جواد طیبی در یادداشتی نوشت: میپرسند: «سمنان وجود دارد؟» آری، وجود دارد؛ آنجا که منارهای هزار سال ایستاده تا گواهی دهد این شهر، نه خیال است و نه حاشیه تاریخ، مناره مسجد جامع سمنان آرام و استوار میگوید:بی نظیر مثل سمنان وجود ندارد.
هزار سال است که اگر چشم به افق سمنان بدوزی، پیش از آنکه خط کوه رخ بنماید، ستونی باریک، آرام و استوار، چون آیهای عمودی میان خاک و افلاک قد افراشته است؛ مناره مسجد جامع سمنان. نه شتابزده، نه فریادگر، نه متکلف. ایستاده، فقط ایستاده؛ آنچنان که گویی مأموریتش از آغاز همین بوده است: «ماندن».
در جهانی که شهرها با سرعت مصرف میشوند و نمادها عمرشان از یک نسل فراتر نمیرود، ایستادنِ هزارساله یک مناره، خود یک پیام است. پیامی فراتر از معماری، فراتر از تاریخ هنر و حتی فراتر از دین. این مناره، سند زندهای است از اینکه «پایداری» در تمدن ایرانی ـ اسلامی، یک تصادف نبوده، یک انتخاب بوده است.
آیین پاسداشت هزاره مناره مسجد جامع سمنان، در حقیقت پاسداشت همین انتخاب تاریخی بود؛ انتخابی که هزار سال پیش با خشت و خاک و چوب آغاز شد و امروز با رسانه، سیاستگذاری، سرمایه اجتماعی و اراده عمومی باید ادامه پیدا کند.
در بسیاری از شهرهای جهان، برجها پس از شهر ساخته میشوند؛ نمادهایی تزئینی برای نمایش قدرت اقتصادی یا فناوری. اما در سمنان، مناره پیش از بسیاری از لایههای شهری ایستاده است. این مناره، نه محصول شهر، که یکی از سازندگان هویت شهری است.
مناره مسجد جامع سمنان، تنها محل اذانگویی نبوده؛ محور جهتیابی، نشانه امنیت، نماد نظم، و ستون معنایی شهر بوده است. شهری که قرنها در مسیرهای تجاری و فرهنگی شرق و غرب قرار داشت، به چنین نشانهای نیاز داشت: نشانهای که بگوید «اینجا شهر است، اینجا ایمان هست، اینجا قانون و معنا وجود دارد».
از همین روست که این مناره، نهفقط در حافظه معماری، که در حافظه اجتماعی مردم سمنان جای گرفته است. حافظهای که نسل به نسل منتقل شده، بیآنکه الزاماً مکتوب باشد.
سخنان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در آیین هزاره، وقتی از «کیمیاگری ایرانیان با خاک» گفت، صرفاً یک تشبیه شاعرانه نبود؛ یک تحلیل تمدنی بود. در زمانی که بسیاری از تمدنها قدرت خود را با سنگ و فلز به نمایش میگذاشتند، معمار ایرانی آموخته بود چگونه از خاک، دوام بسازد.
مناره مسجد جامع سمنان، شاهکار همین منطق است: سازهای آجری، با محاسباتی دقیق، با هستهای چوبی که نه نشانه ضعف، که نشانه فهم عمیق از رفتار زمین است. امروز که مهندسان از «تابآوری لرزهای» سخن میگویند، این مناره هزار سال پیش آن را زندگی کرده است.
اما اینجا یک هشدار جدی نهفته است؛ هشداری که در سخنان پروفسور خیرالدین با صراحت علمی بیان شد: این مناره، با تمام عظمتش، آسیبپذیر است. تابآوری تاریخی، جایگزین مسئولیت امروز ما نمیشود. اگر هزار سال ایستاده، به این معنا نیست که میتواند بدون تصمیم، بدون بودجه، بدون اقدام علمی، هزار سال دیگر هم بایستد.
اینجاست که میراث فرهنگی از «افتخار» به «مسئولیت» تبدیل میشود.
در دنیای معاصر، امنیت فقط با دیوار و سلاح تعریف نمیشود. امنیت فرهنگی، امنیت هویتی و امنیت حافظه جمعی، ستونهای پنهان ثبات اجتماعیاند. مناره مسجد جامع سمنان، دقیقاً در همین نقطه میایستد.
وقتی وزیر تعاون هشدار میدهد که هر زمان از تاریخ و هویت خود فاصله گرفتهایم آسیب دیدهایم، این سخن فقط خطاب به دانشگاه یا میراث فرهنگی نیست؛ خطاب به سیاستگذار، مدیر شهری، رسانه و حتی نظام آموزشی است.
