صمد قرباننژاد دانش آموخته دکتری مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی در یادداشتی نوشت: جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم اشغالگر اسراییل، بار دیگر نشان داد که میدان اصلی نبردها در عصر جدید، تنها خاک و مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه عرصه بیکران هویت فرهنگی، سرمایه اجتماعی و روایتهای رسانهای است. مدیریت فرهنگی پساجنگ در چنین شرایطی، نقشی کلیدی در بازسازی اعتماد عمومی، تقویت وحدت ملی، حفظ سرمایه اجتماعی و بازیابی هویت فرهنگی ایفا میکند، امری که بدون توجه به نظریههای عمیق فرهنگی و اجتماعی، دستیافتنی نخواهد بود.
بی شک از منظر فرهنگی و اجتماعی این جنگ دارای فرصتها و تهدیدهای فراوانی بوده است که میتوان از زوایای مختلفی به بررسی هرکدام پرداخت و راهکارهایی را برای بهره برداری از فرصت ها و مقابله با تهدیدات ارائه کرد.
۱- هویت فرهنگی، بازیابی و بازآفرینی پساجنگ:
نظریه استوارت هال تأکید میکند هویت فرهنگی یک پدیده سیال و در حال ساخت است، او اعتقاد دارد که هویت یک جوهر ثابت و از پیش تعیینشده نیست، بلکه یک فرایند پویا و متغیربوده که دائماً در حال شکلگیری و بازسازی است.
بر این اساس، هویت فرهنگی امری سیال و در حال بازتعریف است که با هر شوک جمعی، میتواند دچار بحران یا فرصت تحول شود.
کاستلز که در حوزه ارتباطات و شبکههای اجتماعی، یکی از نظریه پردازان شاخص محسوب میشود، هویت را به عنوان سازوکار قدرتیابی جمعی در عصر جهانی شدن تبیین میکند، او دیدگاههای موجود درباره هویت و فضای مجازی را به سه دسته کلی « خوشبینانه، بدبینانه و واقعبینانه » تقسیم کرده است.
در پساجنگ، جامعه ایران با فشار روایتهای چندوجهی رسانهای و هجمههای روانی، سیاسی، با خطر فروپاشی انسجام هویتی مواجه بود، اما از آنجا که بذر تحول در دل بحران نهفته است، با بازشناسی فرهنگهای محلی و تقویت روایتهای ملی، زمینه پویایی و احیای هویت فراهم شد و حال زمان آن فرا رسیده که با سیاستگذاری صحیح و اندیشه نو به تقویت هویت فرهنگی و بازسازی آن بر اساس مولفههای فرهنگی موجود و گاه رو به فراموشی پرداخت.
راهکارها:
_ تولید آثار هنری بومی و مردمی پیرامون رنج و امید با تاکید بر هویت فرهنگی اقوام ایرانی.
_ تقویت گفتگوهای میانفرهنگی برای نزدیکتر کردن اقوام و نسلها به یکدیگر.
_ توجه به اسطورهها و نمادهای تاریخی ایران جهت پیوند گذشته و حال.
۲- سرمایه اجتماعی، پشتوانه عبور از بحران:
در نظریه پاتنام و بوردیو، سرمایه اجتماعی همان سرمایه ناپیدا اما حیاتی پیوندها و اعتماد اجتماعی است که موجب تابآوری جامعه در برابر شوکها میشود، تضعیف اعتماد عمومی، گسترش واگرایی و فرسایش مشارکت مدنی از مهمترین تبعات فرهنگی جنگ است، در عین حال، همین تهدید میتواند فرصت بازتعریف سرمایه اجتماعی و بازسازی مشارکت را فراهم کند.
کلمن تاکید میکند شبکههای انسانی و مدنی میتوانند مانند ستون فقرات جامعه عمل کنند، به شرط آنکه فرصت گفتگو، اعتمادسازی و مسئولیت دستهجمعی جدی گرفته شود.
در چنین شرایطی تکرار برخی رفتارهای ناصحیح گذشته و تقسیم بندی آحاد مردم جامعه به خودی و غیرخودی، ارزشی و غیرارزشی، انقلابی و غیر انقلابی و هر تعبیر مشابه موارد مذکور می تواند این سرمایه ارزشمند را دچار چالش کند و حال که بخش عمده ای از جامعه با همدلی مثال زدنی، یکصدا در مقابل تهدید دشمنان ایستادند، حفظ و تقویت سرمایه اجتماعی که میتوان آن را به نوعی میراث ناملموس جنگ نامید، یکی از مهمترین اقدامات در مدیریت فرهنگی جامعه محسوب می شود.
راهکارها:
_ بازطراحی و فعالسازی کمپینهای همیاری و همدلی اجتماعی.
