برای دستیابی به درک دقیقتری از معماری خانههای قاجاری لاهیجان، بررسی تناسب بین فرهنگ سکونت و نوع معماری خانهها ضرورت دارد، چراکه در هر یک میتوان بازتابهایی از دیگری را ملاحظه کرد. در ادامه به چند مورد از ویژگیهای فرهنگ سکونتی در خانههای قاجاری لاهیجان اشاره مختصری میشود.
تجربه ساکنان خانههای تاریخی لاهیجان حاکی از آن است که در گذشته به طور معمول در هر خانه چندین خانواده زندگی میکردند که با هم پیوند خانوادگی داشتند و برای یک خاندان مایه مباهات و اعتبار بود که در کنار یا نزدیکی هم باقی بمانند و از یکدیگر حمایت کنند. بزرگان خانواده هم اغلب تلاش میکردند که فرزندانشان (به خصوص فرزندان پسر) را پس از ازدواج همچنان در خانه خود جای دهند و از آنها حمایت کنند.
بازتاب این ویژگیهای فرهنگی را میتوان در زبان بومی هم ملاحظه کرد. برای مثال، در گویش گیلکی لاهیجان به ازدواج کردن مردان، «زن بردن» گفته میشود و همان گونه که از این فعل بر میآید ازدواج برای مرد به معنای این بود که همسر خود را از خانه پدری به جای دیگری ببرد. بدین ترتیب، اگر دامادی به جهت نبود استطاعت مالی مجبور بود که در خانه پدرخانمش زندگی کند، این امر برای او نوعی سرشکستگی محسوب میشد و اصطلاح «داماد سرخانه» با چنین نکوهشی همراه بوده است.
در خانههای قاجاری لاهیجان، به نظر میرسد بر خلاف تصور متداول امروزی، اتاقهایی که یک خانه را شکل میدادند، به هر کدام به عنوان یک واحد مسکونی نگریسته میشد. زندگی کردن یک خانوار در یک اتاق امری نامتعارف محسوب نمیشد و معمولا چندین خانوار در هر خانه زندگی میکردند. بدین ترتیب، تعجبی ندارد که در اکثر خانوادهها در دوران گذشته به صورت جمعی در یک سکونتگاه اقامت داشتهاند.
بدین ترتیب، بر خلاف تأکیدی که نسبت به تعریف مرزها و حریمها برای یک خانه مسکونی نسبت به دنیای بیرون از آن وجود داشته است، در داخل هر خانه، خانوادههای متعددی در تعامل نزدیک با یکدیگر زندگی میکردند و تعریف حریمها و جداسازی این خانوادهها و افراد از یکدیگر به شکل بسیار کمرنگتری اتفاق میافتاده است. بدین ترتیب، برای مثال اتاقی که محل زندگی یک خانوار بوده است، میتوانسته در شرایط خاصی مثل مراسم مذهبی و مانند آن به همراه اتاقهای کنار خود به مکانی برای گردهمایی و پذیرایی از مهمانان تبدیل شود. این امکان وجود داشت که با بازکردن در اتاقهایی که به صورت پهلو به پهلو به هم مرتبط هستند، یکباره تعریف و نوع استفاده از فضاهای خانه متحول شود و کاربرد جمعی پیدا کند.
توجه به این ویژگیهای فرهنگ سکونتی برای فهم معماری خانههای لاهیجان ضرورت دارد. اصلاحات عامیانه زیادی هست که به کمک آنها میتوان جنبههایی از فرهنگ زندگی در خانهها در دوره قاجار را استنباط کرد. برای مثال، اصطلاحاتی مانند این که «در خانه فلانی همیشه باز است» یا «فلانی سفره پدر خود را دیده است» از جمله آنها هستند. در گذشته وقتی گفته میشد «در خانه فلانی همیشه باز است» معنای مستقیمش این بود که واقعا در خانه آن فرد تمام شبانهروز باز بوده است. برخی اهالی قدیم لاهیجان هنوز دورانی را به یاد میآورند که مردم واقعا در خانهها را باز میگذاشتند و نیازی به قفل و حفاظ دزد و غیره احساس نمیشد. البته معنای ضمنی این اصطلاح هم این بوده که او فرد معتبری در محل بوده است و مردم میتوانستند هر زمانی به وی مراجعه کنند و درخواستهایشان را مطرح کنند و پاسخ بگیرند.
وقتی در اصطلاح متداول بین مردم گفته میشود «فلانی سفره پدر خود را دیده است» منظور این است که او به خانواده معتبر و اصیلی تعلق دارد که افراد زیادی بر سر سفره آن فرد نشستهاند. سفره گسترده داشتن یکی از ویژگیهای خانوادههای متمول و اصیل بوده که مایه مباهات و فخر برای این خانوادهها محسوب میشده است. در خانوادههای بزرگ این عرف وجود داشته که در فرصتهای مختلف همچون اعیاد و مراسمهای مذهبی در خانه خود را به روی مردم بگشایند و از آنها پذیرایی کنند. این خصیصه فرهنگی با خصوصیت مهماننوازی و مهماندوستی در فرهنگ ایرانی ارتباط نزدیک داشته است.
در سفرنامههای متعددی که از سیاحان گیلان در دوره قاجار باقی مانده میتوان به شدت فرهنگ مهماننوازی اهالی گیلان پی برد که، هر زمان در خانه یکی از بزرگان شهر مهمان بوده و از توصیفات او میتوان دریافت که میزبانان چیزی از پذیرایی کم نمیگذاشتند. در تمام این سفرنامهها هیچ سخنی از مهمانسرا یا هتل در میان نمیآمده است.
هر چند بیان این قبیل ملاحظات و مصادیق فرهنگی را میتوان همچنان ادامه داد. در مجموع باید توجه داشت که شکل زندگی مردم در دوره قاجار در عین وجود شباهتهای فراوان، تفاوتهای زیادی با وضعیت امروزی دارد و این تفاوتها هم شامل تفاوتهای ملموس در نحوه انجام بسیاری از امور روزمره مانند آشپزی، غذاخوردن، حمام رفتن و به طور کلی نحوه گذراندن اوقاف در خانه شود و هم شامل تفاوتهای غیرملموس در ذهنیت افراد نسبت به مفاهیم و ارزشهای مرتبط با زندگی در خانه مانند مفهوم حریم خصوصی، مفهوم آسایش و یا زیبایی در مسکن، جایگاه هر یک از اعضای خانواده، شأن مهمان، منزلت همسایه و مانند آن میشود.
برومبرژه پس از اشاره به محوربندیهای ذهنی سهگانه که در نحوه سازماندهی فضایی خانههای روستایی گیلان مستتر است، بر ارتباط معماری با جهانبینی قومی تأکید میکند: «… به طوری که ملاحظه میشود، اشکال معماری فقط پاسخهایی به قیود محیط و یا شواهدی دال بر سطح معینی از پیشرفت فنون نیستند، بلکه این اشکال بر طبق اسلوبهایی سبکی و مفهومی سازمان مییابند که به کیفیتی انفکاکناپذیر در هم آمیختهاند و از خلال آن میتوان به عمیقترین جنبههای تجربه قومی، یعنی به جهانبینی قوم راه یافت.»
انتهای پیام/