مطالعات باستانشناسی که تا کنون در جای جای پهندشت سرزمین ایران صورت گرفته، بیانگر آن است که از آغاز دوران نوسنگی «نئولتیک» تا دورهی شهر نشینی، اموات در درون روستاها و ترجیحا در کف واحدهای مسکونی و در عمق نه چندان زیاد تدفین میشدند.
بسیاری از محققان و باستانشناسان در تحلیل این ویژگی بر این باورند که این قرب و همجواری مردگان، زندگان را از اهدای هدایا به آنها بینیاز میساخت و حتی آنها را در عواطف خانواده چون غم، شادی، ترس، اضطراب و نگرانی با خود شریک میدانستند. ظاهرا از آغاز شهرنشینی است که به جای دفن اموات در کف واحدهای مسکونی، محلی به عنوان گورستان عمومی در خارج از محل سکونت شکل میگیرد. این دوری اموات از محیط زندگی و بستگان خود، طبیعتا با تغییرات اساسی در ساختار اعتقادی و مبانی فرهنگی ساکنان آن عصر همراه بود. این امر سبب شد تا تغییراتی نیز در آئین تدفین صورت گیرد. در نتیجه اموات با وسایل گوناگون چون ابزار و ادوات رزم، شکار، وسایل تزئین، آرایش و ظروف مورد نیاز آشپزخانهای تدفین شوند، زیرا قویا بر این باور بودهاند که وسایل مورد نیاز در این جهان، در جهان پس از مرگ مورد استفاده متوفی قرار میگرفته است.
کاوشهای باستانشناسی که از سال ۱۳۴۰ شمسی تا کنون در محوطههای باستانی استان گیلان انجام شده، نشان داده است که تمامی این کاوشها در محوطههایی صورت گرفته است که از آن به عنوان گورستان عمومی استفاده شده است و تا کنون توفیق آن به دست نیامده است تا محوطهای پس از عصر پایانی مفرغ متأخر مورد کاوش قرار گیرد. در نتیجه از ویژگیهای تدفین، پیش از این آغاز در استان اطلاعی در دست نیست، زیرا وضعیت استقرار انسان نیز پیش از عصر آهن در تمامی خاک گیلان هنوز در پردهای از ابهام قرار دارد. برخی از باستانشناسان و صاحبنظران بر این باورند که این تغییرات اساسی در آیین تدفین و شکل گیری محلی به عنوان گورستان عمومی در خارج از محل سکونت از رهآوردهای تمدن اقوام آریایی میباشد. اگر چه این ویژگی تدفین از نیمه دوم هزاره دوم قبل از میلاد که مصادف با مهاجرت اقوام آریایی به داخل فلات ایران است، فزونی میگیرد و به عنوان سنتی در آیین تدفین پذیرفته میگردد اما کاوشهای باستانشناسی که در برخی از محوطههای باستانی متعلق به پیش از این دوره صورت گرفته است، از جمله گورستان وسیع و گسترده شهر سوخته نشان داده است که پیش از این آغاز نیز اموات در خارج از محل سکونت و در گورستانهای عمومی تدفین میشدند. با این منظر و با توجه به ویژگیهای تدفین شناخته شده در محوطههای باستانی استان گیلان، میتوان با اطمینان خاطر نسبی اعلام نمود که این سرزمین در نیمه دوم هزاره دوم قبل از میلاد، به هر دلیلی یکباره وارد مرحله عظیمی از ثروت، تکنولوژی و امارتنشینیهای متعدد در جای جای مناطق کوهستانی و جنگلی شده است که این خود میتواند بیانگر حضور اقوامی باشد که آثار این مهاجرت در دیگر مناطق ایران نیز شناخته شده است.