پاسداشت هزاره مناره، یک کنش نرمِ امنیتساز بود. کنشی که نشان داد میتوان حول یک نماد تاریخی، اجماع اجتماعی ساخت؛ مردم، مسئولان، دانشگاهیان، هنرمندان و رسانهها را در یک نقطه گرد آورد، بیتنش، بیقطبی، بینزاع.
این، همان سرمایهای است که بسیاری از جوامع امروز فاقد آناند.
فرماندار سمنان بهدرستی تأکید کرد که این آیین نباید یک «نقطه پایان» باشد، بلکه باید «نقطه آغاز» تلقی شود. آغاز چه چیزی؟ آغاز تبدیل میراث به موتور توسعه.
اگر مناره مسجد جامع، صرفاً در قاب چند عکس و چند شب نورافشانی باقی بماند، ما به او نرسیدهایم؛ فقط از کنارش عبور کردهایم. رسیدن به مناره، یعنی:
• ساماندهی محور تاریخی شهر
• احیای بازار و خیابان امام
• ایجاد بازارچه دائمی صنایعدستی
• تقویت بومگردی و اقتصاد فرهنگی
• و در نهایت، حرکت هدفمند به سمت ثبت جهانی
ثبت جهانی، یک «لوح افتخار» نیست؛ یک قرارداد بینالمللی برای حفاظت، مدیریت و بهرهبرداری مسئولانه است. اگر سمنان میخواهد در نقشه جهانی گردشگری فرهنگی دیده شود، مناره مسجد جامع یکی از جدیترین برگهای برندینگ آن است.
برج ایفل، نماد پاریس است؛ سازهای ۱۳۰ ساله که سالانه میلیونها گردشگر را جذب میکند. اما تفاوت مناره سمنان با برج ایفل، دقیقاً همان چیزی است که میتواند سمنان را متمایز کند.
ایفل، نماد عصر صنعت است؛ مناره سمنان، نماد عصر معنا.
ایفل، سازهای نمایشگاهی بود؛ مناره، سازهای زیسته.
ایفل، از ابتدا برای دیده شدن ساخته شد؛ مناره، برای خدمت و سپس دیده شدن.
در بازار جهانی گردشگری امروز، «اصالت» مهمتر از «بزرگی» است. جهان از سازههای بلند خسته نشده، از سازههای بیمعنا خسته شده است. اینجاست که مناره سمنان، اگر درست روایت شود، اگر درست حفاظت شود، اگر درست در بسته گردشگری قرار گیرد، میتواند مخاطب جهانی خود را پیدا کند.
آنچه رئیس مرکز میراث ناملموس یونسکو گفت، کلید فهم آینده این مناره است: مناره فقط یک کالبد نیست. آیینها، اذانها، خاطرهها، موسیقی، زبان، وقف، همسایگی و حتی نوروز و رمضانِ مردم سمنان، همگی در سایه این مناره معنا گرفتهاند.
اگر قرار است این مناره بماند، باید روایتهایش هم بماند. باید صدای مؤذنها، خاطرات پیران، داستانهای محلی، و حتی موسیقیای که در آیین هزاره نواخته شد، ثبت، مستندسازی و منتقل شود.
میراث بدون روایت، به موزه سرد تبدیل میشود؛ مناره سمنان نباید سرد شود.
مناره مسجد جامع سمنان، کار خود را کرده است. هزار سال ایستاده، دیده، تاب آورده و خود را به ما رسانده است. اکنون پرسش اصلی این است:
آیا ما میتوانیم خود را به او برسانیم؟
رسیدن، یعنی تصمیم.
رسیدن، یعنی بودجه.
رسیدن، یعنی برنامه.
رسیدن، یعنی مشارکت مردم.
رسیدن، یعنی عبور از نگاه مناسبتی.
اگر هزاره دوم این مناره، با بیتفاوتی ما آغاز شود، آیندگان درباره ما قضاوت خواهند کرد؛ همانگونه که ما امروز با تحسین، از معماران هزار سال پیش یاد میکنیم.
و شاید مهمترین درس این مناره همین باشد:
آنچه با ایمان، دانش و مسئولیت ساخته شود، میماند؛
و آنچه با هیجان و رهاشدگی پیش رود، فرومیریزد.
مناره مسجد جامع سمنان، هزار سال ایستاد تا به ما برسد.
اکنون، نوبت ما است تا خود را به مناره هزار ساله مسجد جامع سمنتن برسانیم.
انتهای پیام/
نظر شما