محمد شجاعی، جامعهشناس در آستانه دهه مقاومت و ششمین سالگرد شهادت سردار دلها در یادداشتی نوشت: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را نمیتوان صرفاً در قامت یک فرمانده نظامی یا چهرهای سیاسی تحلیل کرد؛ او پدیدهای اجتماعی و برساختهای تاریخی است که در بستر تحولات پیچیده خاورمیانه و در متن گفتمان مقاومت معنا یافته است.
از منظر جامعهشناسی، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی واجد «سرمایه نمادین» گستردهای بود که فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران، در میان جوامع مختلف منطقه بازتولید شد و به شکلگیری نوعی هویت جمعی در جبهه مقاومت انجامید.
در جامعهشناسی سیاسی، رهبران کاریزماتیک زمانی برجسته میشوند که بتوانند میان تجربه زیسته مردم، مطالبات تاریخی و افقهای آرمانی پیوند برقرار کنند، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی دقیقاً در چنین جایگاهی قرار داشت؛ او نه فقط فرمانده میدانهای نبرد، بلکه روایتگر رنجها، امیدها و مقاومت ملتهایی بود که سالها در معرض خشونت ساختاری، اشغال و بیثباتی قرار داشتند.
سادگی زیست، پرهیز از خودنمایی و پیوند عمیق با بدنه اجتماعی، از ایشان چهرهای «مردمی» ساخت که اعتماد اجتماعی گستردهای را به همراه داشت، در گفتمان مقاومت، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نقش «کنشگر پیونددهنده» را ایفا میکرد؛ کنشگری که توانست میان گروهها، قومیتها و حتی مذاهب مختلف، نوعی همبستگی هدفمند ایجاد کند.
از منظر جامعهشناسی شبکهها، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی حلقه واسطی میان نیروهای متکثر مقاومت بود که بدون اتکا صرف به قدرت سخت، از طریق اعتماد، اعتبار اخلاقی و تجربه میدانی، انسجام اجتماعی را در شرایط بحرانی حفظ میکرد، این ویژگی مقاومت را از سطح واکنشهای پراکنده، به یک کنش جمعی سازمانیافته ارتقا داد.
شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی نیز خود به یک رخداد اجتماعی و فرهنگی بدل شد، واکنشهای گسترده مردمی در ایران و دیگر کشورهای منطقه، نشاندهنده آن است که ایشان به نمادی فراملی تبدیل شده و در این مرحله، پدیده «اسطوره اجتماعی» شکل میپذیرد؛ یعنی شخصیتی که مرگ او نه پایان، بلکه آغاز بازتولید معناست.
در جامعهشناسی حافظه جمعی، چنین چهرههایی در حافظه تاریخی ملتها تثبیت میشوند و به مرجع اخلاقی و هویتی نسلهای بعد بدل میشوند، از سوی دیگر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی توانست مفهوم مقاومت را از یک امر صرفاً نظامی، به یک «سبک زیست اجتماعی» ارتقا دهد.
مقاومت در این معنا، تنها مقابله با دشمن خارجی نیست، بلکه ایستادگی در برابر تحقیر، بیعدالتی و حذف هویتهای بومی است، این خوانش اجتماعی از مقاومت، موجب شد که گفتمان او برای لایههای مختلف جامعه، از نخبگان تا تودهها، قابل فهم و پذیرش باشد.
در نهایت، جایگاه جامعهشناختی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را باید در پیوند میان اخلاق، عمل و معنا جستوجو کرد، ایشان نماد کنشگری است که توانست در دل بحرانهای منطقهای، سرمایه اجتماعی تولید کند، اعتماد جمعی بیافریند و افق مقاومت را به عنوان یک پروژه هویتی و تمدنی بازتعریف کند و از این رو، سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی نه فقط یک فرد، بلکه یک «پدیده اجتماعی ماندگار» در تاریخ معاصر جهان اسلام و محور مقاومت به شمار میآید.
انتهای پیام/
نظر شما