کاوشهای باستانشناسی استان گیلان که عملا با کاوش گورستان باستانی مارلیک در فاصله سالهای ۱۳۴۰-۱۳۴۱ آغاز و پس از آن تا کنون بدون وقفه ادامه یافته، اطلاعات جامعی در ارتباط با گونههای قبور و اشیاء تدفینی را در اختیار ما میگذارد که با تحلیل آنها میتوان دورنمایی از ساختار فرهنگی و هنری عصر آهن در این سرزمین را به تصویر کشید. گونههای قبوری که تا کنون در محوطههای گورستانی استان گیلان شناخته شدهاند عمدتا شامل قبور از نوع حفرهای ساده، پشتهسنگی، چهارچینه سنگی، خمرهای، کلان سنگی، دخمهای و نوع دلمن است.
«قبور حفرهای ساده» به گونهای از قبور اطلاق میشود که دارای بافت معماری ویژهای نیستند بلکه تنها با خاکبرداری از زمین شکل میگیرند. این قبور دارای زوایا و شکل منظمی بوده ولی عمدتا به شکل بیضی و یا دایره و مستطیل است. قبور پشته سنگی از نمونههای قبور حفرهای است که تنها با خاکبرداری از زمین شکل گرفته و پس از دفن میت در فضای خاکبرداری شده و پوشاندن جسد با خاکِ دستی پیرامون گور، بر روی آن چند قطعه سنگ به طور منظم و یا غیرمنظم به عنوان علامت میگذاشتند.
«قبور چهارچینه سنگی» به گونهای از قبور اطلاق میشد که پس از خاکبرداری زمین، دیوارهای چهارگانه آن با سنگهای قلوه و لاشه به صورت خشکه چین و یا با ملاط گلِ رس چیده میشوند. با دفن اموات و قراردادن اشیای تدفینی در پیرامون آن، خاک دستی بر روی میت ریخته میشده و روی گور نیز با سنگهایی که بر روی دو دیوار طولی آن قرار میگرفت بسته میشد. این گونه از قبور در گورستانهایی دیده میشود که در پیرامون خود دارای سنگ فراوان است.
«قبور خمرهای» شامل خمرههای سفالین با دیواره ضخیم است که میت با بدنی فشرده و پاهای جمع شده در درون آن قرار داده میشد و پس از آن به پهلو، در جهت شرقی- غربی و یا شمالی- جنوبی بر روی زمین قرار داده شدهاند. تصور میشود خمرههای سفالین برای دفن اموات کودک و یا افراد کم سن و سال مورد استفاده قرار میگرفته و به احتمال بیانکننده چگونگی قرارگیری جنین در درون رحم است.
«قبور کلانسنگی» که ترجمهای از قبور نوع مگالیتیکی است اصطلاحا به قبوری گفته میشد که ساختار آن تماما از سنگ شکل گرفته و از ویژگی خاص نیز برخوردار میباشند. این قبور اساسا دارای حریمی از سنگ به شکل دایره میباشند که در بخش میانی آن، گوری عموما در جهت شرقی – غربی قرار میگرفت.
«قبور دخمه ای» عموما در مکانهایی ساخته میشد که خاک آن محکم و دارای ترکیبات گچ و یا آهک باشد تا با حفر گودال در آن بخش فوقانی گور فرو نریزد. پس از اتمام مراحل دفن میت، درون حفره با خاک پر و درب ورودی آن با قطعه سنگی مسدود میشد. راه ورودی نیز با خاک پر شده و با سطح زمین یکسان میگردید.
قبور «دلمن» در استان گیلان به طور محدود و کمتعداد مورد شناسایی قرار گرفته و شامل گوری سنگی، در ابعاد بزرگ در داخل حریمی سنگی و دایرهای شکل است که پس از انجام مراحل تدفین روی آن با تودهای از خاک پوشانده میشد به طوری که به صورت پشتهای از خاک و تپهای مصنوعی در میآمد.
* گزارش از محمدرضا خلعتبری، سرپرست هیأت باستانشناسی کلورز
انتهای پیام/