میراثآریا: آیینها و جشنهای جمعی از مهمترین شاخصههای هویت فرهنگی اقوام به شمار میآیند و اغلب ریشه در تعامل دیرینه انسان با طبیعت، تغییرات فصلی و نظامهای معیشتی دارند. بسیاری از این آیینها، علیرغم تنوع قومی، دارای بنمایههای مشترکیاند که نشاندهنده نظامهای اعتقادی همریشه در میان جوامع انسانی است. جشن شب یلدا یا شب چله یکی از کهنترین آیینهای ایرانی محسوب میشود که با وجود اشتراکات بنیادین، در هر منطقه با جلوهها، باورها و رسوم محلی ویژهای برگزار میشود.
شب یلدا در باور ایرانیان، نماد پیروزی نور و روشنایی بر تاریکی و شب زایش خورشید یا تولد مهر است. این شب که مصادف با فاصلهی زمانی میان غروب آفتاب سیام آذر تا طلوع آفتاب یکم دی، نخستین روز زمستان است، طولانیترین شب سال به شمار میآید و پس از آن، روند بلندتر شدن روزها آغاز میشود. تداوم این آیین در طول قرنها گویای جایگاه مهم پدیدههای طبیعی در جهانبینی ایرانیان باستان است؛ جهانی که خورشید در آن نماد نیروی حیاتبخش و تقدس الهی تلقی میشد.
در فرهنگ مردم گیلان، زمستان بر مبنای تجربه زیسته و شرایط اقلیمی به دو دوره «چله» تقسیم میشود. «پیلهچله» یا چله بزرگ از اول دیماه آغاز شده و تا دهم بهمنماه ادامه دارد و «کوچِ چله» یا چله کوچک، فاصلهی زمانی دهم بهمن تا بیستم اسفندماه را دربر میگیرد. این تقسیمبندی نه صرفاً تقویمی، بلکه بازتابی از شناخت بومی مردم نسبت به شدت سرما، نوع بارشها و تأثیر آن بر زمین و معیشت است.
پیلهچله که در گویش عامیانهی گیلکی «پیلهبرار» (برادر بزرگ) نامیده میشد، به دورهای سرد، گزنده و همراه با بارشهای سنگین برف شناخته میشود. برفی که در این ایام میبارد، در باور مردم، دیرتر آب شده و ماندگاری بیشتری دارد. در مقابل، کوچِ چله اگرچه همچنان با بارش برف، باران و کولاک همراه است، اما نزد مردم گیلان، این برف «جانی ندارد»؛ چراکه زمین در آستانهی بهار، سرمای خود را تا حدی از دست داده است. این برداشتها بیانگر رابطهی مستقیم شناخت اقلیمی بومی با تجربیات زیسته کشاورزی و دامداری مردم گیلان است.
در باورهای سنتی گیلانیان، وضعیت آبوهوایی چلهها پیشبینیکننده کیفیت سال زراعی آینده نیز محسوب میشد. اگر در ایام چله، بارش برف کم و خشکی غالب میشد، آن را نشانهای از نامساعد بودن شرایط زراعی سال بعد و بروز بیماری در میان مردم و دامها میدانستند. از آنجا که معیشت گالشهای کوهستاننشین گیلان از دیرباز بر پایهی دامداری استوار بوده، رفتار دامها و شرایط اقلیمی نقش مهمی در شکلگیری باورها و تفسیرهای آیینی آنان ایفا کرده است.
خوراک شب چله در گیلان نیز متناسب با اقلیم، سبک زندگی و فرهنگ تغذیهی منطقه شکل گرفته است. غذاهای این شب بیشتر شامل خوراکهایی بر پایه سبزیجات محلی است؛ از جمله ترشتره، کوکوسبزی، آشترش، آشسبزی، سیرقلیه، سیرابیج و سبزیپلو با ماهی سفید. باور عمومی بر آن است که در شب چله باید چهل نوع خوراکی مصرف شود که شامل هفت نوع میوه و سیوسه نوع تنقلات است. خوراکهایی چون «آب کونوس» (ازگیل کال رسیده در آب نمک) و «آب خوج» (گلابی وحشی رسیده در آب نمک) از عناصر شاخص سفرهی چلهشب گیلانی به شمار میآیند.
محوریت خورشید در باورهای کهن باعث شده است که میوههایی با رنگهای تداعیکنندهی سرخی خورشید، بهویژه هندوانه، انار و خرمالو در این شب جایگاهی نمادین داشته باشند. گیلانیان بر این باورند که خوردن هندوانه در شب چله، فرد را از تشنگی تابستان، سرمای زمستان و بیماری مصون نگه میدارد؛ باوری که بازتابی از پیوند میان خوراک، سلامت و طبیعت در فرهنگ عامه است.
تنقلات جایگاهی برجسته در آیین خوراک شب چله گیلان دارد. «بیجآبجی» شامل انواع دانههای بوداده مانند گندم، برنج، عدس، شاهدانه، تخم کدو و هندوانه است که در تابههای سفالی بر آتش برشته میشود. «وابیشتهبج» (برنج نیمپز سرخشده)، کوییکاکا، دوشاب برنج، نان لاکو و نانکِشتا نیز از دیگر خوراکیهای رایج این شباند. در صورت بارش برف در نخستین شب زمستان، «ورفدوشاب» که از ترکیب برف تمیز و دوشاب تهیه میشود، بهعنوان خوراکی آیینی مصرف میشود.
آیینهای غیرخوراکی نیز در شب چلهی گیلان نقش مهمی دارند. فال حافظ از مهمترین رسوم این شب است که معمولاً توسط بزرگ خانواده یا فردی خوشصدا انجام میشود. در باور مردم، فال بیش از سهبار در یک مجلس خوشیمن نیست. شاهنامهخوانی و نقالی نیز از آیینهای کهن این شب به شمار میآید که هنوز در برخی خانوادهها تداوم دارد و بیانگر پیوند حافظهی جمعی با ادبیات حماسی ایران است.
از دیگر آیینهای پیشگویی، فال پوست هندوانه است که در گذشته رواج گستردهای داشته و هنوز هم در برخی خانوادههای قدیمی دیده میشود. در این فال، تعداد رویههای سبز پوست هندوانه تعیینکنندهی خوبی یا بدی نیت است و هرچه سبزی بیشتر باشد، نشانهی نزدیکی فرد به مراد دل تلقی میشود.
در مجموع، آیین شب یلدا در فرهنگ مردم گیلان نمونهای روشن از همتنیدگی طبیعت، معیشت، باورهای آیینی و حافظهی فرهنگی است؛ آیینی که فراتر از یک جشن فصلی، بازتابدهنده نظام معرفتی بومی و نحوه مواجهه انسان با چرخههای طبیعی و زیستی در یک اقلیم خاص به شمار میآید.
انتهای پیام/

نظر شما