن میدان روایتگری به روی جامعه است. هر جامعهای تنها در صورتی به میراث خود حساس میشود که روایت آن را از زبان خود بشنود. بنابراین جشنواره باید به بستری برای حضور روایتگران بومی، حافظان آیینها، پیشکسوتان صنایعدستی، جوانان علاقهمند، زنان روستاها و فعالان محلی تبدیل شود. هنگامی که مردم روایتگر میراث خود میشوند، حس مالکیت فرهنگی شکل میگیرد؛ و بر پایه دانشهای مردمنگاری، «مالکیت» مهمترین پیششرط مشارکت پایدار در حفاظت است.
جشنوارهای که تنها به آثار حرفهای تکیه کند، شکاف میان جامعه و میراث را کاهش نمیدهد؛ اما جشنوارهای که روایتهای کوچک و مردمی را جدی بگیرد، سرچشمه اصلی مشارکت را فعال میکند.
سومین شرط، پیوند دادن تولیدات چندرسانهای با «کنش اجتماعی» است. اثر هنری در خلأِ تماشاگر محصور نمیماند؛ باید وارد زندگی واقعی شود. فیلمی که آسیب یک محوطه تاریخی را نشان میدهد، باید به کمپینی برای حفاظت پیوند بخورد. عکس یا گزارش دیجیتالی که آیینی در حال فراموشی را روایت میکند، باید زمینهای برای احیای دانش سنتی فراهم آورد. پادکستی که درباره تهدیدهای میراث ناملموس هشدار میدهد، باید به گفتوگوهای تخصصی و مطالبهگری اجتماعی منجر شود. این پیوند میان «تصویر» و «عمل» است که جشنواره را از یک نمایش هنری به یک رویداد اجتماعی تبدیل میکند.
چهارمین محور، شناخت ظرفیتهای جشنواره بهعنوان «آینه حساسیتهای جامعه» است. آثار ارائه شده در این جشنواره فقط مجموعهای از تولیدات هنری نیستند؛ دادههای اجتماعیاند. آنها نشان میدهند چه بخشهایی از میراث برای مردم اهمیت دارد، چه چیزهایی در معرض فراموشی است، چه دغدغههایی نسل جوان را درگیر کرده و کدام حوزهها نیازمند مداخله فوریاند. سیاستگذاران میراث فرهنگی میتوانند از این آثار برای تدوین برنامههای آموزشی، حفاظت اضطراری، گردشگری فرهنگی و توانمندسازی جوامع محلی استفاده کنند. جشنواره، اگر درست خوانده شود، یک «آزمایشگاه سیاست فرهنگی» است.
محور پنجم، نقش تعیینکننده نسل جوان است. جوان امروز با زبان رسانههای دیجیتال میاندیشد، جهان را میبیند و در آن مشارکت میکند. جشنواره باید این انرژی را از سطح مصرف محتوا به سطح تولید و مسئولیت اجتماعی ارتقا دهد. کارگاههای مستندسازی با موبایل، روایتگری دیجیتال، میراثنگاری مشارکتی، نقشهبرداری فرهنگی و تولید محتوای مردمی، جوانان را به «سفیران دیجیتالی میراث» تبدیل میکند؛ سفیرانی که میتوانند حساسیت اجتماعی را تکثیر کنند.
و نهایتاً، جشنواره زمانی به بهترین بهره اجتماعی میرسد که پس از پایان مراسم، شبکهای پایدار میان هنرمندان، پژوهشگران، سمنها، گروههای دانشگاهی و جوامع محلی ایجاد شود. این شبکه میتواند بهصورت مستمر روایتها را گردآوری کند، محوطهها را رصد کند، تهدیدها را گزارش دهد و کمپینهای مردمی حفاظت را هدایت کند. آنچه جامعه را به صیانت از میراث متعهد میکند، استمرار رابطه است؛ نه شور لحظه ایی جشنواره.
به این ترتیب، جشنواره چندرسانهای میراث فرهنگی میتواند از مرتبه یک رویداد هنری فراتر رود و به «سامانِ بیداری فرهنگی» بدل شود؛ سامانی که در آن مردم نه صرفاً تماشاگر، بلکه شریکِ سرنوشت میراث هستند. در چنین چشماندازی، هر روایت به چراغی برای آگاهی جمعی، هر تصویر به سندی برای مسئولیت مشترک و هر اثر به دعوتی برای پاسداشت آینده تبدیل میشود.
حفاظت از میراث، وظیفهای بیرونی نیست؛ تجلی بلوغ یک جامعه است. جشنواره زمانی به بالاترین ثمر میرسد که این بلوغ را در جان جامعه بیدار کند؛ جایی که میراث نه یادگار دوردست، که دلیل پیوندِ امروز و سرمایه فرداست.
در نهایت، آنچه این جشنواره را ارزشمند میسازد، توان آن در تبدیل حافظه تاریخی به توانایی اجتماعی است؛ توانایی فهمیدن، هماحساس شدن، و مسئولیتپذیری در برابر آنچه ما را «ما» میکند. اینجاست که جشنواره چندرسانهای، نه پایان یک رویداد، بلکه آغاز یک جنبش آرام اما پایدار در خدمت آینده فرهنگی ایران خواهد بود.
انتهای پیام/

نظر شما