بهگزارش میراث آریا بهنقل از روابطعمومی ادارهکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری قزوین، محمدعلی حضرتیها مدیرکل میراث فرهنگی این استان، امروز 24 اسفند با اعلام این خبر، گفت: «پس از آسیبهای وارده به یک باب حجره در مدخل خروجی راستهبازار قیصریه قزوین بر اثر بارش برف، گروه تخصصی مرمت اضطراری ادارهکل میراثفرهنگی با تجهیز کارگاه اقدام به مرمت این اثر کرد و در جریان بندکشی دیواره، بنا بر تصمیم کارشناسی، تشخیص داده شد که لایهبرداری فنی از پوششهای الحاقیِ این دیوار امکان دستیابی به صورت اصیل آن را فراهم میکند. با لایهبرداری از الحاقات گچی، کتیبهای نفیس و مرمرین در سردر بازار قیصریه آشکار شد که روشنگر بسیاری از ابهامات در این باره است.»
او افزود: «تا پیش از این، گمان میرفت که بازار قیصریه قزوین از آثار دوره صفوی است، ولی با خواندن این کتیبه معلوم شد که راستهبازار قیصریه را ــ که در جنوب مسجدالنبی، شرق مجموعه بازار و شمال کاروانسرای رضوی (شاه) قرار دارد ــ یکی از سادات عالی مقام قزوین در سال 1215 قمری (سالهای آغازین حکومت فتحعلیشاه قاجار) بنا کرده است و این راسته ”بازار علی“ نامیده شده است.»
حضرتیها درباره ویژگیهای هنری و تاریخی این کتیبه اظهار کرد: «خوشنویسی ممتاز این کتیبه، که مزین به شعر است و با حجاری استادانه جلوهای دیگر یافته، بهقلم نستعلیق است و متأسفانه کاتب آن نامشخص است و شاعر کتیبه نیز از خود نامی نبرده است؛ بااینحال، همزمانی نسبی سال تأسیس یا تجدیدبنای مسجدالنبی (سلطانی) و راستهبازار علی (معروف به قیصریه) و قطعی بودن بنای صفوی کاروانسرای رضوی (شاه) میتواند در یک پژوهش دانشگاهی بررسی شود.»
او درباره چگونگی پنهان ماندن این کتیبه طی سالهای اخیر گفت: «ممکن است، در سالهای اشغال قزوین بهدست متفقین یا ناامنیهای دوره مشروطه، اهالی و معتمدان بازار برای حفظ اثر این کار را صورت داده باشند.»
متن این کتیبه بهروایت حضرتیها، مدیرکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری قزوین، چنین است:
هوالعلی
شُکرَ لِلّه که فرخندهامیرِ ذیشأن
آسمانقدر و قَدَرچاکر و فرمانفرمای
فخرِ اولادِ نبی سیدِ ساداتِ علی
مُظهِر سرّ خفی مَظهرِ الطافِ خدای
آن که دارد ز رهِ قدر به هفت اختر دست
آن که بنْهد ز سرِ رتبه به نُه گردون پای
کرد بنیاد یکی راستهبازار و نهاد
نام بازار ”علی“ چون ز علی بود بنای
وه، چه بازار، که گویند بههم شمس و قمر
کاش میبود به دیوار و درش ما را جای
وه، چه بازار، که بس هست رَزین و محکم
بانگ بر چرخ رساند که سرانگشت بخای
وه، چه بازار، که از کثرتِ خیر و برکت
هر که با دست تهی کرد در آنجا مأوای
نگذرد یک دو سه ساعت برسد صبح به شام
کآیدش در نظر از فرطِ غنا، شاه گدای
کردم از پیرِ خرد خواهش تاریخش گفت:
سود بازار علی هست فراوان، بازآی!
1215
المحتاج الی رحمة الله الملک الوهاب
انتهای پیام/