_ جلب مشارکت اصحاب فرهنگ، هنر و ورزش در برنامههای التیامبخش.
_ حمایت از تشکلهای مردمی، سازمانهای مردمنهاد و گروههای داوطلب از طیف ها، سلایق و گرایشهای مختلف.
_ جلوگیری از هرگونه رفتارهای افراطی از سوی گروه ها و نهادها که باعث گسستگی سرمایه اجتماعی می شود.
۳-رسانه، روایت و جنگ ادراکات:
جنگ امروز، جنگ روایتهاست، همانگونه که جوزف نای در نظریه قدرت نرم بیان میکند، مدیریت ادراک عمومی مهمترین بعد قدرت در عصر جدید است.
مقاله « جنگ روایتها ادامه دارد » به درستی نشان داد که کمی بعد از توقف گلولهها، کارزار اصلی در جبهه رسانه و بازنمایی حقیقت، امید و حافظه جمعی شروع میشود.
ضعف روایت ملی، سیطره روایت رقیب و استفاده هوشمندانه دشمن از شبکههای اجتماعی، میتواند سرمایه اجتماعی را تضعیف کند، در مقابل، مدیریت حرفهای رسانه، تولید محتوای چندوجهی و مشارکتی، پرهیز از تکگویی و استقبال از روایتهای متکثر اما همگرا، کلید شکست حصر ادراکی است، از طرفی تقویت سواد رسانهای و سواد فرهنگی می تواند در تجدید قوای ملی، یکی از بهترین راهکارهای مقابله با جنگ نرم محسوب شود.
راهکارها:
_ نوسازی زبان و ادبیات رسانه ملی وحرکت در مسیر واقعی واژه رسانه ملی و نه تریبون تفکری خاص.
_ بهرهگیری هدفمند از روایتهای هنری، مستند، مجازی و بومی .
_ تربیت و حمایت از نسل جدید روایتگران و فعالان فرهنگی در رسانهها با توجه جدی به تقویت سواد رسانهای و سواد فرهنگی .
- دوری از پروپاگاندا و تعامل فعال با روایتهای انتقادی اما سازنده.
۴- تطبیق و عبرت، تجربه جهانی و ایران :
مطالعه تجربه کشورهای نظیر ژاپن و آلمان پس از جنگهای بزرگ نشان میدهد که بازسازی هویت و سرمایه اجتماعی جز با راهبردهای فرهنگی و آموزشی، حمایت حداکثری از جامعه مدنی و روایتپردازی امیدآفرین ممکن نیست و در ایران نیز زمانی این امر محقق خواهد شد که فرهنگ مقاومت، بازآفرینی هنری و توسعه تشکلهای مردمی همافزا شوند.
۵- راهبردهای اجرایی برای سیاستگذاران فرهنگی:
الف) سطح کلان:
_ تدوین اسناد فرهنگی واقعگرایانه، منعطف و آیندهنگر
_ نوسازی سیاست رسانهای و توسعه فضای گفتوگو
_ تقویت دیپلماسی فرهنگی فعال و روابط با نخبگان جهانی
ب) سطح میانه:
_ حمایت مادی و معنوی از تولیدات هنری و رسانهای مرتبط با هویت فرهنگی و انسجام ملی
_ تقویت و ساماندهی نهادهای مردمنهاد موثر در تقویت سرمایه اجتماعی
_ سرمایهگذاری روی آموزشهای امیدمحور و سواد رسانهای
ج) سطح خرد:
_ آموزش مهارتهای مشارکت و گفتوگوی مدنی در خانواده و مدرسه
_ شناسایی و حمایت از کنشگران واقعی و فرهنگ، هنر و رسانهها
_ اعتمادسازی از پایین به بالا با اتکا به گفتگو، شفافیت و مسئولیتپذیری
میتوان چنین نتیجه گرفت که جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم کودککش اسرائیل، میتواند نقطه عطفی الهامبخش باشد، به شرطی که ضعفها را با جسارت بنگریم و فرصتهای فرهنگی را فعال کنیم.
آینده متعلق به ملتهایی است که همزمان با تأمین امنیت، هویت جمعی، اعتماد و روایت ملی خود را بازسازی و تقویت کنند، اکنون مدیریت فرهنگی ایران در نقطهای تعیینکننده قرار دارد، از یک سو میتواند آغازگر موجی نو برای سرمایهگذاری بر سرمایه اجتماعی، هویتسازی نوین و روایتی تازه از ایران آینده باشد و این نو شدن تنها با افق فرهنگی، هنری و آشتی تازه ملت با خود و هویت تاریخی و فرهنگیاش ممکن است.
با آرزوی ایرانی سرزنده، هم بسته و الهامبخش.
انتهای پیام/
نظر شما